زمان کنونی: ۲۵ آبان ۱۴۰۳, ۰۷:۱۲ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

شعر

ارسال: #۴۰۶
۱۲ شهریور ۱۳۹۲, ۰۹:۱۵ ب.ظ
شعر
آهنگ رفتن سر مکن
تنها برای لحظه ای
با من برای ما بمان
ترک من عاشقم مکن
گویم مرو اما چه سود؟
گویی مرا:افسانه بود
خوانم غزل از عاشقی
گویی:مگر تو وامقی
آرم تو را ماه و ملک
گویی:نماز از روی شک
سازم تو را زخمی ز عود
گویی :مخالف ساز بود
آهنگ رفتن سر مکن
سازم مخالف نیست نیست
اینجا بمان بر من بزن
صد زخمه در افسونگری

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ۱۰:۳۰ , SaMiRa.e , Autumn.Folio , Mänu , zaynab
ارسال: #۴۰۷
۲۱ شهریور ۱۳۹۲, ۰۳:۴۳ ب.ظ
RE: شعر
نفست شکفته بادا و
ترانه ات شنیدم
گل آفتابگردان

نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان

به سحر که خفته در باغ صنوبر و ستاره
تو به آبها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رصد کنی ز هر سو ، ره آفتاب خود را

نه بنفشه داند این راز ، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است، تو را در این میانه
تو همه در این تکاپو
که حضور زندگی نیست ، به غیر آرزوها
و به راه آرزوها
همه عمر ، جست و جوها
.....
چه دعات گویم ای گل
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی

شده اتحاد معشوق به عاشق از تو رمزی
نگهی به خویشتن کن ، که خود آفتاب گشتی

( شفیعی کدکنی )
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , diligent , Autumn.Folio , zaynab
ارسال: #۴۰۸
۲۱ شهریور ۱۳۹۲, ۰۶:۴۹ ب.ظ
شعر
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما

برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما


با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی
ما خود شکسته‌ایم چه باشد شکست ما

جرمی نکرده‌ام که عقوبت کند ولیک
مردم به شرع می‌نکشد ترک مست ما


شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبه‌ای بکند بت پرست ما


سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , SaMiRa.e , diligent , Autumn.Folio
ارسال: #۴۰۹
۲۲ شهریور ۱۳۹۲, ۰۴:۵۲ ب.ظ
شعر
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم**دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوقست در جدایی و جورست در نظر**هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست**بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار**دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من**از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب**در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب**نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان**چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم

ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس**آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند**چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , azad_ahmadi , Autumn.Folio , zaynab
ارسال: #۴۱۰
۲۲ شهریور ۱۳۹۲, ۰۵:۳۸ ب.ظ
شعر
عجب شعری بود خانم انرژی مثبت.
سپاس مضاعف. ممنون Smile

حلقه بر در میزنیم ما که چون حلقه بر دریم...

ای درد توام درمان در بستر ناکامی .... ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ... لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۴۱۱
۲۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۴۶ ب.ظ
RE: شعر
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست **ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار** کس را وقوف نیست که انجام کار چیست


پیوند عمر بسته به موییست هوش دار** غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
معنی آب زندگی و روضه ارم** جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند** ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
راز درون پرده چه داند فلک خموش **ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست

سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست** معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست** تا در میانه خواسته کردگار چیست

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e
ارسال: #۴۱۲
۲۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۱:۳۰ ب.ظ
شعر
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد**خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست **که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای **فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان** نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی **ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت** ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری **که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راه راهگذارت کجاست تا حافظ** به یادگار نسیم صبا نگه دارد

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , azad_ahmadi , Mänu
ارسال: #۴۱۳
۲۹ شهریور ۱۳۹۲, ۰۸:۰۰ ق.ظ
شعر
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سال هاست که در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو را تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا،
خانه کوچک ما
سیب نداشت

" حمید مصدق "


و اینم جوابیه شعر بالا Wink

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده به تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

