(۲۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۰۱ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: ...
چند ماه پیش رفتیم واسه برادرم خاستگاری چند وقت دیگه هم نامزدی برادرمه از اون روز خاستگاری تا الان اصلا برادرم از این رو به اون رو شده همش میخنده خوشحاله ارومه مهربون شده حتی ولنتاین واسه من و مامانم کادو گرفت تا حالا از این حرکات نزده بود، از برادرم پرسیدم تو که همش میگفتی ازدواج چیه و الان دیگه کسی ازدواج نمیکنه چی شد پس ؟ گفت اخرش تنها شخصی که میتونه ادم باهاش دیگه احساس تنهایی نکنه و همه ی خستگی هاش یادش بره و تنها کسی که به خاطرش ادم میخواد هر روز بهتر از قبل باشه همسر ادمه و یه سری چیزای دیگه و البته اون شخصی که قراره به عنوان شریک زندگی بشه هم خیلی مهمه ، به قول پدرم اگه ارامش نمیده حداقل ارامش ادمم نگیره ، من خودم به شخصه فکر نمیکردم برادرم اصلا به فکر ازدواج باشه حداقل تا ۱۰ سال اینده ولی یه روز گفت سارا من یه نفرو از خودمم بیشتر دوست دارم شنیدن این جمله از زبون کسی که معروف بود به بی احساسی و غرور ، شخصی که من خودم فکر میکردم اول و اخر دنیاش خودشه واقعا عجیب بودواقعا
امیدوارم همه به این ارامش برسن....
البته من که تجربه ای ندارم ولی شنیده ها حاکی از آنست که مواظب برادرتون باشید . چون آقایون این قابلیت را دارند که با سرعت نور رمانتیک میشن
و خانمها هم با سرعت نور باور میکنن طرف چه آدم رمانتیکی هست.
غافل از انکه بعد از ازدواج بهمین سرعت و شتاب این قابلیت شون را از دست میدن.
واسه همینه که مادرها و مادر بزرگها وقتی میخوان از خوبی شوهرشون حرف بزنن باید برن به روزای نامزدی مثلا" بگن : آره نوه عزیزم پدر بزرگت وقتی میخواست بله را از من بگیره شبها تا صبح پشت پنجره اطاقم سیگار میکشید و سنگ میزد به شیشه .
شیشه های ما هم ضد گلوله بود نمیشکست.
خلاصه پی خونه مون را کند تا با من ازدواج کرد......
ولی خب نزدیکتر بزمان حال یا دور تر از یکی دو سال بعد ازدواج معمولا" چنین رفتارهایی دیگه یادشون نمیاد.
پ.ن: با عرض پوزش ازآقایون حاضربابت عرایض فوق. این ها از مضرات شرکت در همایش ازدواجه. آدم هم یه چیزایی یاد میگیره و هم سعی میکنه یاد بده.
اشاره به کاربر
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
هم نباشه.