انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[codin]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۲۱ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۱۸ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۰۲:۱۴ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  اگر از ریاضی "بدش میاد" که به هیچ وجه این کارو نکنه به نظر من ولی در کل اگر ریاضی بخونه ولی در کنارش واقعا بتونه زیست رو هم بخونه (پر تلاش باشه) خب پایه ریاضیش قوی تر میشه و فکر نکنم مشکلی باشه. به هر حال مدرسه نمونه فرصت خوبیه و شاید حیف باشه از دست دادنش.
از اون طرف پسردایی من نمونه ریاضی قبول شده بود یک سال خوند سال بعدش تغییر داد به تجربی و مشکلی هم نبود (قبول کردن). این آپشن را هم لحاظ کنید.

ممنون از جوابتون
برادر من پر تلاشه طوری که من گاهی از تلاش و انگیزه ش، انگیزه می گیرم. ولی خب پایه ریاضی ش ضعیفه. ولی اگر بشه سال بعدش تغییر داد خیلی خوبه من این رو نمی دونستم.یعنی هر کسی بخواد سال دوم تغییر بده میشه؟یا شرایط داره؟

ببینید شرایط که باید مدیر مدرسه یا مدیرای بالا دستی را راضی کنید منظورم اینه منع قانونی نداره ولی نیاز به صحبت کردن داره و احتمال این که قبول کنن زیاده. فوقش اگر قبول نکردن سال بعد میاریدش بیرون از مدرسه. یکم بیشتر ریاضی خوندن برای یک سال ضرری که نداره : )

یعنی به معدل و اینکه مثلا رشته تجربی ظرفیت داشته باشه یا نه ربطی نداره؟
چی باعث میشه مدیر قبول کنه؟

این که مثلا ایشون ریاضی قبول شده برای اینه که ظرفیت تجربی پره. اما اگر صحبت کنید و اینا یک نفر خیلی فرقی به حال مدیر نداره که انتقالش بده به تجربی. من میگم یک سال ریاضی بخونه و ایشالا نمره هاش خوب بشه که به عنوان شاگرد خوب شناخته بشه. سال بعد برید به مدیر بگید که ایشون فهمیده به ریاضی علاقه نداره و ... من بعید میدونم قبول نکنن. اگر قبول نکردن هم چیزیو از دست ندادید یک سال در مدرسه نمونه بیشتر از دوستاش ریاضی یاد گرفت که حتی در کنکور تجربی هم به کارش میاد قطعا
منظورم اینه تغییر گرایش کلا امر سلیقه ای و در اختیار مدیر مدرسه یا در نهایت مدیر آموزش و پرورش منطقه هست و اگر راضی بشن اکیه.

[stateless]

(۰۲ شهریور ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  خیلی خوب بود:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

پیروِ نظرِ دوستی که گفتن یه کاربرِ فوق‌العاده پیدا کردن، بنده هم از ارسالهای مفیدِ شما (نمونه‌اش همین لینک) تشکر میکنم.

فقط یه جا گفته multi tasking نداشته باشید که واقعا من باهاش مشکل دارم. اگه بخوام حتی یه صبح تا ظهر روی یه موضوع (مثلا یه درس) تمرکز کنم واقعا خسته میشم، مجبورم هی برم سراغِ مباحثِ مختلف. تقریبا هر دو ساعت میرم سراغ یه کارِ دیگه!!!
یه نکته ای هم راجع به to do list گفته بود که واقعا مفیده. و نوشتن برنامه ها و استفاده از reminder برای اینکه کارهامون از یادمون نره، خیلی مفیده و من سالهاست که تجربه‌اش کردم.
و اینکه برای کارهامون deadline بذاریم هم پیشنهاد خیلی مهمی بود که قبلا بهش توجه نکرده بودم. اینجوری کمتر کاری نیمه کاره رها میشه.