فروغ فرخزاد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , انرژی مثبت , zaynab , Mänu , ghalehnoey
ارسال: #۴۱۴
۲۹ شهریور ۱۳۹۲, ۱۰:۱۸ ق.ظ
RE: شعر
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست

زخم خونینم اگر به نشود به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست

پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست

سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: azad_ahmadi , انرژی مثبت , Somayeh_Y
ارسال: #۴۱۵
۳۰ شهریور ۱۳۹۲, ۰۷:۰۴ ب.ظ
شعر
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل می‌گشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جان‌ها فدای مردم نیکونهاد باد

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , انرژی مثبت , ۱۰:۳۰ , Somayeh_Y
ارسال: #۴۱۶
۰۳ مهر ۱۳۹۲, ۰۱:۳۱ ق.ظ
RE: شعر
ابری نیست.
بادی نیست.
می نشینم لب حوض :

گردش ماهی ها ٬ روشنی٬ من٬ گل٬ آب
پاکی خوشه زیست.

مادرم ریحان می چیند.
نان و ریحان و پنیر٬ آسمانی بی ابر٬ اطلسی هایی تر.

رستگاری نزدیک : لای گلهای حیاط .
نور در کاسه مس چه نوازشها می ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند ٬ صبح را روی زمین می آرد .

پشت لبخندی پنهان هرچیز.
روزنی دارد دیوار زمان ٬ که از آن ٬ چهره من پیداست.
چیزهایی هست٬ که نمی دانم.

می دانم٬ سبزه ای را بکنم خواهم مرد.
می روم بالا تا اوج ٬ من پر از بال و پرم.
راه می بینم در ظلمت ٬ من پر از فانوسم .

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ٬ از پل ٬ از رود ٬ از موج .
پرم از سایه برگی در آب :

چه درونم تنهاست.

( سهراب سپهری )
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Mänu , 10:30 , انرژی مثبت , Somayeh_Y
ارسال: #۴۱۷
۰۶ مهر ۱۳۹۲, ۰۵:۴۵ ب.ظ
شعر
عاشق روی جوانی خوش ناخاسته ام
و از خدا دولت این غم به دعا خواسته ام
عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
شرمم از خرقه آلوده خود می آید
که بر او وصله به صد شعبده پیراسته ام
خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز
هم بدین کار کمر بسته و برخاسته ام
با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کار
در غم افزوده ام آنح از دل و جان کاسته ام
همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا
بو که در برکشد آن دلبر نوخاسته ام

آدما وقتی پوستشون چروک میخوره پیر نمی شن ... آدما وقتی رویاهاشون چروک میخوره ؛
پیر می شن !!!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , samaneh@90 , SaMiRa.e
ارسال: #۴۱۸
۱۰ مهر ۱۳۹۲, ۰۹:۵۲ ب.ظ
شعر
دل من دیر زمانی است که می پندارد :

« دوستی » نیز گلی است ؛
مثل نیلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظریفی دارد .
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد
جان این ساقه نازک را
- دانسته- بیازارد !

در زمینی که ضمیر من و توست ،
از نخستین دیدار ،
هر سخن ، هر رفتار ،
دانه هایی است که می افشانیم .
برگ و باری است که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش « مهر » است
گر بدانگونه که بایست به بار آید ،
زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید .
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس .
بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس .

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .

در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ،
عطر جان‌پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت .

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد .
رنج می باید برد .
دوست می باید داشت !

با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری ، غمخواری
بسپاریم به هم

بسراییم به آواز بلند :
- شادی روی تو !
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ،
عطر افشان
گلباران باد .

"فریدون مشیری "

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , 10:30 , Mänu
ارسال: #۴۱۹
۲۴ مهر ۱۳۹۲, ۰۶:۵۴ ب.ظ
شعر
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو**پرده غنچه می دردخنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز**کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو

من که ملول گشتمی ازنفس فرشتگان**قال و مقال عالمی میکشم برای تو
دولت عشق بین که چون از سر فقر وافتخار**گوشه تاج سلطنت می شکند گدای تو

خرقه زهد و جام می گر چه نه در خور همند**این همه نقش می زنم از جهت رضای تو
شور شراب عشق تو وانگهم رود ز سر**که این سر پر هوس شود خاک در سرای تو

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست**جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
خوش چمنی است عارضت خاصه که در بهار حسن**حافظ خوش کلام شد مرغ سخن سرای تو
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , Denize , Autumn.Folio
ارسال: #۴۲۰
۲۵ مهر ۱۳۹۲, ۱۱:۲۰ ب.ظ
Heart RE: شعر
شعر خان ننه یکی از زیباترین و دلنشین ترین شعرهای استاد شهریار هست که من خودم به شخصه واقعا عاشق این شعر هستم.
اما شنیدن این شعر از زبان مرحوم استاد شهریار بسیار دلنشین تر و زیباتر هست و احساس واقعی شعر رو به مخاطب منتقل میکنه به همین منظور در پایان لینک دانلود فایل صوتی این شعر با صدای استاد شهریار رو قرار دادم.
این شعر همراه با ترجمه فارسیه تا دوستانی که ترکی بلد نیستند هم از محتوای این شعر بهره ببرن....
امیدوارم که از خوندن و شنیدنش لذت ببرید...
روحش شاد....


خان ننه

خان ننه، هایاندا قالدین ؟!!!

بئله باشیـــــــوا دولانیم !

نئجه من سنی ایتیردیم ؟!



(مادربزرگ ! کجا ماندی ؟!!! الهی که دور سرت بگردم ! ببین چگونه من تو را گم کردم ؟! دیگر مانند تو یافت نمی شود !!!)

................................................................................​..............

سن أولن گون ، عمّه گلدی ...

منـــــــی گؤتدی آیری کنده

من اوشــــاق ، نه آنلیایدیم ؟!!!

باشیمی قاتیب اوشـــاقلار

نئچه گون من اوردا قـالدیم !

قاییدیب گلنده ، بــــاخدیم

یئریــــــــوی ییغیشدیریبلار !!!

نه أوزون ، و نه یئریــــن وار ...!



(روز مرگ تو ، عمّه آمد ! و مرا به روستای دیگری برد !!! من که کودکی بیش نبودم ، چه می فهمیدم ؟!!! کودکان سر مرا گرم کردند و من چند روزی آنجا ماندم ! وقتی برگشتم ، دیدم که بسترت را جمع کرده اند و نه خودت و نه بسترت ... هیچکدام نبودند !!!)

................................................................................​..............

" هانی خان ننه م ؟ "

... سوروشــــــــــــــدوم !!!

دئدیلرکی : خــــــــان ننه نی

آپــاریــــــبلا کـــــــــــــربلایه ...!

کی شفاسین اوردان آلسین !!!

سفری اوزون سفردیــــــــــر !

بیر ایکی ایل چــــکر گلینجه !

نئجه آغلارام ، یانیــــــــخلی ...

نئچه گون ائله چیغیــــــردیم

که سسیم سینم ، توتولدی !

او ، من اولمـــاسام یانیندا

أوزی هئچ یئره گئدنمـــــــز !

بو سفر نولــوبدی ، منسیز

أوزی ، تک قویوب گئدیبدی ؟!!!



(پرسیدم که مادربزرگم کجاست ؟!!! گفتند که مادر بزرگت را به کربلا برده اند ...! تا آنجا شفا بگیرد ! سفرش سفر طولانی است ! و یکی دو سال طول میکشد تا برگردد ... دلم سوخت و به شدّت گریستم ! و چند روزی فریاد زدم بطوریکه صدایم و سینه ام گرفت ! او نمیتوانست که بدون من جایی برود !!! در این سفر چه شده است که بدون من و به تنهایی رفته است ؟!!!)

................................................................................​..............

هامیدان آجیـــــخ ائدرکن

هامییـــا آجیخلی باخدیم

سونرا باشلادیم که : منده

گئدیرم اونون دالینجـــــــا !

دئدیلر : سنین کی تئزدیر

امامیـــــــن مزاری اوسته

اوشـــاقی آپارماق اولماز !

سن اوخی، قرآنی تئز چیخ

سن اونی چیخینجا بلکه

گله خـــــان ننه سفردن !!!



