زمان کنونی: ۰۹ فروردین ۱۴۰۳, ۰۴:۰۷ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۵۲۳۶۶
۱۱ مهر ۱۳۹۸, ۱۱:۰۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۱ مهر ۱۳۹۸ ۰۷:۵۵ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  هرچی میرم و دوباره بر می گردم کسی پست نذاشته
پنج شنبه ها سرتون شلوغه
حرف ها تکراری شده دیگه
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA
ارسال: #۵۲۳۶۷
۱۱ مهر ۱۳۹۸, ۱۱:۱۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۵۰ ب.ظ، توسط WILL.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اگه اینجا شرح دلتنگیا بود و همه پذیرا بودن و مینوشتن
اینجا خیلی شلوغ میشد

ولی مدعیان مبلغین ساکت کردن صدای دل دیگرانند
خدایا شکرت که حیات و هستی قانون و قاضی داره و قضاوت هیچ کس اعتبار نداره
خدایا شکرت
...
...
...

پستای ۷ سال پیش تا الانو نگا کردم
چقدر عوض شدم
چقد اوضاع تغییر کرده
اونایی که باهاشون حرف میزدم تغییر کردن
رفتن و هر کدوم برای خودشون داستانی دارن
و منم داستانی دارم

ماییم که بی باده و بی جام خوشیم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: moslem73421 , marvelous , alma1988 , RASPINA
ارسال: #۵۲۳۶۸
۱۲ مهر ۱۳۹۸, ۰۲:۲۲ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بچه ها تا حالا دلتون واسه خودتون تنگ شده؟
من امشب احساس میکنم دلم خیلی واسه خودم تنگ شده، بس که به فکر خودم نبودم واقعا در اشتباه بودم.
شما چطور؟

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: فاطمه سلیمانی , WILL , anne.shirley , alma1988 , RASPINA
ارسال: #۵۲۳۶۹
۱۲ مهر ۱۳۹۸, ۰۳:۴۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۸ ۰۲:۲۲ ق.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  بچه ها تا حالا دلتون واسه خودتون تنگ شده؟
من امشب احساس میکنم دلم خیلی واسه خودم تنگ شده، بس که به فکر خودم نبودم واقعا در اشتباه بودم.
شما چطور؟

اره سالی چند بار دلم تنگ خودم میشه
سانسور
سانسور
بعضی وقتا دلم تنگ کودکیا و نوجوانیم میشه
سانسور
سانسور
میشینم پازل ۱۰۰۰ تیکه حل میکنم یا نقاشی میکشم
سانسور

ماییم که بی باده و بی جام خوشیم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous , anne.shirley , alma1988
ارسال: #۵۲۳۷۰
۱۲ مهر ۱۳۹۸, ۰۸:۳۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خود سانسوری بدترین اتفاقیه که الان تو جامعه ی ما در لایه های مختلفش به اشکال مختلف داره اتفاق می افته. باید باهاش مبارزه کرد. باید آزاد زندگی کرد.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: alma1988
ارسال: #۵۲۳۷۱
۱۲ مهر ۱۳۹۸, ۰۸:۴۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
جناب آقای امیر خلوت هم در یک آهنگی پر مفهوم می‌فرمایند :

همه میخوان بگیرن ازت رشته ی کلام
در بیارن أ کاست چشم مثِ کلاغ
داره غالب میشه نیمه ی تاریک
داره هی پُر تر میشه نیمه ی خالی
حتی، نداره گرمای قبل و خورشیدو
تو غصته حقیقتو کی بشه حالیش
لحظه ها میگذرن از نگاهت
تو هرشب مینویسی حسب حالت
با روحی که نمیتونه تخت بخوابه
شب نمی بینی اشاره از ستاره‌ها
لحظه‌ها میگذرن از نگاهت
و ......

گوش آهنگ "آدما" از جناب امیر خلوت رو. و البته آهنگ ارباب شهر من که تفسیر قشنگی از پول داره.

رتبه خواهی همچو خورشید از خلایق دور باش ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۳۷۲
۱۲ مهر ۱۳۹۸, ۱۰:۰۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
گاهی وقتی دلت برای خودت تنگ میشه تازه متوجه میشی برای بعضیا که خیلی برای تو مهم هستن اصلا مهم نیستی. امروز رفتم بیرون یه خرده به خودم حال دادم واسه خودم کفش و لباس خریدم. دلم خیلی برای خودم تنگ شده