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط:  پی نوشت: امروز حسااابی از مترو مستفیض شدم. :| البته ۴سال مترو سواری کردم. ارشد خوابگاه میگیرم حتما.

انقدر از ماجراهای مترو خاطره دارم که میشه ازش یه کتاب درآورد!!!
خوش به حالِ اونایی که مجبور نیستن تو همچین شهرِ شلوغی زندگی کنن...

[hope_]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۰۷:۴۸ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط:  

(02 شهریور ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  خیلی خوب بود:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

پیروِ نظرِ دوستی که گفتن یه کاربرِ فوق‌العاده پیدا کردن، بنده هم از ارسالهای مفیدِ شما (نمونه‌اش همین لینک) تشکر میکنم.

فقط یه جا گفته multi tasking نداشته باشید که واقعا من باهاش مشکل دارم. اگه بخوام حتی یه صبح تا ظهر روی یه موضوع (مثلا یه درس) تمرکز کنم واقعا خسته میشم، مجبورم هی برم سراغِ مباحثِ مختلف. تقریبا هر دو ساعت میرم سراغ یه کارِ دیگه!!!
یه نکته ای هم راجع به to do list گفته بود که واقعا مفیده. و نوشتن برنامه ها و استفاده از reminder برای اینکه کارهامون از یادمون نره، خیلی مفیده و من سالهاست که تجربه‌اش کردم.
و اینکه برای کارهامون deadline بذاریم هم پیشنهاد خیلی مهمی بود که قبلا بهش توجه نکرده بودم. اینجوری کمتر کاری نیمه کاره رها میشه.

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط:  پی نوشت: امروز حسااابی از مترو مستفیض شدم. :| البته ۴سال مترو سواری کردم. ارشد خوابگاه میگیرم حتما.

انقدر از ماجراهای مترو خاطره دارم که میشه ازش یه کتاب درآورد!!!
خوش به حالِ اونایی که مجبور نیستن تو همچین شهرِ شلوغی زندگی کنن...

ما بعد از چند سال تهران نیومدن، عروسی یکی از فامیلامون اومدیم تهران، تو تهران گم شدیم. :|

[blackhalo1989]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۰۷:۴۸ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط:  

پیروِ نظرِ دوستی که گفتن یه کاربرِ فوق‌العاده پیدا کردن، بنده هم از ارسالهای مفیدِ شما (نمونه‌اش همین لینک) تشکر میکنم.

فقط یه جا گفته multi tasking نداشته باشید که واقعا من باهاش مشکل دارم. اگه بخوام حتی یه صبح تا ظهر روی یه موضوع (مثلا یه درس) تمرکز کنم واقعا خسته میشم، مجبورم هی برم سراغِ مباحثِ مختلف. تقریبا هر دو ساعت میرم سراغ یه کارِ دیگه!!!
یه نکته ای هم راجع به to do list گفته بود که واقعا مفیده. و نوشتن برنامه ها و استفاده از reminder برای اینکه کارهامون از یادمون نره، خیلی مفیده و من سالهاست که تجربه‌اش کردم.
و اینکه برای کارهامون deadline بذاریم هم پیشنهاد خیلی مهمی بود که قبلا بهش توجه نکرده بودم. اینجوری کمتر کاری نیمه کاره رها میشه.

در مورد multi tasking من دو تا نکته به ذهنم میرسه:
۱- زمان های خاکستری: موقع درس فقط درس، موقع تفریح فقط تفریح. یعنی تفکیک.
۲- میتویند از یه سیستم مدیریت زمان مثل pomodoro استفاده کنید. شاید وسط کارتون استراحت به میزان کافی ندارید.

پ.ن: یکی از دوستان از
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
برای انجام دادن کارهاش استفاده می کنه. این برنامه برای تسک های ترلو پومودورو اختصاص میده. یه جورایی ترکیب پومودورو و ترلو هست.

