زمان کنونی: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۴:۵۹ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۱۰۶۶
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۴:۳۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۹ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط:  آدم قیمت هتل ها رو که نگاه میکنه از مسافرت رفتن پشیمون میشه !

مسافرت و هتل که جای خود دارد.
امروز من و دوستم یه سینما و رستوران رفتیم بالای ۱۰۰ تومن هزینه‌اش شد. اونم تازه میدون انقلاب و چهارراه ولیعصر! یعنی کف قیمت! اونم یک تفریح ارزون و خیلی ساده!
البته احتمالاً مشکل از جیب دانشجوئی ماست! Big Grin
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ezra
ارسال: #۳۱۰۶۷
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۵:۰۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
در خلق حسین‌بن علی بی‌همتاست
این تافته را خدا جدا بافته است

آرزوی دل من، حل هر مشکل من
ای همه حاصل من، دورم از خویش مکن
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Avril89
ارسال: #۳۱۰۶۸
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۵:۳۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
از اینایی که میرن هرچی دامین خوب هست ثبت میکنن خیلی بدم میاد ...

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone
ارسال: #۳۱۰۶۹
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۶:۳۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
How paradoxical that it seems you do like someone but sometimes you do have hatred feeling toward her!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss
ارسال: #۳۱۰۷۰
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۱۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۱۳ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  توو تاپیک بغلی، صحبت از رسم و رسومات عجیب موقع ازدواج مانند سان دیدن از جهیزیه و ... شده بود. داشتم به این فکر می‌کردم که توو این موارد از اول با قاطعیت برخورد کردم و حرفم رو به کرسی نشوندم، منتهی یه استثنا یادم اومد [تصویر:  415793_4.gif]
اون
وااایی کلی خندیدم از صبح دپرس بودم

باز میشه این در..صبح میشه این شب..صبر داشته باش
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۱۰۷۱
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۵۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
هیچ پیشرفتی بهتر و دلپذیرتر از پیشرفت خواهرزاده یک سال و حدوداً پنج ماههٔ خودم نیست که امروز که اومده خونمون برخلاف دفعات پیش که با کشیدن موهام بیدارم می‌کرد ایندفعه با بوس کردن بیدارم کرده! Smile

بعضی درسا هستن که من هر چی فکر می‌کنم فلسفهٔ حضورشون تو چارت درسی‌مون (تو کارشناسی) رو متوجه نمی‌شم!
مثلاً مدارهای الکتریکی و مدارهای الکترونیکی.
KVL و KCL و سنکرون و آسنکرون به چه دردمون (دانشجوهای نرم‌افزار) خورد؟!
_____________
یا شایدم کاربرد دارن و من نمیدونم.
واسم سؤال شده!
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss , jazana
ارسال: #۳۱۰۷۲
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۰:۵۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۵۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  یا شایدم کاربرد دارن و من نمیدونم.
واسم سؤال شده!

راستش اگه تو کار باشید تقریبا همه چیز کاربرد داره. مثلا اگه تو یه شرکتی باشید که برد الکترونیکی طراحی میکنن قطعا کاربردش رو میبینید. البته شما مهندس نرم افزاری ولی برای نوشتن یه همچین نرم افزاری باید اینا رو بلد باشید. من یه وقتی از کارم خیلی لذت بردم. زمانی بود که دنبال پیدا کردن کوتاهترین مسیر بین چند تا نقطه بودیم که هر کدوم یه نقطه ی جغرافیایی بودن. اینور اونور آخرش الگوریتم Dijkstra رو پیاده کردم و واقعا برای اولین بار لذت بردم. خیلی حال داد بهم. بچه های رشته ی برق و اونایی که کلا با معادلات پیوسته سرو کار دارن میفهمن که محاسبات عددی چیه. مثلا روش حل نیوتن برای محاسبات عددی کلا تو رشته ی برق خیلی کاربرد داره و تو متلب هم خیلی از این روش هایی که ما خوندیم پیاده شدن و پارامتر هاش رو باید تنظیم کنیم. شاید باورتون نشه ولی من تو پروژه های از مثلثات دبیرستان استفاده کردم تا زاویه ی دید دوربین رو دربیارم. یا مثلا فاصله ی جسم تا دوربین رو در بیارم و اینا همشون پروژه هایی هستن که صنعتی هستن و شاید شما هم باهاش کار کرده باشید ولی از پشتش اطلاع ندارید. خب تو حوزه ی پژوهش هم که دیگه معلومه، مثلا بخشی از تز بنده حل معادلات دیفرانسیل توش هست. خب نرم افزار چه به معادلات دیفرانسیل. تقریبا میتونم بگم که هیچ کدوم از درس هامون بی خود و بی جهت نیستن.