(با همه قهر کردم و به همه با قهر نگاه میکردم ! بعد هم شروع کردم به بهانه گرفتن که من هم باید به دنبالش بروم ! گفتند که برای تو زود است ! و کودکان را بر سر مزار امام نمیتوان برد ! تو قرآن بخوان و زود آنرا ختم کن ! شاید تا زمانیکه تو قرآن را ختم کنی ... مادربزرگ هم از سفر بیاید !)

................................................................................​..............

تله سیک راوانلامـــــاقدا

اوخویوب قرآنی چیخدیم

کی یازیم سنه : گل ایندی

داها چیخمیشـام قرآنی !

مـــنه سـؤقت آل گلنده

آمما هر کاغـــــاز یازاندا

آقــــامین گؤزی دولاردی

سنده کی گلیب چیخمادن !

نئچه ایل بو انتظـــــــارلا ...

گونی ، هفته نی سایاردیم !

تا یاواش یاواش گؤز آچدیم ...!

آنلادیم کی ، سن أولوبسن !



(با عجله قرآن را خواندم و ختم کردم !... تا برایت نامه بنویسم که : اکنون بیا ! دیگر قرآن را ختم کرده ام ! وقتی می آیی برایم سوقاتی بخر ! ولی هر بار که نامه مینوشتم ، چشمهای پدرم پر از اشک میشد ! تو هم که نیامدی و نرسیدی !!! چند سالی در این انتظار بودم و روزها و هفته ها را میشمردم ! تا اینکه کم کم چشمهایم باز شد و فهمیدم که تو مرده ای !)

................................................................................​..............

بیله بیـــــــــلمیه هنوزدا

اوره کیمده بیر ایتیک وار !

گؤزوم آختـــارار همیشه

نه یـــاماندی بو ایتیک لر



(دانی ندانی هنوز هم در دلم گمشده ای دارم ! و چشمانم همیشه بدنبالش میگردد ! چقدر این گمشده ها رنج آورند !)

................................................................................​..............

خان ننه جانیم ، نولیدی

سنی بیرده من تاپایدیم !

او آیاقلار اوسته ، بیرده

دؤشه نیب بیر آغلایایدیم

قولی حلقه سالمیش ایپ تک ...!

او آیــــــاغی باغلیـایدیم

که داهـــــا گئدنمیه ایدین ...!!!



(مادر بزرگ جانم ! چه میشد که من تو را دوباره می یافتم و به روی آن پاهایت می افتادم و می گریستم ! و دستانم را همانند طنابی حلقه می کردم و پاهایت را با آن میبستم که دیگر نتوانی بروی !!!)

................................................................................​..............

گئجه لر یاتاندا ، سن ده

منی قوینـــــــووا آلاردین

نئجه بـــاغریوا باساردین !!!

قولون اوسته گاه سالاردین

آجی دنیــــــا نی آتارکن ...!

ایکیمیز شیرین یاتاردیق

یوخودا (لولئی) آتارکن

سنی من بلشدیرردیم

گئجه لی ، سو قیزدیراردین

أوزیوی تمیــــزلیه ردین

گئنه ده منی أوپردیــن !

هئچ منه آجیخلامازدین !!!

ساواشان منه کیم اولسون ؟!!!

سن منه هاوار دوراردین

منی ، سن آنام دؤینده

قاپیب آرادان چیخـاردین !


(شبها به هنگام خواب ، مرا به آغوش میگرفتی و چه خوب به سینه ات میفشردی ! و گاه روی دستانت می انداختی ! هردو همچنانکه دنیای تلخ را به کناری می افکندیم و به خواب شیرین میرفتیم ! در خواب من گویی لوله ی آب باز کرده ام و تو را نجس میکردم ...! شبانه آب گرم میکردی و خودت را پاک میکردی و باز صورتم را میبوسیدی ! و هیچ به من اخم نمیکردی !!! و چه کسی جرأت داشت مرا مؤاخذه کند ؟!!! و تو هوادارم میشدی ! و زمانیکه مادرم قصد کتک زدن مرا داشت ، مرا از میان برداشته و میگریختی !)