[codin]

استادی که براش رزومه فرستادم چند ساعت پیش اسممو توی گوگل سرچ کرده ... استرس گرفتم :|

[Milestone]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۱۴ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  استادی که براش رزومه فرستادم چند ساعت پیش اسممو توی گوگل سرچ کرده ... استرس گرفتم :|

از کجا می‌فهمین که اسمتون Search شده؟ از طریق بررسی آمار کلیدواژه‌های ورودی Web Page اختصاصی خودتون؟ ولی از طرفی شاید شما Page ای نداشته باشید و جستجو خروجی نداشته باشه، اون موقع چطوری می‌شه فهمید؟ دارم به Google Trends فکر می‌کنم ولی بعیده برای جستجوهای محدود پاسخی بده، شاید امکان جدیدش باشه.

[Aurora]

به یکی میگم world یعنی جهان. بعد دوباره گفتم دنیا. میگه بالاخره دنیا یا جهان. میگم فرق داره؟ یکی هستند. میگه آره دنیا اسم خانومه، جهان اسم آقا!
یاد مترو افتادم همیشه سعی می کردم مترو سوار نشم. ولی گاهی پیش میومد. یادم هست خرید کرده بودم و دستم خرید بود. خیلی هم مترو شلوغ بود. دستم بیرون مترو مونده بود خودم داخلش آخرش بالاخره دستامو آوردم داخل کلا مترو یجوریه. انگار انسانیت تو مترو فراموش میشه. هر کسی به فکر خودشه. موقع سوار شدن با اون همه عجله، موقع پیاده شدن. اتفاقات داخل مترو، آدم های مختلف. مترو رو میشه چند تا از توش مقاله درآورد.

[hope_]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۱۴ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  استادی که براش رزومه فرستادم چند ساعت پیش اسممو توی گوگل سرچ کرده ... استرس گرفتم :|

ببخشید شما از کجا می دونید که استاد اسمتونو سرچ کرده؟

[codin]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۱۴ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  استادی که براش رزومه فرستادم چند ساعت پیش اسممو توی گوگل سرچ کرده ... استرس گرفتم :|

از کجا می‌فهمین که اسمتون Search شده؟ از طریق بررسی آمار کلیدواژه‌های ورودی Web Page اختصاصی خودتون؟ ولی از طرفی شاید شما Page ای نداشته باشید و جستجو خروجی نداشته باشه، اون موقع چطوری می‌شه فهمید؟ دارم به Google Trends فکر می‌کنم ولی بعیده برای جستجوهای محدود پاسخی بده، شاید امکان جدیدش باشه.

بله web page دارم و از statcounter.com استفاده میکنم.
-------------------
اخه دیروز یک جایی آلمان ایمیل فرستادم الان دیدم آیپی مربوط به همون شهر در آلمانه. خب به احتمال ۹۹ درصد همون استاده باشه دیگه.

[stateless]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  به یکی میگم world یعنی جهان. بعد دوباره گفتم دنیا. میگه بالاخره دنیا یا جهان. میگم فرق داره؟ یکی هستند. میگه آره دنیا اسم خانومه، جهان اسم آقا!
یاد مترو افتادم همیشه سعی می کردم مترو سوار نشم. ولی گاهی پیش میومد. یادم هست خرید کرده بودم و دستم خرید بود. خیلی هم مترو شلوغ بود. دستم بیرون مترو مونده بود خودم داخلش آخرش بالاخره دستامو آوردم داخل کلا مترو یجوریه. انگار انسانیت تو مترو فراموش میشه. هر کسی به فکر خودشه. موقع سوار شدن با اون همه عجله، موقع پیاده شدن. اتفاقات داخل مترو، آدم های مختلف. مترو رو میشه چند تا از توش مقاله درآورد.

دقیقا"... من مترو سوار میشم احساسِ غربت میکنم...

[hope_]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۰ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  

دقیقا"... من مترو سوار میشم احساسِ غربت میکنم...

