(۰۴ شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۴۶ ق.ظ)tanhayetanha نوشته شده توسط: سلام عزیزان
نمیدونم چرا دارم اینارو اینجا مینویسم شاید به خاطر اینه که جای دیگه ای رو سراغ ندارم
من یکی از کاربرای مانشتم ولی الان با یه اکانت جدید دارم این پست رو مینویسم بنابه به دلایلی
هیچوقت حالم توی دنیا به این بدی نبوده.خیلی سخته عزیز دلت کسی ، که از بچگی واسش جون دادی و همیشه پشتوانت بوده جلوی چشات ذره ذره در حال آب شدن باشه و تو نتونی براش کاری کنی
.....
به نظرم سلامتی برادرتون مهم تر از آبرو و این چیزاست به قول خودتون همیشه ایشون پشتیبان شما بودن و ازتون حمایت کردن حالا نوبت شماست ، پدر محترمتون هم یک عمر با کارگری و مشقت دنبال جمع کردن ابرو نبودن دنبال بزرگ کردن و خوشبختی و موفقیت شما بودن. چیزی که من توی یه مستند دیدم هر نوع ماده ی مخدر اگه مصرف کننده در شروع مصرف باشه راحت تر قابل برگشت و ترک هست . به نظرم هر چه زودتر با یه بزرگ تر صحبت کنید ، خودتون رو هم نبازید ، به کسی هم حسادت نکنید، به خودتون افتخار کنید که با وجود مسائلی که براتون پیش اومد تونستید تو کنکور موفق بشید و شکر گزار داشته هاتون باشید ، بزرگ ترین نعمت سلامتی هست که دارید ، داشتن خانواده ، پدر و مادر حتی خواهر و برادر برای خیلی ها ارزوست که شما دارید درس خوندن و تحصیل برای خیلی ها ارزوست که شما امکانش رو داشتید و انشاالله در اینده هم دارید. حتما برادرتون که انقدر دوسش دارید و میگید جونتون هم براش میدید انسان خوبی هست و حتما بخاطر شما و خانوادش حاضر میشه درمان کنه.
میدونم بعضی شرایط واقعا تحملش سخته ولی تفاوت ادم ها توی همین موقعیت هاست که مشخص میشه ، ادما با حل کردن همین مسائل هست که بزرگ میشن ، امیدوارم حال برادرتون با کمک و حمایت شما و خانوادتون خوب بشه و اگه به صلاحتون هست همین امسال دانشجوی ارشد بشید .
------------------------------------------------
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض
آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه ی دیروزت
پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش...
ظرف این لحظه ولیکن خالیست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید
در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقیست
تا خدا هست،
به غم وعده این خانه مده...