(۲۰ آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۴۴ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: اغلب ما "سواد رابطه" نداریم...
بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدمها با هم فرق دارد!!!
توقع داریم کسی که با ماست خود ما باشد
حتی حاضر نیستیم به نیازها , خواسته ها و علایق او توجه کنیم
غرور خودمان را بسیار دوست داریم!!!
اما توقع داریم او غرور و نیاز و توقع نداشته باشد !
و درکش سخت است برای ما
که او دنیایی دارد که خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته...
نه اینکه بخواهد بر اساس خواسته ی ما دنیای تازه ای بسازد...
.
ما بلد نیستیم کنار هم باشیم!!!
-----------
من در این زمینه همیشه شکست خوردم متاسفانه.
اصلا نمیدونم چرا حرفام نیش داره.
نمیدونم چرا وقتی با کسی حرف میزنم از دستم عصبی میشه.
(واقعا نمیدونم)
حتی نمیدونم چطور باید درستش کنم،
همیشه راستشو میگم،شاید به این خاطر باشه.
وقتی کسی با منظور حرف میزنه نمیفهمم.خیلی خیل زود فریب میخورم.(البته نه این که احمق باشم،زود باورم!)
خنده داره شاید . . .
بعدش این شد که الان ۶ ماهه مطلقا تنهام و با خودمم،واقعا اینطوری دردسرش برام کمتره.
ولی خب آخرش باید وارد اجتماع شد و همیشه یه ترسی از این موضوع داشتم.حتی بار ها در اجتماع موفق شدم،اما همیشه گروهی رو به شدت رنجیده خاطر کردم.
اینکه ایراد از کجاست بزرگترین سوال کنونی زندگیمه!!
البته همچنان به تکامل فکری ایمان دارم
جمعه ی خوبی بود،کمی ورزش،با مقدار زیادی مانشت.
و عدم تغییر گرایشات آی تی.
البته هر چند وسط این بگیر بگیر دوتا از درسا جا موندم.اما بهتر از یه گونی ریاضیه و میشه جمشون کرد.
داشتم نظریه زبان میخوندم،دفترچه سنجش گفت امنیت و شبکه مونده توی آی تی.
یعنی هنوز موندم این سنجش کلا مغز متفکرش کیه.