(۲۳ تیر ۱۳۹۰ ۱۲:۲۴ ق.ظ)hsh88 نوشته شده توسط: آفرین منصوره جان،نمیدونم چرا موفق نشدم اما دلم میخاد برگه های پرحرفم را واستون بگذازم هر کی میمد توی اتاقم بهم میخندید! اما حالا خودمم خندهم میگیره که حتی خدا هم بهم خندیدو پاسمون نکرد توی کنکور،چی بودم و چی شد!
من هم اول این حرفها رو روی دیوار اتاقم میزدم ولی چون یه جورایی تقریباً همه بهم میخندیدند از دیوار منتقل شد به دفترچه ام... البته من زیاد خونه نبودم... اتاقم این مدت فقط شده بود خوابگاه... شب که از کتابخونه میومدم اینقدر خسته بودم که سریعاً خوابم میبرد... برای همین هم اگر چیزی روی دیوار میزدم شاید فقط یه نگاه کوچیک بهش میکردم!
در ضمن نگید که خدا بهتون خندید... از کجا معلوم؟! من هم سال اول مدام میگفتم چرا اختصاصیم رو خوب ندادم! ولی امسال فهمیدم بخاطر این که این موقعیت برام پیش بیاد!!! اگه پارسال اختصاصیم رو خوب میدادم فوقش میتونستم شیراز قبول بشم وگرنه باید میومدم همین دانشگاه شهید چمران که اصلاً نمیخواستم...!!!
جالبه بدونی من سختی های دیگه ای هم داشتم!!! من در ورودی های بهمن شاگرد اول شده بودم! (بله از سه نفر
)ولی در ورودی های مهر هم شاگرد دوم بود... برای همین باید من رو به عنوان استعداد درخشان معرفی میکردند ولی این کار رو نکردند... میگفتند که ما تبصره ای در این مورد نداریم و شما باید با بچه های مهر ورودی ۸۴ تموم میکردی تا حسابت کنیم! (یعنی ۷ ترمه) من ۱ هفتهی تمام توی گرمای وحشتناک تابستون اهواز از صبح تا وقت اداری کارم شدم بود رفت و آمد بین سازمان مرکزی و دانشکده امون... جالبه اینه که من ۵ ماه برای گرفتن مدرکم دیر کرده بودم (بخاطر اینکه برای کنکور میخواندم) برای همین تاریخ مدرکم رو بیشتر از ۸ ترم میزدند، معاون دانشجویی دانشگاهمون میگفت باهات همکاری میکنیم و تاریخش رو هر موقع که لازم باشه میزنیم!!! ولی معاون دانشجوییه دانشکده امون چون اشتباه کرده بودند و یادشون نبود اسم من رو جز استعدادهای درخشان رد کنند بهونه میاوردند و وقتی فهمیدند که من باید مدرکم رو ۵ ماه پیش میگرفتم، گفتند: "ببین... نمیشه... شرمنده... کاری از دست ما بر نمیاد!!! اشتباه از خودت بوده!!!" بعد که بهش گفتم در این مورد با معاون دانشجویی دانشگاه حرف زدم گفته که مشکلی نیست، تنها حرفی که زد این بود: "امم... خب...!!!" دقیقاً همون جا اشک توی چشمام جمع شد... اینکه اینها اینطور اذیتت میکنند...
در صورت استعداد درخشان شدن دانشگاه من رو بدون کنکور قبول میکرد و من هم مهمان میشدم یه دانشگاه دیگه که نشد... جالبه بدونید رئیس امور دانشجوییه دانشگاه از دوستان نزدیک پدرم بود و حتی خانمش هم همکار مادرم بود، وقتی پیشش رفتیم و در این مورد صحبت کردیم و گفتیم حداقل یه استعلام از مرکز بگیرید که کسی با شرایط من باید چکار کنه تنها کاری که کرد این بود که فقط به مدت ۱۰ ثانیه به ما در سکوت نگاه کرد و در نهایت گفت: "چون هیچ ماده و تبصره ای در این مورد نیست کمکی از دست ما ساخته نیست"... ببینید حتی حاضر نبودند یه نصف برگهی A4 صرف کنند ببینند که موقعیت من چطور میشه... تا یک هفتهی بعد کار من فقط گریه بود...
بعدها معلوم شد (یعنی ۱ سال بعد) که من رو با بچه های ورودیه مهر ۸۵ در نظر گرفتند ولی باز هم هیچ حرفی به من نزده بودند! یعنی هیچ اطلاع رسانی نکرده بودند! بعداً یکی از بچه های ۸۶ی کامپیوتر بهم گفت که شاگرد اول ۸۵یها رو به خاطر اینکه اسم تو رو رد کرده بودند دو هفتهی تمام اذیت کردند
و خوشبختانه کار ایشون درست شد...
