(۲۱ شهریور ۱۳۹۶ ۰۹:۱۸ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: زهی خیال باطل
شما این کورسوی امید رو هم به جوونای مملکت برنمیتابی
-------------------------
خرم آن روزکه بازآیی و سعدی گوید
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
--------------------------------
اگرچه دیر بماندم، امید برنگرفتم
مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی
-------------------------------
گر بیایی دهمت جان و نیایی کُشدم غم
من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی
-------------------------------
هرکسی را سر چیزی و تمنای کَسیست
ما بغیر از تو نداریم تمنای دِگر …
-----------------------------
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
---------------------------
.چنان تصوّرِ معشوق در خیالِ من است
که دیگرم متصوّر نمیشود معقول
---------------------------
خیال روی کسی در سرست هر کس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرونست
---------------------------
گر گویمت که سروی، سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی، مه بر زمین نباشد
--------------------------
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عُقبی
چون تو دارم، همه دارم، دگرم هیچ نباید
-------------------------
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم
-------------------------
دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
-------------------------
اینم برا اینکه خودشو نگیره:
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم!