زمان کنونی: ۰۲ آذر ۱۴۰۳, ۰۹:۵۲ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۷۹۶
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۷:۳۷ ق.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۱:۱۲ ق.ظ)danialfx نوشته شده توسط:  بگذارین من یه سوال بپرسم که خیلی وقته ذهنم رو درگیر کرده.

ایا زندگی هم مثل بازی مار و پله که با تاس انداختن و برحسب تصادف مشخص میشه . شانسی و تصادفی و بر حسب اتفاقاته؟؟؟


پ ن‌: اگه کسی نظری داره یا قبلا در موردش فکر کرده خوشحال میشم پاسخش رو بشنوم. البته دنبال جواب کلیشه ای نیستم.

من به «جبر مطلق» اعتقاد دارم!
پایه هم هستم در موردش بحث کنم! Smile

حسرت نبرم به خواب آن مرداب / کآرام درون دشت شب خفته است / دریایم و نیست باکم ازطوفان / دریا همه عمر خوابش آشفته است “شفیعی کدکنی”
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۷۹۷
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۸:۵۶ ق.ظ
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که تکانش بدهی جم نخورد

ازاین آدمهادلگیر نشو،نیش زدن طبیعت آنهاست..../سالهاست به هوای بارانی می گویند خراب!......
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۷۹۸
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۹:۳۵ ق.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۷:۳۷ ق.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط:  
(21 اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۱:۱۲ ق.ظ)danialfx نوشته شده توسط:  بگذارین من یه سوال بپرسم که خیلی وقته ذهنم رو درگیر کرده.

ایا زندگی هم مثل بازی مار و پله که با تاس انداختن و برحسب تصادف مشخص میشه . شانسی و تصادفی و بر حسب اتفاقاته؟؟؟


پ ن‌: اگه کسی نظری داره یا قبلا در موردش فکر کرده خوشحال میشم پاسخش رو بشنوم. البته دنبال جواب کلیشه ای نیستم.

من به «جبر مطلق» اعتقاد دارم!
پایه هم هستم در موردش بحث کنم! Smile

منم به جبر معتقدم ولی به شانس نه . پشت هر کدوم از اتفاقات زندگیمون حتما یه event هست که با منطق کامل نوشته شده .حتی تابع random

مست عشقم ، مست یارم، مست دوست
مست آن یارم که عالم مست اوست
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۷۹۹
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۹:۴۶ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۹:۴۸ ق.ظ، توسط marjan2001.)
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
گر نبودی اختیار این شرم چیست ---------------- این حیا و خجلت وآزرم چیست
این که گویی این کنم یاآن کنم ------------------ خود دلیل اختیار است ای صنم

پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۰
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۹:۵۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۱۰:۱۱ ق.ظ، توسط saba_1984.)
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
اختیار انتخاب بین چند حالت محدود منظور این اشعاره
نه اختیار کن فیکون کردن

بعدش اگه از اول قرار نباشه که همون انتخابای محدود رو هم داشته باشی مطمئن باش که نخواهی داشت

مست عشقم ، مست یارم، مست دوست
مست آن یارم که عالم مست اوست
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۱
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱۰:۳۵ ق.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۹:۳۵ ق.ظ)saba_1984 نوشته شده توسط:  منم به جبر معتقدم ولی به شانس نه . پشت هر کدوم از اتفاقات زندگیمون حتما یه event هست که با منطق کامل نوشته شده .حتی تابع random

به جبر مطلق اعتقاد دارین؟ یعنی همه چیز ما جبریه ؟؟ و ما بوقیم؟؟

منظورم خود خود شانس نیست. منظورم اینه که یه رخداد هایی باعث میشه سرنوشتمون یه چیز باشه.
یه رخداد های دیگه ای باعث میشه سرنوشتمون یه چیز دیگه بشه.
یعنی وقتی من کار x رو انجام دادم. سرنوشت z در انتظارمه.
وقتی کار y رو انجام دادم. سرنوشت a در انتظارمه

هیچکدوم از این کارها و این سرنوشت‌ها هم از نگاه ما معلوم نیست.

اینکه ما تو این دنیا هیچکاره هستیم رو که به نظرم بی معنیه. چون الان که دارم اینجا مینویسم . دارم با انتخاب خودم مینویسم . همین لحظه هم میتونم برم صبحانه بخورم یا نخورم.
منظورم اینه که الان که دارم اینجا تایپ میکنم ایا امکانش هست که سرنوشتم سمت و سوی خاصی داشته باشه؟؟

(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۷:۳۷ ق.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط:  من به «جبر مطلق» اعتقاد دارم!
پایه هم هستم در موردش بحث کنم! Smile

میتونین قانعم کنین ؟؟




راستی دوستان. چون چوب خط من تو این انجمن پره Big Grin و از این بحث هم بوی خون میاد Big Grin حواستون باشه که با هم دوست باشید Smile (اینو برای اینده گفتم. )
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۲
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۳:۲۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۳:۴۹ ب.ظ، توسط Parva.)
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۸:۳۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  اتفاقا من این چند روزه حواسم بود که نه شما بودید نه مسافر کوچولو اگه یه کم دیگه می گذشت یادی ازتون می کردیمTongue

مرسی گلم پس با این حساب باید چند روز بیشتر درگیر مشکلم می شدم تا شاهد لطفتون باشم .
(۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۸:۴۷ ب.ظ)danialfx نوشته شده توسط:  منم که به یاد همه هستم parva عزیز
آقا دانیال ممنون‌، دلم برا همه دوستای مانشتیم تنگ شده بود.
(۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۸:۵۰ ب.ظ)marjan2001 نوشته شده توسط:  منم که همیشه هستم
راستی اون شعرا واسه شما نوشتم پروا خانم
بچه های کنکوری سر نزدین
مرجان سوالی
مرسی عزیز دلم، از بابت شعر قشنگت هم ممنون.
مخصوصا این قسمتش خیلی خوشم اومد
برای من‌، تو را روزه گرفتن چه دشوار است
و من امروز، کودک گرسنه ای هستم
که تنها ،اندیشه ات‌، نگاه بلندت
دستان گرمت و دل پر مهرت آرامم می کند.
من آرزوی حضورت را هر روز خیال می کنم.

(۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۱۱:۳۲ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  منم که با اجازه تون هر روز همه رو چک میکنم. ناظمم دیگه!!!Tongue
غایبها یا گواهی پزشک بیارن یا فردا با ولی شون بیان!!!Big Grin
آقا ناظم میشه ما گواهی بیاریم و هم با اولیا بیاییم آخه بچه‌ی خیلی خوبی هستیم و حرف گوش کن
مدیرمون هم که (دکتر )همیشه هوامون رو داره.

ای نسخه ی نامه الهی که تویی

ای آینه ی جمال شاهی که تویی

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست

از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی


(حضرت مولانا)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۳
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۸:۴۲ ب.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۱۰:۳۵ ق.ظ)danialfx نوشته شده توسط:  
(21 اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۷:۳۷ ق.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط:  من به «جبر مطلق» اعتقاد دارم!
پایه هم هستم در موردش بحث کنم! Smile
میتونین قانعم کنین ؟؟

من خیلی به این موضوع فکر کردم و هر چه میگذره بیشتر به این نتیجه میرسم که همه‌ی زندگی جبره!
به نظرم بحث در این مورد از حوصله‌ی مانشت خارج هست!
فکر کنم بهتر باشه خارج از مانشت بحث کنیم Smile

حسرت نبرم به خواب آن مرداب / کآرام درون دشت شب خفته است / دریایم و نیست باکم ازطوفان / دریا همه عمر خوابش آشفته است “شفیعی کدکنی”
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۴
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۹:۳۶ ب.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۱۰:۳۵ ق.ظ)danialfx نوشته شده توسط:  
(21 اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۹:۳۵ ق.ظ)saba_1984 نوشته شده توسط:  منم به جبر معتقدم ولی به شانس نه . پشت هر کدوم از اتفاقات زندگیمون حتما یه event هست که با منطق کامل نوشته شده .حتی تابع random

به جبر مطلق اعتقاد دارین؟ یعنی همه چیز ما جبریه ؟؟ و ما بوقیم؟؟

نه به جبر مطلق اعتقاد ندارم . جبر رو نسبی میدونم .

منظورم خود خود شانس نیست. منظورم اینه که یه رخداد هایی باعث میشه سرنوشتمون یه چیز باشه.
یه رخداد های دیگه ای باعث میشه سرنوشتمون یه چیز دیگه بشه.
یعنی وقتی من کار x رو انجام دادم. سرنوشت z در انتظارمه.
وقتی کار y رو انجام دادم. سرنوشت a در انتظارمه

هیچکدوم از این کارها و این سرنوشت‌ها هم از نگاه ما معلوم نیست.

اینکه ما تو این دنیا هیچکاره هستیم رو که به نظرم بی معنیه. چون الان که دارم اینجا مینویسم . دارم با انتخاب خودم مینویسم . همین لحظه هم میتونم برم صبحانه بخورم یا نخورم.
منظورم اینه که الان که دارم اینجا تایپ میکنم ایا امکانش هست که سرنوشتم سمت و سوی خاصی داشته باشه؟؟
من دیدگاه خودم رو میگم و ممکنه شما اصلا حرفای منو نپسندید .
با مثال میگم:
شما تصمیم میگیرید که بیایید اینجا بنویسید همه حرفاتون رو هم اماده کردید و همه مقدماتش فراهمه همون لحظه ای که میخواید سیستمتون رو روشن کنید یکی از قطعاتش میسوزه . نقش انتخاب و اختیار شما تو این قضیه چقدره ؟مگه انتخاب نکرده بودید که بنویسید پس چی شد ؟

یا مثلا من نزدیک به یکسال برنامه ریزی میکنم و تصمیم میگیرم و انتخاب میکنم که واسه کنکور ارشد درس بخونم و به بهترین شکل هم درس میخونم اما ۳ روز قبل کنکور تو یه حادثه رانندگی دچار عارضه ای میشم که نمیتونم سر جلسه کنکور شرکت کنم . اینو بهش میگید شانس ؟ یا رخدادی که باعث شده مسیر سرنوشت من تغییر کنه ؟

من میگم از اول قرار بوده همچین اتفاقی بیافته و من یه مسیر واسه زندگیم داشتم و خواهم داشت و همه این اتفاق‌ها لازمه‌ی هدایت من در همون مسیر واحده . انتخاب چندانی در کار نیست.
فقط با حسرت خوردن و پشیمونی زمان رو از دست میدیم.

بازم اگه مایل به ادامه بحث بودی خوشحال میشم از مصاحبتتون.

البته اگه سرور محترم بگذاره



(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۷:۳۷ ق.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط:  من به «جبر مطلق» اعتقاد دارم!
پایه هم هستم در موردش بحث کنم! Smile

میتونین قانعم کنین ؟؟




راستی دوستان. چون چوب خط من تو این انجمن پره Big Grin و از این بحث هم بوی خون میاد Big Grin حواستون باشه که با هم دوست باشید Smile (اینو برای اینده گفتم. )

مست عشقم ، مست یارم، مست دوست
مست آن یارم که عالم مست اوست
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۵
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۹:۵۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۰۹:۵۸ ب.ظ، توسط موج.)
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
به نظر من زندگی مابین جبر و اختیاره و توی این شکی نیست
گاهی اوقات واقعا آزادانه اون کاری که میخایم رو میکنیم گاهی واقعا مجبوریم
مثلن دوستمون گفتن میخای بیای مانش سیستمت مشکل پیدا میکنی راست میگی جبره ولی خب از این طرف مثلا از امروز تصمیم میگیری که عمرا نیای مانشت اگه واقعا بخوای از این طرفش کامل اختیاره
ولی خب توی درصدش گاهی اوقات شک میکنم که بیشتر طرفه جبره یا بیشتر طرف اختیاره
که البته الان به نظرم پای جبر قویتره


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۶
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۰۹:۵۹ ب.ظ
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
خوشم میاد هممون از فرداد میترسیم Big Grin (البته میدونم شما‌ها نمیترسید .فقط خودم رو میگم Smile )

خب بحث رو همین جا تموم شده اعلام میکنم Smile



پ ن ۱‌: این روزها دست به تشکرم چقدر خوب شده.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۰۷
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱۰:۰۱ ب.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
## خواهشا دوستان عزیز مانشتی به محض خارج شدن از مانشت صفحات باز رو در مرورگر ببندند بلکن این مشکل سرور برای باقی دوستان کمتر اتفاق بیافته ##


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: mehrdel2002
ارسال: #۸۰۸
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱۰:۳۰ ب.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
حالا که پای بحث باز شد من فقط یه چیزی بگم (قول میدم سعیم رو بکنم ادامه ندم Tongue)

این که من چه تصمیمی بگیرم در یه موردی (همون چیزی که شما بهش میگید اختیار) به نظر من جبر هست!
چون تصمیم من بستگی به میزان عقل و شعور و درک من داره! و این عقل رو کی به من داده؟ خدا! دست من بوده که من آدم عاقلی باشم یا احمق؟
این که در شرایط یکسان من و یه نفر دیگه دو تصمیم متفاوت میگیریم به چه بستگی داره؟
مثلاً من تصمیم میگیرم برای کنکور بخونم و واقعاً میخونم، چون اراده م از دوستم بیشتره، اما مثلاً دوستم اراده ش ضعیف تره و این کار رو نمیکنه! خب این قدرت اراده رو کی به من داده؟ کی میزان اراده‌ی من رو تعیین کرده؟

حسرت نبرم به خواب آن مرداب / کآرام درون دشت شب خفته است / دریایم و نیست باکم ازطوفان / دریا همه عمر خوابش آشفته است “شفیعی کدکنی”
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: saba_1984
ارسال: #۸۰۹
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱۱:۱۷ ب.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ۱۰:۳۰ ب.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط:  کی میزان اراده‌ی من رو تعیین کرده؟
چون قرار شد ادامه ندیم . فقط یه جواب میدم‌: Smile
به نظر من میزان اراده تا حدود زیادی اکتسابی هست و ذاتی نیست.




