زمان کنونی: ۱۸ خرداد ۱۴۰۳, ۱۱:۲۰ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

داستان مانشت

ارسال: #۶۱
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۱:۵۹ ق.ظ
داستان مانشت
اونوقت بود که از ناراحتی سکته کرد و مرد!!!!
وقتی مرد آقایون ن***** و منکر ازش سوالاتی پرسیدن اما چون قبلا بسته سوالات شب اول قبر رو از مانشت گرفته بود و اسلایدهاش رو مطالعه کرده بود به همه سوالات پاسخ داد به خاطر همین هم اونها بهش اجازه دادن که به زمین برگرده و ....

If your success is not on your own terms, if it looks good to the world but does not feel good in your heart, it is not success at all.
(Anna Quindlen)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۲
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۹:۱۰ ق.ظ
داستان مانشت
نمیدونم آقا هستن یا نه ولی فکر نکنم خانم باشنBig Grin
آره زیاد نگاه میکردم Big Grin

If your success is not on your own terms, if it looks good to the world but does not feel good in your heart, it is not success at all.
(Anna Quindlen)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۳
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۹:۴۳ ق.ظ
RE: داستان مانشت
(۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۱:۵۹ ق.ظ)afagh1389 نوشته شده توسط:  اونوقت بود که از ناراحتی سکته کرد و مرد!!!!
وقتی مرد آقایون ن***** و منکر ازش سوالاتی پرسیدن اما چون قبلا بسته سوالات شب اول قبر رو از مانشت گرفته بود و اسلایدهاش رو مطالعه کرده بود به همه سوالات پاسخ داد به خاطر همین هم اونها بهش اجازه دادن که به زمین برگرده و ....

ولی هنگام برگشتن به زمین به به پاسپورتش گیر دادن چون...

اگر کاری را که همیشه می کردید ادامه دهید به همان چیزی دست می یابید که همیشه داشته اید . اگر کار متفاوتی انجام دهید به چیزهای متفاوتی دست می یابید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۴
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۱۱:۳۵ ق.ظ
داستان مانشت
.. چون عکس پاپورتش اصلا عکس خودش نبود. برای همین بهش گفتن‌، فعلا همین جا مهمون ما هستی تا تکلیفت روشن بشه . هر چی گفت من کنکوری هستم و باید درس بخونم‌، کسی به حرفاش توجه نکرد تا اینکه ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۵
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۱۱:۴۲ ق.ظ
RE: داستان مانشت
چک پول ۵۰۰۰۰ تومانی از جیبش در آورد و ....

اگر کاری را که همیشه می کردید ادامه دهید به همان چیزی دست می یابید که همیشه داشته اید . اگر کار متفاوتی انجام دهید به چیزهای متفاوتی دست می یابید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۶
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۲:۱۱ ب.ظ
داستان مانشت
ولی افسوس که مامورها ایرانی نبودن، و نمی دونستن که ۵۰ هزار تومان چه پولیه، لاجرم رفت به سمت صرافی. اما صرافی که توی این اوضاع خراب جهانی که به کسی دلار نمی ده که. مجبور شده که ...

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۷
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۳:۱۵ ب.ظ
RE: داستان مانشت
(۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۱۱ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  ولی افسوس که مامورها ایرانی نبودن، و نمی دونستن که ۵۰ هزار تومان چه پولیه، لاجرم رفت به سمت صرافی. اما صرافی که توی این اوضاع خراب جهانی که به کسی دلار نمی ده که. مجبور شده که ...

رفیق ما که دید راه دیگه ای نداره یک دفعه نگاه کرد دید حدود ۱۰ تا بسته ارشد مانشت همرا خودش داره و شروع کرد تعریف های .... از بسته و سرتون رو درد نیارم مخ طرف را زد و بسته‌ها را به او داد و این مامور بیچاره از دنیا بی خبر گذاشت که این بنده خدای ما رد بشه( و آن مامور سریعا رفت و از شغل خودش استعفا کرد و شروع به توزیع بسته مانشت و درآمد زایی کرد )
حال این بچه پشت کنکوری ما که دید یک فرصت دیگه برایش مهیا شده شروع کرد به ...

