(۱۹ بهمن ۱۳۹۷ ۰۱:۱۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: دوستان دانشگاهی؟! به هیچ وجه!
دوستان من همونایی هستن که چند وقت پیش حتی یه نفرشون هم پیدا نشدن ضامن وام من بشن. حالا یا چک نداشتن یا نخواستن. اما به وقتش من کمکشون کرده بودم. ته هنرشون اینه که یه ساعت براشون نق بزنی و خالی بشی. وگرنه اکثرا به درد خاص دیگه ای نمیخورن. البته من به اون وام نیازی نداشتم. اما اون تجربه روش دوستیابی منو عوض کرد. از این به بعد اول میبینم طرف سرش به تنش میارزه. بعد باهاش دوست میشم.
خانواده هم تاثیرات منفی خودشون رو توی زندگیم گذاشتن و حتی زیر بار مسئولیتش هم نمیرن.
اینکه آدم به خودش متکی باشه از همه چیز بهتره.
با کسی دوست بشید که سرش به تنش بیارزه.
برا همه تجربه بد پیش میاد به خاطر یه چن تا آدمی که لایق دوستی با شما نبودند که نباید همه رو زیر سوال ببرید. معلومه که باید به همه کمک کنیم و از طرف دوستانمون هم این حمایت رو داشته باشیم و نباید از دوستی و کمک کسی سواستفاده کنیم اما قرار نیست داد و ستد کنیم با کمک! چون این دوستی نیست این منفعت طلبیه و رو صداقت و نیت خوب این مدل دوستان همیشه باید شک کرد..! ببخشید اینو گفتم ولی این یکی از رفتارهاییه که رو مخ منه که کسی بیاد به من تو یه کاری کمک کنه که کمک منو هم برای روز مبادای خودش ذخیره کنه.
(۱۹ بهمن ۱۳۹۷ ۰۱:۱۳ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: دلتنگی نشونه ضعفه. من دوستای نزدیکم میدونن توی سختیا میتونن روم حساب کنن و برعکس. مشابه اش برای خانواده ام.
وقتی میدونی همه حالشون خوبه و دارن زندگی میکنن دلتنگیه یعنی چی اصلا؟
البته من خب دلتنگ خانواده و دوستان میشم ولی نه به معنی دراماتیکش بلکه خب دوس دارم ببینمشون. نه این که دوریشون ناراحتم کنه.
واقعا فکر کردید تعریفم از دلتنگی زانوی غم بغل گرفتن و فلج شدن زندگیه؟؟
)
این حس رو دوست ندارم که الان انگار دو بخش شدم یه بخشم به خونه تعلق داره و اون یکی به خوابگاه! که اگه جز این بود وحشتناک بود به همون دلیلی که توضیح دادم. اگر راحت بودن تو محیط دوم و داشتن آدمای خوب دور و برم که نبودنشون کنارم حس میشه اسمش ضعفه، خیلی دوست داشتنیه برام و نباید این ضعف رو برطرف کنم.