سلام دوست گرامی
عذرخواهم که منتظر موندید . من در این قضیه صاحب نظر نیستم اما چون شما نسبت به بنده اظهار لطف داشتید و مایل بودید در این بحث شرکت کنم منم مواردی که به نظرم میتونه کمکتون کنه رو میگم انشاا... مفید واقع بشه
می خوام دوستانه مواردی رو بهتون بگم که در حقیقت از متنتون برداشت کردم و فکر میکنم لازمه یادآوری بشه براتون و همچنین اینکه من به هیچ عنوان در مقامی نیستم که بهتون راه حل یا پیشنهاد بدم لذا فکر می کنم بهتره یه بار با هم چیزهایی که نوشتید رو مرور کنیم. سعی کردم با دقت چند بار در فواصل زمانی مختلف ارسالتون رو بخونمش تا بتونم واقعا اون چیزی که به شما کمک میکنه رو ازش استخراج کنم .
ببینید ما وقتی می تونیم از به نتیجه نرسیدن در یک مورد ناراضی باشیم و نگران ادامه وامتحان دوباره اش بشیم که
۱- هدفمون درست و مشخص بوده باشه ،
۲- راه درست رو انتخاب کرده باشیم و
۳- تلاش کامل کره باشیم و
۴- در نهایت توکل به خدا هم کرده باشیم ، اما با همه اینها نتیجه نگرفته باشیم .
اونوقته که ما باید بترسیم آیا این هدف گذاری اشتباه بوده یا در موارد ذکر شده در بالا اشتباهی کردیم ؟
برداشتی که من از صحبتهای شما داشتم اینه که شما در چند مسئله تحلیل درستی نکردید و همین امر شما رو به خطا انداخته و در ادامه راه دچار تردید کرده .
اولین قدم اینه که باید ببینید نقش شما در این عدم نتیجه چند ساله چی بوده ؟ این طور که نوشتید برداشتم اینه شما به قضا و قدر بیشتر از نقش و اختیار خودتون در این قضیه اعتقاد دارید. این موارد بی تاثیر نیست من هم بهشون اعتقاد کامل دارم اما نباید این اعتقاد باعث بشه اشتباه خودمون رو با تکیه بر اونها توجیه کنیم و به دست خودمون دچار سردرگمی بشیم از این که چرا کار خدا رو متوجه نمیشیم ؟!
وقتی شما میگید خدایا من کنکور میدم اما اگر قراره آرامشم رو ازم بگیره نمی خوام قبول بشم دو حالت داره :
- یا شما واقعا تمام پارامترهای لازم برای موفقیت در آزمون رو فراهم کردید و سپس این رو میگید که در اون صورت پس حتما صلاحتون بوده که قبول نشدید . پس چرا به صلاحی که خدا براتون دیده اعتماد نمیکنید ؟
- حالت دوم اینه که نه! آمادگی کافی از هر نظر نداشتید و فقط برای آرام کردن خودتون این جمله رو به خدا گفتید و به اصطلاح بهش توکل کردید که باید بگم به این نمی گن توکل .
اگر اشتباه کردید باید اشتباهتون رو بپذیرید . تا زمانی که نپذیرید ممکنه اشتباه اصلی رو خودتون مرتکب شده باشید نمی تونید برای یافتن راه حلش قدمی بردارید حتی اگر هزاران نفر هم به شما راه حل بدن. چون حتی اگر در این وضعیت راه دیگه ای رو هم در پیش بگیرید و همین الان برید دنبال یه تخصص دیگه باز هم تا ریشه دیدگاه و عملتون رو اصلاح نکنید باز ممکنه خطاهای گذشته رو به شکل جدیدی تکرار کنید.
رسیدن به هدف در بازی فوتبال فقط با دویدن وسط زمین حاصل نمیشه . گاهی ما فقط میدویم بدون اینکه بدونیم چطور و کی باید تکنیک داشت؟ کی تاکتیک؟ کی باید پاس داد؟ کی یه پاس رو به گل تبدیل کرد و شوت طلایی زد و فقط و فقط میدویم وحتی گاهی توپ هم از زیر پامون در میره ولی ما همچنان میدویم . وقتی برنده نشدیم می گیم ما که دویدیم پس چرا نبردیم .
بیشتر به نظر میرسه شما نمی خواهید بپذیرید که فقط تسلط داشتن به موضوع درسی برای قبول شدن در کنکور کافی نیست .
یا شاید تحت تاثیر افکاری که دیگران در خصوص شما دارند قرار گرفتید و یه جوری الان بیشتر پس زمینه ذهنتون این هست که ثابت کنید اونا اشتباه می کنند در حالی که به نظر میرسه این هم داره شما رو از مسیر اصلی و تمرکز روی هدف دور میکنه. البته در اینجا لازمه بهتون بگم گاهی این ما هستیم که در خصوص افکار دیگران در مورد خودمون پیش داوری می کنیم. یعنی ممکنه طرف در مخیله اش هم به ما فکر نکنه اما ما چون خودمون رو در موقعیت خوب نمیبینیم به خودمون تلقین می کنیم که حتما فلانی که موقعیت شاید بهتری از من داره پس داره با خودش میگه من بی استعدادم. در حالی که واقعا اون شخص اصلا به ما فکر هم نمیکنه . گفتم که مراقب این افکار ساختگی و باطل هم باشید.