ولی خب همیشه با اینکه زیادی از این حرف حرصم در میاد (!!!) دوباره روی این موضوع اتکای بیشتری کردم: "همیشه خیریتی در کاره"... و برای من ثابت شد که همینطوره...
نوبت شما هم میرسه... منتظر باشید و باز هم تلاش کنید.
(۲۳ تیر ۱۳۹۰ ۱۲:۴۱ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: نکات مفیدی داشت.
آموزنده بود.
بی زحمت رتبه های پارسه تونم بگید.
خیلی ممنون...
ببینید یه چیز رو باید در نظر بگیری که نباید به هیچ عنوان و دوباره تاکید میکنم به هیچ عنوان روی رتبه های آزمون های آزمایشی تکیه کنید!!!
من رتبه های سال اولم خیلی خنده دار بود دقیقاً یک آزمون در میون خیلی خوب و خیلی بد میشد! یعنی من آزمون اول رتبهام شد ۸۰ (و خورده ای) ولی آزمون بعد شدم ۴۰۰ (و خورده ای)... حتی یک بار هم رتبهام شد ۲۶ ولی آزمون بعدش شدم ۷۰۰ (و خورده ای)!!! ببینید من خیلی تحت تاثیر رتبهها بودم... اصلاً ثبات نداشتم...
اما سال دوم خودم رو کنترل کردم و به یه حد مطلوب رسیدم... یعنی از خوب شدن یه رتبه خوشحال (و مغرور) و از بد شدن رتبهام ناراحت (و ناامید) نمیشدم... همین حس باعث شد دقیقاً رتبهام توی محدودهی خاصی دور بزنه (نه مثل سال قبلش که اگر نمودارش رو میکشیدی کوه و دره میشد!!!)
من بهترین رتبهی پارسهام پارسال ۵۱ و بدترین رتبهام ۲۳۰ بود.
آزمون برای من فقط نشون میداد که کدوم درسها رو چطور خوانده ام... یه ارزیابی کوچولو... متاسفانه آزمونها رو بررسی نمیکردم و همیشه پیش خودم میگفتم آزمون پارسه هیچی نداره!!! ولی قبل از ۱۰۰ درصدهای پارسه وقتی سئوالات دورهی قبل رو بررسی کردم خیلی نکاتی رو یاد گرفتم که بلد نبودم!!! و فکرم کمی باز شد، هر چند دیر بود ولی هنوز "خیلی خیلی دیر" نشده بود که همین باعث شد توی زمان دورهی درس هام معنیه واقعیه بعضی از جملات رو بفهمم (نه اینکه مثل قبل طوطی وار چیزی رو حفظ کرده بودم)
پارسه صد در صد عامل موفقیتم نبود ولی یه قدم بزرگ برای من بود... همونطور که گفتم اصلاً سئوال های استانداردی نداشت (البته که کنکور واقعی هم نداشت!!!) ولی حداقل توی چند درس خوب عمل میکرد... من دو سال در پارسه شرکت کردم، فقط و فقط به خاطر جامعهی آماریه بالایی که داشت... کلاً ۲۵۰۰ نفر شرکت کرده بودند که برای یه مجموعه رشته، آمار خوبیه (در دورهی کارشناسی ارشد)
اصلاً رتبهی پارسه نزدیک به کنکور نیست!!! من یکی رو میشناختم که رتبه های پارسه اش خیلی بد میشد ولی رتبهی کنکورش نصف رتبه های پارسه اش شده بود!!!... فقط برای اینکه ضعف هات رو توی هر قسمت بدونی ارزش داره به رتبه تکیه کنی، نه بیشتر...
(۲۲ تیر ۱۳۹۰ ۰۹:۱۰ ب.ظ)موج نوشته شده توسط: واقعا استفاده بردم
علی رغم اینکه تابستونی و بخصوص این ابتداش وقتم رو با کار پر کردم که ذهنم یه چند ماه دنبال ارشد نباشه و استراحت کنه خیلی با این مصاحبه تحریک شدم که از همین الان کارها رو کم کنم و برا ارشد شروع کنم
خیلی ممنون آقای موج... شما توی ناامیدیه بعد از کنکور من خیلی کمکم کردید... گفتید رتبهام بین ۸۰ تا ۲۰۰ میشه و همین تخمین باعث شد اینقدر خود خوری نکنم... خوشحالم حتی شده قد یه نور کوچک شمع در دلتون شوق درس خواندن ایجاد کردم...
از همه واقعاً ممنونم...