به نظر من که توی این دوره و زمونه از اصول رفاقت اینه که از دوستات زیاد انتظار خاصی نداشته باشی و بدونی که رفاقت بوی ...... میده
، همینکه ماهی یکی دو بار ببینید همو و یه بیرون برید کافیه...بیشتر ازین انتظاراتا خوب نیست و باعث دلخوری و کدورت میشه
به دوری و دوستی هم اعتقاد زیادی دارم و بیشتر ازین به هنر فاصله داشتن بین آدما اعتقاد دارم...به بعضیا باید خیلی نزدیک بشی، از بعضیا نباید خیلی دور بشی و خیلی چیزای دیگه...
بعضی موقع با خودم میگم من خیلی خوشبختم توی زندیگم چون دوستای خیلی خفنی دارم(بزنم به تخته
)..کارایی کردن واسم که کمتر کسی انجام میده شاید..و در مقابلش هم هیچ انتظاری نداشتن...کلن اگه خوبی کردن رو معامله کنید، باختید به نظرم..
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه سوال از
دوستان بزرگتر یا فهمیده تر یا با تجربه تر دارم و اونم اینکه :
من یکی از بهترین دوستام یه خانوم متاهلی هستن، خیلی راحتیم، میگیم، میخندیم، با شوهرش کلی برخورد داشتیم، بیرون رفتیم...و اینکه اون(و البته شوهرش) هم منو واقعا به عنوان یه دوست خوب خودش میشناسه، کم زحمت نکشیدیم واسه هم...کم صحبت نکردیم باهم.خونشون رفتم و ...
چرا من به هرکس چنین چیزی رو میگم یه جوری نسبت به من نگاه میکنه واقعا؟؟مشکلش چیه؟؟
خواهشا نیاید جملاتی مثل : "خودت دوست داری که زنت اینجوری باشه و با کسی دوست باشه" یا "اصن شما با یه زن متاهل چه حرفی داری" یا "این کار درست نیست و .... " و ..... ازین چیزا رو نگید
بگید چی میشه که به یکی میگی مثلا من با فلانی خیلی خوبم و واقعا دوستای خوبی هستیم اوکیه، ولی وقتی از جنسیت یا تاهلش صحبت میکنی یه جوری میشه...؟؟اصن تجربه مشابه داشتین؟؟یا دارین؟؟چیز مهمی هستا...به شخصه زیاد دیدم از نزدیک چنینن چیزایی رو..برعکسش هم هست...