................................................................................​..............

ائله ایستیلیک او ایستک

داها کیمسه ده اولورمی ؟

اوره گیم دئییر کی : یوخ - یوخ

او ده رین صفالی ایستک

منیــــم او عزیزلیگیم تک

سنیله گئدیب ، توکندی !!!



(آن خواسته ی خدا خواسته ، دیگر در چه کسی یافت میشود ؟! دلم میگوید که : نه ! نه ! آن خواستنی پر صفا همانند دوران عزیزی من ... ! با تو رفت و تمام شد !!!)

................................................................................​..............

خــان ننه، أوزون دیئیردین

که : سنه بهشت ده ، آلله

وئرجک نه ایستیورســـــن

بو سؤزون یادیندا قالسین

منه قولینی وئریـــب سن !



(مادر بزرگ جان ! خودت میگفتی که : خدا در بهشت برای تو هرچه بخواهی میدهد ! این حرفت یادت بماند که به من قولش را داده ای !!!)

................................................................................​..............

ائله بیر گـــــونوم اولورسا

بیلیسن نه ایسته رم من ؟

سؤزیمه درست قولاخ وئر :

(سن ایلن اوشاخلیق عهدین)

خان ننه آمـــان ، نولیدی ...

بیر اوشـاخلیغی تاپایدیم !

بیر ده من سنه چاتایدیم !

سنیلن قوجــاقلاشایدیم !

سنیلن بیر آغلاشـــایدیم !

یئنیدن اوشـــاق اولورکن

قوجــــــاغوندا بیر یاتایدیم !!!

ائلر بیر بهشت اولـــورسا ...!

داهــا من ئوز آللاهیمنان ...

باشقا بیر شئ ایستمزدیم !



(کاش چنان روزی نصیبم میشد ! خودت میدانی که چه میخواهم ؟!!! به سخنم درست گوش بسپار ! " پیمانی که با تو در کودکی بسته بودم !!! " مادربزرگ جان ! چه میشد که با تو کودکیم را می یافتم ! و بار دیگر من به تو می رسیدم ! و با تو هم آغوش میشدم ! و هر دو با هم می گریستیم ! و باز هم کودکی میشدم و در آغوشت می خفتم ! اگر چنان بهشتی وجود داشت ، دیگر من از خدایم ... هیچ چیز دیگر نمی خواستم !!!)


لینک دانلود فایل صوتی شعر با صدای استاد شهریار :

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


زنده بودن را به بیداری بگذرانیم

که سالها به اجبار خواهیم خفت ...

یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , SaMiRa.e , Autumn.Folio , zaynab , Somayeh_Y


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد aamitis ۱۹۸ ۶۶,۴۳۸ ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: gerdoo_456
  گرگ درون/ شعری از فریدون مشیری morweb ۰ ۱,۵۳۶ ۰۶ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۶ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
Rainbow یک شعر زیبا که حال و هوایمان را امام رضایی می کند. نسیم صبح ۰ ۲,۰۸۰ ۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۱ ب.ظ
آخرین ارسال: نسیم صبح
  شعر فروغ فرخزاد morweb ۰ ۱,۶۹۹ ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۳۸ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  شعری در قالب یک استاد mojhde ۰ ۲,۵۶۶ ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۶:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: mojhde
  شعر محرم، دلنوشته های محرم، مداحی های دلنشین Parva ۷۳ ۴۱,۳۷۳ ۰۲ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ق.ظ
آخرین ارسال: Parva
Rainbow شعرها و یا مطالبی که خودتان سرودید یا نوشتید ... ( دلنوشته ها ) ffss ۲۲ ۱۰,۲۸۶ ۲۹ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Breeze
  مشاجره در شعر robot110 ۴ ۴,۴۷۳ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۵:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: robot110
  دانلود تصنیف زیبای قطعه ای از بهشت شعر رسمی آستان قدس رضوی Majid gh ۰ ۳,۵۵۵ ۱۳ مهر ۱۳۹۰ ۰۳:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: Majid gh
  *****یه شعر و سه نقل قول ۲***** kabirkooh ۱۳ ۸,۱۰۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: mass2009

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close