اگر بتوانم دلی را بدست آورم، بیهوده نزیسته ام. اگر بتوانم رنجی را بکاهم، یا دردی را مرهم نهم، یا پرنده ای رنجور را، به آشیانش باز آورم، بیهوده نزیسته ام.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۸
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۳:۳۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۳:۳۸ ب.ظ، توسط ف.ش.)
داستان مانشت
شروع کرد به فکر کردن و رویا پردازی و در رویاهاش دید که رتبه ۱ کنکور شده اما یه دفعه به خودش اومد و دید دیگه بسته ای نداره که از روی اون درس بخونه خلاصه اومد و توی مانشت دوباره ثبت نام کرد ولی بهش گفتن با هر کارت ملی ۱ بسته بیشتر نمیدن و شما هم که با زور و کلک ۲ تا بسته گرفتی و شنیدیم که ۸ تا هم از روش رایت کردیو دیگه به هیچ عنوان نمیتونیم بسته جدیدی بهت بدیم (با شوک الکترونیکی پرتش کردن از سایت بیرون) .....

If your success is not on your own terms, if it looks good to the world but does not feel good in your heart, it is not success at all.
(Anna Quindlen)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۶۹
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۳:۴۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۳:۴۸ ب.ظ، توسط r_azad.)
RE: داستان مانشت
(۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۱۱:۴۲ ق.ظ)sama2010 نوشته شده توسط:  چک پول ۵۰۰۰۰ تومانی از جیبش در آورد و ....

(طبق شرایط آزمایشگاهی نوشته شده و فرض بر این بوده که تورم از ۱۳۸۹ به بعد وجود نداشتهWink )
... وقت زیادی تا کنکور نمونده بود. یاد روزی افتاد که پستچی اومده بود بسته رو تحویل بده‌، چه آرزوهایی داشت اون روز Rolleyes .که یه دفعه به یاد روبوت آدمکش و پستچی بیچاره افتاد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۷۰
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۴:۲۹ ب.ظ
RE: داستان مانشت
(۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۴:۱۰ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  . این بود داوطلب محترم دوباره رفت با دکتر تنهایی پنجم(ندیده آقای دکتر خودمون) تماس گرفت و گفت یه بسته دیگه میخوام . دکتر تنهایی پنجم گفت قیمت بسته رفته بالا بعلاوه در این شرایط که برنامه پانصدم توسعه اقتصادی داره اجرا میشه باید صبرکنی تا یارانه نقدی پستچی رو بریزن به حسابش و . . .

حال این بنده خدا دید که اگه بخواه صبر کنه باید به فکر دومرحله شدن کنکور بیافتد و کلا این قضایا دست به دست هم داد که این بنده خدا از مانشت کینه به دل بگیره و با خودش تصمیم گرفت که مانشت را با میلیاردها کاربریBig Grin که داره بزنه زمین و تصمیم گرفت که ...

اگر بتوانم دلی را بدست آورم، بیهوده نزیسته ام. اگر بتوانم رنجی را بکاهم، یا دردی را مرهم نهم، یا پرنده ای رنجور را، به آشیانش باز آورم، بیهوده نزیسته ام.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۷۱
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۵:۳۳ ب.ظ
RE: داستان مانشت
مانشت و هک کنه ولی از اون جایی که خودش نمی تونست و بلد نبود رفت یه نفر رو پیدا کرد که اینکار و براش انجام بده‌، جریان رو براش تعریف ولی غافل از اینکه اون یه نفر هم عضو مانشت بود...