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: alma1988
ارسال: #۵۲۳۷۳
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۱:۵۰ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بسان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند
گرفته کولبار ِ زاد ِ ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پُر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می‌پویند
ما هم راه خود را می‌کنیم آغاز
سه ره پیداست
نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر
حدیثی که‌اش نمی‌خوانی بر آن دیگر
نخستین: راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دو دیگر: راه نیمش ننگ، نیمش نام
اگر سر بر کنی غوغا، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمان‌ها نیست
سوی بهرام، این جاوید خون آشام
سوی ناهید، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم
که می‌زد جام شومش را به جام حافظ و خیام
و می‌رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی
و اکنون می‌زند با ساغر "مک نیس" یا "نیما"
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما
سوی این‌ها و آن‌ها نیست
به سوی پهندشت بی خداوندی ست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند
بهل کاین آسمان پاک
چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرشان کیست؟
و یا سود و ثمرشان چیست؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
به سوی سرزمین‌هایی که دیدارش
بسان شعلهٔ آتش
دواند در رگم خون نشیط زندهٔ بیدار
نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگ‌هایم
کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار
به سوی قلب من، این غرفهٔ با پرده‌های تار
و می‌پرسد، صدایش ناله‌ای بی نور
"کسی اینجاست؟
هلا! من با شمایم، های! ... می‌پرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی، یا که لبخندی؟
فشار گرم دست دوست مانندی؟"
و می‌بیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه
مرده‌ای هم رد پایی نیست
صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ
وز آن سو می‌رود بیرون، به سوی غرفه‌ای دیگر
به امیدی که نوشد از هوای تازهٔ آزاد
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است - از اعطای درویشی که می‌خواند
جهان پیر است و بی بنیاد، ازین فرهادکش فریاد
وز آنجا می‌رود بیرون، به سوی جمله ساحل‌ها
پس از گشتی کسالت بار
بدان سان باز می‌پرسد سر اندر غرفهٔ با پرده‌های تار
"کسی اینجاست؟"
و می‌بیند همان شمع و همان نجواست
که می‌گویند بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلودهٔ مهجور
خدایا"به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهٔ خود را؟"
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیشید
بدآنجایی که می‌گویند خورشید غروب ما
زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر
کجا؟ هر جا که پیشید
به آنجایی که می‌گویند
چوگل روییده شهری روشن از دریای‌تر دامان
و در آن چشمه‌هایی هست
که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
و می‌نوشد از آن مردی که می‌گوید
"چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کز آن گل کاغذین روید؟"
به آنجایی که می‌گویند روزی دختری بوده ست
که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا
نه چون مرگ من و تو، مرگ پاک دیگری بوده ست
کجا؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر
عُمَر با سوط ِ بی رحم خشایَرشا
زند دیوانه وار، اما نه بر دریا
به گردهٔ من، به رگ‌های فسردهٔ من
به زندهٔ تو، به مردهٔ من
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته، ندروده
به سوی سرزمین‌هایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزه ست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونهٔ دریا
می‌اندازیم زورق‌های خود را چون کل بادام
و مرغان سپید بادبان‌ها را می‌آموزیم
که باد شرطه را آغوش بگشایند
و می‌رانیم گاهی تند، گاه آرام
بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم


استاد مهدی اخوان ثالث

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: alma1988
ارسال: #۵۲۳۷۴
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۲:۰۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
این روزا برای سفر برنامه ریزی کردن جرات میخواد. چقدر هزینه تورها گرون شدهSadSad
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۳۷۵
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۲:۵۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من این شعری رو که نوشتم دوس داشتم اصلا قصد سفر ندارم. خصوصا مملکتمو خیلی دوس دارم صد شرف داره به خیلی جاها.
ولی در مورد هزینه تورها راست میگی. من فکر میکنم به خاطر بالا رفتن و پایین اومدن قیمت دلار باشه.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۳۷۶
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۳:۴۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۲:۰۳ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط:  این روزا برای سفر برنامه ریزی کردن جرات میخواد. چقدر هزینه تورها گرون شدهSadSad
از نت برگ بگیر ۸۵ هزار تومان Big GrinBig GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , sazokar19 , kapsool9819 , poonehmedia9819 , drghanei9819 , drhadad9819 , shahrahan98195 , esfvisit981901 , s-travel98
ارسال: #۵۲۳۷۷
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۴:۱۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نمیشه هم گفت آدم جای سفر مثلا فیلم ببینه، چون هیچ کاری رو جای کار دیگه نمیشه انجام داد و به روح و روان آدم لتمه میزنه.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sazokar19 , kapsool9819 , poonehmedia9819 , drghanei9819 , drhadad9819 , shahrahan98195 , esfvisit981901 , s-travel98 , sarmad98195
ارسال: #۵۲۳۷۸
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۷:۵۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۴:۱۶ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  لتمه
اگر ناراحت نمی‌شید، اگر نمیاید دستاوردها و افتخارات خودتون رو لیست نمی‌کنید اینجا، اگر نمیگید که اون موقع که من املا می نوشتم شماها معلوم نبود کجا بودید، اگر نمیگید که سن که بزنه بالا این غلط املایی‌ها خیلی رایج و معمولیه و شماها هنوز درک نمیکنید و نمیدونید من چی میگم و و و و..... ؛ من خیلی سریع، کوتاه و مختصر بیام و بگم که: لتمه غلطه و لطمه درسته

موفق باشید.

ببخشید وسط صحبت تون وارد شدم Smile

رتبه خواهی همچو خورشید از خلایق دور باش ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous , sazokar19 , kapsool9819 , poonehmedia9819 , drghanei9819 , drhadad9819 , shahrahan98195 , esfvisit981901 , s-travel98 , sarmad98195
ارسال: #۵۲۳۷۹
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۸:۲۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۸:۲۹ ب.ظ، توسط crevice.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
پس از مدتها تونستم عزت نفس از دست رفته ام رو ریکاوری کنم. بالاخره تونستم خودم رو وسط گذشته های تاریک و روشن پیدا کنم. باورش واسم سخت بود که چی شد که من اینقد اعتماد ب کف شدم.
یه مدت فاصله گرفتن از همه چی خیلی خوب بود؛ این مدت خیلی از کارایی رو که سالها میس کرده بودم رو انجام دادم. دور از هر استرسی، تمام سعیمو کردم که واسم هیچی و هیشکی بجز خودم مهم نباشه. باعث شد کمی در ظاهر متفاوت بنظر برسم چه اینجا چه توی دنیای واقعی. به این نتیجه رسیدم زیادی ساده و خوب و مثبت بودن، آدم رو محکوم به «یکی» یا «هرکی» بودن میکنه. یجاهایی باید رگ گردنت متورم شه از شدت هیجانی ک از عصبانیت، شادی، و یا ناراحتیه بدون اینکه فک کنی هر خری چی در موردت فکر میکنه؛ دقیقا همونجاهایی ک قبلا فک میکردی باید ساکت باشی و رول بچه مثبت قصه رو بازی کنی. ی جاهایی باید انقد بیخیال بود، دقیقا همون جاهایی ک قبل ها لب مرز سکته کردن بودی از استرسش. وقتی بحث مقایسه س، هیچکس هیشکی نیس،عددی نیس که من ازش بترسم یا جلوش پامو جمع کنم و محتاط بشم... من منم. منم مهمترم. باید روی این مورد آخر بیشتر کار کنم.

تجربع ی این همه سال زندگی بهم نشون داده هر جا بیخیال تر بودم موفق تر بودم. به هر کی کمتر اهمیت دادم، بیشتر عاشقم شده. هر هدفی رو کمتر شورش کردم و کمتر بهش فک کردم سریعتر و راحتتر بهش رسیدم.

الان منمو کلی مسیر، یه نفس چاق، کلی کار که باید به سرانجام برسونم. ولی اینبار میدونی چیه؟ کلا «باید» گوه خورده، زندگی رو ب چشم ی بازی بی مزه میبینم؛ یه بازی که «من» میتونم بهش طعم و مزه بدم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , RASPINA , ele , alma1988 , WILL , فاطمه سلیمانی , yekan9819 , sazokar19 , kapsool9819 , poonehmedia9819 , anne.shirley , drghanei9819 , drhadad9819 , shahrahan98195 , esfvisit981901 , s-travel98 , sarmad98195
ارسال: #۵۲۳۸۰
۱۳ مهر ۱۳۹۸, ۰۹:۰۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۰۶ ب.ظ، توسط WILL.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
Blush
یه مدته که این شکلی ام

یه لبخند کوچک یه طرفه همیشه روی صورتمه
خیلی پوچی زندگی
خیلی خری زندگی

البته اون زندگی که تو ذهنم ساخته بودم
نه اونی که واقعا بوده و هست و خواهد بود

دوست دارم زندگی
دوستت دارم

ماییم که بی باده و بی جام خوشیم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , RASPINA , فاطمه سلیمانی , yekan9819 , sazokar19 , kapsool9819 , poonehmedia9819 , drghanei9819 , drhadad9819 , shahrahan98195 , esfvisit981901 , s-travel98 , sarmad98195


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۵,۶۵۶ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۰۳,۸۰۲ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۳۰۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۲۹,۶۵۰ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۵۰ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۲۹۴ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۲۰ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۳۰۹ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۱۷۱ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۵۳۳ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close