انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[هلیا۹۹]

خـــ ــدایــا...!!

ســرده ایـن پـاییـن.....ازون بـالا تماشـا کـن!

اگــه میشـه فقـ‌ ـط گـ‌ـاهـ‌‌ ـی خـ‌ ـودت.....قـلب منـو "هــ‌ ـا" کن!

خـــ ‌ـــدایــا...!!

ســرده ایــن پـاییـن.....ببیــن دســتامـو مـی لــرزه!

دیگـ‌ ـه حـتـی همــه دنیــا....بـه ایـن دوری نمـی ارزه!

خــــ ــدایــا...!!

وقتــــ برگشــتن....یه کمــ بـا مـن مــ ــدارا کـن!

شنیــــدم گـ ــرمــه آغـ ــوشـت.....اگـه میشـه منــ ـم جـا کـن

[software94]

(۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۰۷ ب.ظ)monji_421 نوشته شده توسط:  

(19 آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۵۷ ب.ظ)software94 نوشته شده توسط:  بچه ها چرا همه دارن میرن
مد شده انگار یعنی منم خداحافظی کنم

سافتور جان اونایی ک میرن تواوج میرن بزار انشالا سال دیگه تو اوج

پس من حالا حالاها هستم
اوج واسه ما مگه این پایین مایین هاست
به جون همین مانشت اوج واسه ما یعنی MITهورااااا

[Menrva]

آرامش ، یعنی نگاه به گذشته و شکر خدا، نگاه به آینده و اعتماد به خدا.

[software94]

(۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۶:۴۴ ب.ظ)monji_421 نوشته شده توسط:  

(19 آذر ۱۳۹۳ ۰۶:۲۵ ب.ظ)software94 نوشته شده توسط:  

(19 آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۰۷ ب.ظ)monji_421 نوشته شده توسط:  

(19 آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۵۷ ب.ظ)software94 نوشته شده توسط:  بچه ها چرا همه دارن میرن
مد شده انگار یعنی منم خداحافظی کنم

سافتور جان اونایی ک میرن تواوج میرن بزار انشالا سال دیگه تو اوج

پس من حالا حالاها هستم
اوج واسه ما مگه این پایین مایین هاست
به جون همین مانشت اوج واسه ما یعنی MITهورااااا

انشالا رفتی اونجا عزیز دست ما رو هم بگیر

بزار من برم بچه هایه خوبی باشید شمارو هم میبرم
حالا جدایه شوخی ارزو دیگهارزو بر جوانان عیب نیست انشالله

[pary]

سلام حضرت زیبا، خدای دلبرها
سلام حضرت خورشید ماه منظرها
سلام ساقی هشتم، میِ خراسانی
سلام جوشش پیمانه‌ها و ساغرها
هزار وعده‌ی خوبان یکی وفا نکند
دلم گرفته از این گرگ‌ها، برادرها
دلم هوای حرم کرده یا علی مددی
هوای ذکر پدرها و اشک مادرها
هوای دیدن فوّاره‌های گوهرشاد
زلال آینه‌ها و صفای مرمرها
صدای طبل و نقاره، اذان گلدسته
هوای عطر خوشِ یاس و مشک و عنبرها
نمی‌شود که مرا پیش خود نگه داری؟
کنار گنبد زردت، میان کفترها
برای وصف تو شعری که شعر باشد نیست
سروده گرچه ز تو منزوی و قیصرها

[Somayeh_Y]

یه چیزی روی قلبم سنگینی می کنه.
شاید فردا باید برم حرم
کنار همون گنبد زرد میون همون کفترها

[ziba.O]

(۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط:  یه چیزی روی قلبم سنگینی می کنه.
شاید فردا باید برم حرم
کنار همون گنبد زرد میون همون کفترها

التماس دعا دوستم.

[sana70]

(۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۴۹ ب.ظ)ziba.O نوشته شده توسط:  

(19 آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط:  یه چیزی روی قلبم سنگینی می کنه.
شاید فردا باید برم حرم
کنار همون گنبد زرد میون همون کفترها

التماس دعا دوستم.

برا منم خیلی خیلییییییییییییی دعا کن گلم
خوش به حالتون یه امام رضا پیش گوشتون دارید
سفارش مارو حتما بکن عزیزم

[RASPINA]

(۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط:  یه چیزی روی قلبم سنگینی می کنه.
شاید فردا باید برم حرم
کنار همون گنبد زرد میون همون کفترها

دوست من التماس دعا مخصوصا اگه اشکت جاری شد
وای که چه قدر هوایی شدم دلم میخواد برم اول توی صحن بنشینم
بعد یه دل سیر گریه کنم نه اینکه به خاطر موضوع خاصی باشه فقط گریه کنم اونقدر که صورتم خیس اشک بشه....