ولی من خیلی دوست دارم حتی یه بارم که شده مترو را امتحان کنم آخه خیلی کلاس داره.

[Aurora]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۳ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  ولی من خیلی دوست دارم حتی یه بارم که شده مترو را امتحان کنم آخه خیلی کلاس داره.

یبارش شاید بد نباشه ولی اگر مجبور باشی هر روز استفاده کنی، یجوریه دیگه واقعا برای من پر از حس ناخوشایند بود. برای من که تو شهر کوچکی زندگی می کنم و شاید خیلی وقتا خیلی ها رو می بینم تو خیابون آشنا هستند، دیدن اون صحنه و رفتارها و اون شلوغی جالب نبود.
حالا به نظرم مترو تو تهران کلاس نداره ها ) تو اون شلوغی سوار مترو شدن وقتی حس انسان نبودن بهت دست بده، دیگه کلاسی می مونه؟

[hope_]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۸ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۳ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  ولی من خیلی دوست دارم حتی یه بارم که شده مترو را امتحان کنم آخه خیلی کلاس داره.

یبارش شاید بد نباشه ولی اگر مجبور باشی هر روز استفاده کنی، یجوریه دیگه واقعا برای من پر از حس ناخوشایند بود. برای من که تو شهر کوچکی زندگی می کنم و شاید خیلی وقتا خیلی ها رو می بینم تو خیابون آشنا هستند، دیدن اون صحنه و رفتارها و اون شلوغی جالب نبود.
حالا به نظرم مترو تو تهران کلاس نداره ها ) تو اون شلوغی سوار مترو شدن وقتی حس انسان نبودن بهت دست بده، دیگه کلاسی می مونه؟

در این صورت خیر، کلاس نداره
ولی من فقط تو فیلما دیدم و خیلی شلوغ نبود و کلاس داشت

[Aurora]

(۰۴ شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۰۱ ق.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  ولی من فقط تو فیلما دیدم و خیلی شلوغ نبود و کلاس داشت

بعضی خطا، بعضی ساعتا، بعضی ایستگاه ها آره خلوته

[stateless]

(۰۳ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۸ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  

(03 شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۳ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  ولی من خیلی دوست دارم حتی یه بارم که شده مترو را امتحان کنم آخه خیلی کلاس داره.

یبارش شاید بد نباشه ولی اگر مجبور باشی هر روز استفاده کنی، یجوریه دیگه واقعا برای من پر از حس ناخوشایند بود. برای من که تو شهر کوچکی زندگی می کنم و شاید خیلی وقتا خیلی ها رو می بینم تو خیابون آشنا هستند، دیدن اون صحنه و رفتارها و اون شلوغی جالب نبود.
حالا به نظرم مترو تو تهران کلاس نداره ها ) تو اون شلوغی سوار مترو شدن وقتی حس انسان نبودن بهت دست بده، دیگه کلاسی می مونه؟

والا ما هم که اینجا به دنیا اومدیم و بزرگ شدیم هم از این شهر خسته شدیم...
من با اینکه ایستگاههای مترو نزدیکمون زیاده ولی تمامِ این سالها اصلا" سوار نشده بودم تا همین تابستون که برای جایی که میرم کارآموزی تقریبا بهترین مسیر همین مترو هست مجبورم هر روز ازش استفاده کنم و واقعا" این "حسِ انسان نبودن" رو با عمقِ وجودم درک میکنم. خیلی دردناکه که با این سرعت به سمتِ مدرنیته رفتیم و سریع تر از اون داریم ارزشهای انسانی رو فراموش میکنیم. یه نمونه‌ی آزاردهنده‌اش اینکه حتی برای راحت‌تر رد شدن یه پیرمرد یا پیرزن حاضر نیستیم چند قدم جهت مسیرمون رو تغییر بدیم... و کلی مثالِ دیگه که دیگه ناراحتتون نمیکنم.