شاید جای گفتن این مطالب اینجا نباشه ولی اینهایی که میگم یه جورایی تجربه شخصیه که برام خیلی ارزشمنده
من هیج وقت فکر نمیکردم یک روز بطور جدی شروع کنم درس خوندن برای ارشد چون بعضی افراد اعتماد بنفس کاذب از نوع بالا دارن ولی من در زمینه کنکور اعتماد بنفس کاذب از نوع پایینش داشتم!!!(که این برمیگرده به تجربه های بدم درمورد کنکور کارشناسی)
این شد که وقتی درسم تموم شد اصلا کنکور شرکت نکردم(بااینکه به ادامه تحصیل علاقه داشتم ولی فکر میکردم از توانم خارجه) اما پارسال به اصرار پدرم برای کنکور ثبت نام کردم ولی از اونجا که هیچ انگیزه ای نداشتم دوتا درس منطقی و نظریه و نیمی از ساختمان داده رو از روی کتاب پوران چند ماه قبل از کنکور خوندم(بی انگیزه و سطحی) بعد همه چیزو جمع کردم گذاشتم کنار و فقط روز کنکور بازم به اصرار پدرم رفتم کنکور دادم بدونه اینکه حداقل اون درسایی رو که چند ماه قبل خونده بودم یک نگاهی بندازم اما روز کنکور در کمال ناباوری خودم به خیلی از سوالایه مربوط به درس منطقی و نظریه و دوتا از سوالای ساختمان داده(که دوتاشم درست جواب دادم) جواب دادم و بعد از اومدن کلید بیشتر شک زده شدم وقتی دیدم اکثر جوابام درست بوده
از همون موقع(یعنی همون روز کنکور) تصمیم گرفتم درس بخونم و من از فردای کنکور شروع کردم به خوندن و الان هم مشغولم
این رو هم از قلم نندازم که مانشت به من خیلی کمک کرده و میکنه چون تقریبا من هیچی درمورد اینکه چی باید بخونم چی مهمه چی مهم نیست نمیدونستم ولی الان باکمک مانشت و تمام دوستانی که در مانشت فعالیت میکنن تقریبا دستم اومده که باید چکار کنم
من حتی اگر در کنکور موفق نشم(که مطمئنم موفق میشم اینکه گفتم موفق نمیشم یه فرضه) باز هم به مانشت مدیونم
امیدوارم بتونم به یک طریقی یک روزی جبران کنم
میترسم سال دیگه سارا خانوم ازم بپرسه چی شد که نشد؟!(جدی نگیرید شوخیه!
)
منم بگم مانشت!!!!!
ازبس که اینروزا من به مانشت سرمیزنم