بعد برم زیارت کنم
بعد زیارت امین الله بخونم و برگردم شهرم

اصلا آدم چه حالی داره وقتی اذن دخول میخونه.....

[pary]

لطفاً منو هم دعا کنید.

[پوونه]

امروز وقتی رفته بودم مطب یه خانوم دکتر جوونی و حساب کردم دیدم تو یه ساعتی که من اونجا منتظر بودم یه میلیون کم کمش کاسب شد!
یاد یه آقایی افتادم مدیر یه موسسه آموزشی بود تو دوره دبیرستانمون.. بهم دو تا حرف خیلی مهم گفت گوش ندادم
اولی سال اول دبیرستان وقتی یه تست ِ درسی ازم گرفت و کارنامه تو دستش بهم گفت برو تجربی. تو استعدادش رو داری و پزشکی قبول میشی ولی از ریاضی چیزی عایدت نمیشه. گوش ندادم
بار دوم وقتی رتبه ام داغون شد گفت کاردانی عمران سراسری بزن به جای مهندسی غیرانتفاعی. بعدش میخونی مهندس میشی. عمرت رو هدر نده. باز گوش ندادم.
امروز وقتی تو اتاق انتظاره دکتره نشسته بودم حس میکردم دلم فقط میخواد نیستو نابود شم.
وقتی رسیدم خونه دیگه نتونستم جلوی خودمو نگه داره های های گریه کردم. مامان گفت چرا گریه میکنی؟ گفتم ندیدی چقدر درآمد داره. اونوقت ما کار پیدا نمیکنیم میریم ارشد میدیم دلمون خوشه داریم زندگی میکنیم. من که هم معدلم بده هم خانومم و هم دانشگاهم داغون بوده هیچ شانس استخدام نداره که چندرغاز درآمد داشته باشم اقلا. آقای ----(همون مدیر موسسه) دو بار نصیحتم کرد هر دو بار توجهی نکردم و الان پشیمونم.


از عصر به اینور داغون بودم و حتی به این فکر میکردم که بی خیال ارشد بشم برم اصلا دوباره کنکور بدم پزشکی بخونم یه مطب بزنم بی منت پول پارو کنم! یه دفعه یاد یه مرد پا به سن گذاشته ای افتادم که ظاهرش نشون میداد اوضاع مالی خوبی نداره. گفت چند میشه ویزیت؟ منشیه گفت بیمه داری؟ گفت نه. گفت ۲۶ هزار تومن. مرد طفلی چهره اش یه جوری شد.
هنوزم دلم میخواد استخدام شم و هنوزم حسرت اون همه پول اون خانوم دکتره رو میکشم اما وقتی قیافه ناراحت اون پیرمرد یادم میاد دلم میگیره.. بدجوری هم میگیره..میگم نه من دل اینو ندارم با مریضی و نداری آدما کاسبی راه بندازم و اسم خودمو هم بذارم دکتر.



+خدایا اول از همه به همه سلامتی بده تا تو این گرونی خرج دکتر و دوا درمون نشه درد بزرگتر..هیچی بالاتر از سلامتی نیست... و بعدش نذار ناشکر بشم..به خاطر داشته هام و نداشته هام بتونم شکرت کنم و امیدوار باشم به آینده.. خودتم یه کاری بکن که ناشکری نکنم دیگه... خودت که میدونی و میبینی همه چیو..

[A V A]

خواب خیلی بدی از روز کنکورم دیدم
کلافه م
سردرد وحشتناکی دارم

[blackhalo1989]

(۲۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۳:۰۱ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط:  امروز وقتی رفته بودم مطب یه خانوم دکتر جوونی و حساب کردم دیدم تو یه ساعتی که من اونجا منتظر بودم یه میلیون کم کمش کاسب شد...

جدی نگیرید این استدلال ها رو.

[M4$0UD]

دلم انقدر تنگ شده که دیگه چیزی ازش بیرون نمیاد چی بگم....

[ندا زندپور]

خدایا با تک تک سلو ل های وجودم ازت میخوام این روزها تموم بشه....
خیلی خسته شدم خیلی
میشه یه نیم نگاهی به این بندت کنی فقط یه نگاه در حد اپسیلون
به خداوندیت قسم همون یه نیم نگاهت همه چیزو حل می کنه
خیلی خستم
خیلی خیلی خستم ......
فقط یه نیم نگاه تو رو به هر کی دوس داری.....
مگه خودت نگفتی
انگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی‌شوی، به من امیدوار باش.... زمر ۵۳