اگر کاری را که همیشه می کردید ادامه دهید به همان چیزی دست می یابید که همیشه داشته اید . اگر کار متفاوتی انجام دهید به چیزهای متفاوتی دست می یابید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۷۲
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۵:۵۱ ب.ظ
داستان مانشت
... و از بد حادثه همسر دکتر تنهایی پنجم...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۷۳
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۹:۳۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۹:۴۰ ب.ظ، توسط r_azad.)
داستان مانشت
(جمله sama2010 و من رو درست پشت هم نخوندید، منظورم این بود که کسی که پیدا کرده بودند، همسر دکتر تنهایی پنجم بود )
(خیلی خیلی خانوادگیش کردی شما، الان دکتر عضویتمون رو لغو می کنهUndecided)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
ارسال: #۷۴
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۰۹:۴۶ ب.ظ
RE: داستان مانشت
(۱۷ آبان ۱۳۸۹ ۰۸:۲۳ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  (یادتون باشه شما داستان رو از حالت تخیلی ،ملو درام خانوادگی کردین)
شما رو دیدم که با شوهرت اومده بودی اونجا. دیگه من مزاحمتون نشدم. راستی چقدر اون مانتو بنفشت قشنگ بود . از کجا خریدی و....
هکر بخت برگشته وقتی شب خسته و خرد میرسه خونه ..... (ببینم چقدر میتونید این سکانس رو خوب دربیارید)

همین پاپوشی را که خانم دکتر تنهایی پنجم درست کرده بود باعث شد که این زن همسر بسیار نجیب و موءمن و سر به زیر خود را به وضع بسیار فجیعی به قتل برساند و بازتاب این کار این خانم در تمام جهان پیچید و باعث شد که کار این خانم روی کاربران مانشت تاثیر بگذارد و تمام کاربران آن که حدود ۲۵ میلیارد کاربر و روزی ۲۵۵ میلیارد بازدید در روز داشت یک دفعه افت کنه و روزی تنها یک کاربر مانشت را ملاقات می کرد و آن فرد بیچاره فردی نبود جز همان داوطلب پشت کنکوری ما که در حسرت داشتن بسته مانشت بود Big Grin
روز‌ها گذشت تا آقای تنهایی پنجم تصمیم گرفت مانشت را در مزایده به فروش بگذارد و در روز مزایده تنها یک خریدار وجود داشت و آن کسی نبود جز ....

اگر بتوانم دلی را بدست آورم، بیهوده نزیسته ام. اگر بتوانم رنجی را بکاهم، یا دردی را مرهم نهم، یا پرنده ای رنجور را، به آشیانش باز آورم، بیهوده نزیسته ام.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
 سپاس‌گزاری شده توسط: ایرسا
ارسال: #۷۵
۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۱۱:۳۴ ب.ظ
داستان مانشت
با خودش فکر کرد بابا این پشت کنکوری‌ها هم عجب تخیلی می زنن، بنده خدا این مانشت چی می کشه از دستشون Big Grin

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۷,۲۹۴ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  رکوردهای مانشت admin ۱۴۰ ۸۵,۵۰۳ ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ ۰۲:۵۹ ب.ظ
آخرین ارسال: msm1365
  اهدای کتاب هایم به اعضای گل مانشت x86 ۴۴ ۳۶,۰۷۲ ۰۳ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: abolfazl pepco
  فراخوان داستان کوتاه fas ۱ ۲,۸۰۴ ۰۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۰۳ ق.ظ
آخرین ارسال: mehrad1011
Lightbulb گروه ترجمه ی مانشت marvelous ۱۳ ۹,۱۷۱ ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۳۷ ب.ظ
آخرین ارسال: ziba_090
Tongue انجمن پسران مانشتی aatwo ۴۰ ۳۰,۸۸۸ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۲۵ ق.ظ
آخرین ارسال: khayyam
Star سحر خیــــــــــــــــــزان مانشت nasrolah ۹۴۸ ۲۱۶,۷۶۵ ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۰۵:۵۲ ق.ظ
آخرین ارسال: عزیز دادخواه
  داستان های آموزنده Soheil ۶۳۰ ۹۳,۰۲۶ ۱۱ دى ۱۳۹۸ ۰۴:۵۷ ب.ظ
آخرین ارسال: dibasalehi
  پرسش و پاسخ و بحثهای مدیران در مورد امور جاری مانشت Fardad-A ۴,۸۰۶ ۴۴,۶۶۸ ۰۳ دى ۱۳۹۸ ۰۱:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: Masoud05
Star کارگاه داستان نویسی دسته جمعی marvelous ۹ ۶,۷۳۲ ۱۲ آبان ۱۳۹۸ ۰۶:۰۹ ب.ظ
آخرین ارسال: marvelous

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close