شما نوشتید ۵-۶ سال کنکور دادید که ما فعلا فرض رو بر ۵ میگیریم
خوب یک سال که خوب خوندید (با فرض اینکه تکنیک های قبول شدن در کنکور رو هم بلد بودید) و به توانایی خودتون اعتماد داشتید اما مشکلی یه هفته قبل کنکور پیش آمد و نشد نتیجه بگیرید . خوب میگیم شما تقصیر نداشتید
بعد نوشتید "یه سال چون انتظار داری که رتبه ات بهتر از سال قبل بشه سعی میکنی زیاد بزنی بازم خراب کاری میشه" خوب اینجا این سوال پیش میاد که آیا تلاش مضاعف یا برابر قبل داشتید که چنین انتظاری از خودتون داشتید؟ و اینکه زیاد زدن دلیل بر درست زدن نیست و اینجا نشون میده که یا تلاشتون کافی نبوده و مطالب اونطور که باید از سال قبل مرور نشده یا دچار اعتماد به نفس کاذب و یا طمع در خصوص تست زدن شدید و در بدترین حالت اینه که قبول دارید برای یک امتحان خوب آماده نبودید و خواستید با زیادتر زدن شانستون رو هم امتحان کنید چون معمولا وقتی زیاد رو نتیجه کارت در کنکور اعتماد ندارن معمولا به شانس رو میارن . که در همه حالات هم انتخاب درستی نبوده و برای گذر از این اشتباه باید بررسی دقیق تری می کردید نه اینکه سال بعد (در ادامه...)
بعد نوشتید "یه سال همین طوری میری کنکور بدی بدون هیچ خوندنی ،استرسی- رتبه ات هم خوب میشه و ..." اگر شما از سالهای قبلتون واشکافی درستی داشتید این سال نباید اینطوری در آزمون شرکت میکردید
در مورد دوسال دیگه هم که اطلاعی ندارم تا چیزی بگم
اما اونچه کلا برداشت میشه اینه که شما جز سال اول علی رغم اینکه میگید علاقه به درس خوندن هم دارید اما جدیت کافی برای دنبال کردن هدفتون نداشتید و یه جورایی بیش از حد به دانسته هاتون اعتماد کردید و خودتون رو درست ارزیابی نکردید لذا از میزان تلاش و جدیتتون کم شده .
خوب با این شرایط در طی سالهای گذشته اگر نتیجه نگرفتید به نظرم اصلا چیز عجیبی نیست و به هیچ عنوان نشان دهنده عدم استعداد شما نیست چون اونطوری که باید، ارزیابی درستی از خودتون نکردید تا نقاط ضعف و قوتتون رو شناسایی کنید و از تجربیات گذشته نکات ارزنده رو در کنکور بعدی لحاظ کنید و در این صورت باید بگم که اصلا نباید ناامید بشید بلکه باید قبول کنید که جای هیچ نگرانی نیست چون شما اون حد توانایی خودتون رو هنوز محک نزدید . و شاید مثلا اگر امسال با ارزیابی درست از گذشته یکبار دیگه امتحان بدید اصلا بعید نیست که رتبه خوبی بیارید
اما به شرط اینکه تجربیات گذشته رو ارزیابی کنید و نقاط ضعف و قوت خودتون رو شناسایی کنید.
تا وقتی توانایی خودتون در یک راه که بهش علاقه دارید و انتخابش کردید رو نسنجیدید ، تردید بی اساس در ادامه دادن یا ندادنش کار صلاح و منطقی نیست
از طرفی شما گفتید که علاقه دارید به درس خوندن و این خودش اگر مشکل و الزامی برای کار کردن نداشته باشید می تونه انگیزه خوبی برای ادامه باشه چون طبق گفته خودتون راهی هست که دوست دارید . ممکنه برای کم کردن عذاب وجدان خودتون فکر کنید باید مسیرتون رو عوض کنید اما ممکنه این تغییر مسیر که به ناچار و از روی ملاحظات انجام میشه واقعا شما رو به نتیجه نرسونه
یه نکته هم در خصوص یک چاله ذهنی بگم که ممکنه براتون پیش بیاد و شما رو به خطا بندازه :
مراقب باشید ذهنتون از این مباحث، دنبال شنیدن چیزی که دوست دارید نباشه بلکه سعی کنید اون چه به نفعتون هست رو بشنوید هرچند به نظرتون جالب نباشه یا ناامیدکننده باشه
البته ممکن هم هست هیچ کدوم ما مشکل اصلی شما رو درست تشخیص نداده باشیم چون ممکنه شما هم در توضیح موردتون ملاحظاتی کرده باشید که این حق شماست که همه چیز رو بیان نکنید .
در نهایت اشاره می کنم من در خصوص اینکه الان با وجود گذشت چندین سال آیا شما چیزی رو از دست دادید یا نه هنوز فکری نکردم و حرفی نزدم چون از سبک زندگیتون اطلاعی ندارم و فقط بخشی از چیزهایی که نوشتید رو مرور کردم
موفق باشید