دلبسته‌ی کفشهایم بودم. کفش هایی که یادگار سال های نو جوانی‌ام بودند
دلم نمی آمد دورشان بیندازم .هنوز همان‌ها را می پوشیدم
اما کفش‌ها تنگ بودند و پایم را می زدند
قدم از قدم اگر بر می داشتم زخمی تازه نصیبم می شد
سعی می کردم کمتر راه بروم زیرا که رفتن دردناک بود
================================

می نشستم و زانوهایم را بغل می گرفتم
و می گفتم:چقدر همه چیز دردناک است
چرا خانه‌ام کوچک است و شهرم و دنیایم

می نشستم و می گفتم‌: زندگیم بوی ملالت می دهد و تکرار
==============================
.می نشستم و می گفتم:خوشبختی تنها یک دروغ قدیمی است
می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم
قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم
=========================
......... پارسایی از کنارم رد شد
عجب‌! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت
مرا که دید لبخندی زد و گفت: خوشبختی دروغ نیست
اما شاید تو خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی خطر کردن است
و زیباترین خطر..... از دست دادن
==============

تا تو به این کفش های تنگ آویخته ای ....برایت دنیا کوچک است و زندگی ملال آور
.جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده ای
==============
رو به پارسا کردم‌، پوزخندی زدم و گفتم
اگر راست می گویی پس خودت چرا کفش تازه به پا نمی کنی تا پا برهنه نباشی؟
==============

پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد: من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود
که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و
پس هر بار دانستم که قدری بزرگتر شده ام
==============
هزاران جاده را پیمودم و هزارها پای افزار را دور انداختم
تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد که باید آن را پرداخت

حالا دیگر هیچ کفشی اندازه‌ی من نیست
=====
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۱۰
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱۲:۴۲ ق.ظ
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ‍‍‍‍...
جالبه که هنوز مسئله‌ی به این سادگی(جبر و اختیار) در بین جوانان ما حل نشده.من فرمولش را می گم دیگه قبول کردن یا نکردنش باخودتون!

یک مثال:
ببینید عزیزان....
آب وقتی به دمای ۱۰۰ درجه می رسه(در شرایط طبیعی )باید به بخار تبدیل بشه.هیچ راه دیگه ای برای انتخاب نداره.
وقتی به دمای صفر درجه می رسه باید به یخ تبدیل بشه.
یک مداد وقتی از روی میز غلت می خوره باید در راستای عمودی به سمت زمین حرکت کنه ...هیچ شانسی برای بالا رفتن نداره.
چرا؟؟؟؟؟
چون تمام کائنات بالا بی جان هستند و کاملا تحت سیطره‌ی قوانین جهان(هدایت تکوینی)
در مورد رفتار موجودات بی جان ما هیچ انتخابی نداریم.انتخاب‌ها از پیش تعیین شده هستند.فقط یک انتخاب مجاز است.

ولی انسان...
فرق انسان با دیگر کائنات در این است که در هر لحظه بین مجموعه ای از انتخاب ها قرار دارد نه صرفا یک انتخاب از پیش تعیین شده.
ما در هاله ای از جبر و اختیار به سر می بریم...نه جبر مطلق نه اختیار مطلق
مثلا خود شما در همین لحظه:
می تونید بنشینید..
بایستید
دراز بکشید
دستتان را خم کنید
چشمهایتان را ببندید
و....==اختیار

ولی نمی توانید پرواز کنید!.(پرواز در محدوده‌ی انتخاب های شما قرار نگرفته)=نوعی جبر

در هر زمان و در هر موقعیتی که هستید باید از مجموعه‌ی اختیاراتی که برای شما در نظر گرفته شده یکی را انتخاب کنید.
تفاوت انسان‌ها نیز در نحوه‌ی گزینش همین انتخاب هاست.شما با هر انتخاب که در هر موقعیت انجام می دهید نمودار شخصیتی خود را تکمیل می کنید.با هر انتخاب یک سری انتخاب های خاص بر اساس انتخاب قبلی شما برای شما ظاهر می شود.(باز سازی آینده‌ی یک انسان)

زندگی ، همیشه فریاد زدن نیست ...، بلکه صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید: فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: mosaferkuchulu , mehrdel2002 , **sara**


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۲۸۷ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۴,۷۴۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۰۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۷,۰۰۴ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۳۷ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۲۷ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۴۴ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۳۷ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۵۸۷ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۳۸ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close