آرزوی دل من، حل هر مشکل من
ای همه حاصل من، دورم از خویش مکن
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: karbar , sss
ارسال: #۳۱۰۷۳
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۱:۰۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۵۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  بعضی درسا هستن که من هر چی فکر می‌کنم فلسفهٔ حضورشون تو چارت درسی‌مون (تو کارشناسی) رو متوجه نمی‌شم!

یکی از بزرگترین مشکلات کامپیوتر کارا دقیقا همینه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۱۰۷۴
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۱:۴۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
شلغم چغندری کد نزنید. Big Grin


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۱۰۷۵
۳۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۱:۴۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۵۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  هیچ پیشرفتی بهتر و دلپذیرتر از پیشرفت خواهرزاده یک سال و حدوداً پنج ماههٔ خودم نیست که امروز که اومده خونمون برخلاف دفعات پیش که با کشیدن موهام بیدارم می‌کرد ایندفعه با بوس کردن بیدارم کرده! Smile

بعضی درسا هستن که من هر چی فکر می‌کنم فلسفهٔ حضورشون تو چارت درسی‌مون (تو کارشناسی) رو متوجه نمی‌شم!
مثلاً مدارهای الکتریکی و مدارهای الکترونیکی.
KVL و KCL و سنکرون و آسنکرون به چه دردمون (دانشجوهای نرم‌افزار) خورد؟!
_____________
یا شایدم کاربرد دارن و من نمیدونم.
واسم سؤال شده!

دانش آموز دبیرستانی اونقدری از علاقه و تمایلاتش مطلع نیست که حتما مثلا قراره دولپر وب بشه در آینده و خیلی خاص دروس مربوطه را بخونه. چارت های درسی باید یه مقداری متنوع باشه که افراد بتونن علاقه واقعی خودشونو کشف کنن. ممکنه یک نفر به درس مدار علاقه مند بشه و کلا مسیر زندگیشو ببره به سمت طراحی مدارهای بهینه و ... در کل اگر آدم ها از هرچیزی یه مقدار بدونن خیلی خلاق تر میتونن عمل کنن توی زندگیشون به نظر من
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , diligent , karbar , Skyrim
ارسال: #۳۱۰۷۶
۰۱ مرداد ۱۳۹۵, ۱۲:۰۷ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۲۰ ق.ظ، توسط fo-eng.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دوستان پیشنهاد می کنم بخونید ... بسیار بسیار جالب هست ... Big Grin


از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمی رسید .
از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریه‌ای کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است.
هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پی‌درپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمی کردم!
این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهای خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب می‌بردند.
هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که برم پای تخته زنگ می‌خورد.
هر صفحه‌ای از کتاب را که باز می کردم، جواب سوالی بود که معلمم از من می‌پرسید.
این بود که سال سوم، چهارم دبیرستان که بودم، معلمم که من را نابغه می‌دانست منو فرستاد المپیاد ریاضی!
تو المپیاد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و یکی از ورقه‌ها بی اسم بود، منم گفتم اسممو یادم رفته بنویسم!
بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز یک ترم نگذشته بود که توی راهروی دانشگاه یه دسته عینک پیدا کردم،اومدم بشکنمش که خانمی سراسیمه خودش را به من رسوند و از این که دسته عینکش رو پیدا کرده بودم حسابی تشکر کرد و گفت: نیازی به صاف کردنش نیست زحمت نکشید این شد که هر وقت چیزی از زمین برمی‌داشتم، یهو جلوم سبز می شد و از این که گمشده‌اش را پیدا کرده بودم حسابی تشکر می کرد.
بعدا توی دانشگاه پیچید: دختر رئیس دانشگاه، عاشق ناجی‌اش شده، تازه فهمیدم که اون دختر کیه و اون ناجی کیه!
یک روز که برای روز معلم برای یکی از استادام گل برده بودم یکی از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بیرون، منم سرک کشیدم ببینم کجاست که دیدم افتاده تو بغل اون دختره!
خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما و الان هم استاد شمام! کسی سوالی نداره!؟Smile

خداوندا ... کدام نقطه ی زمین، از تو خالیست که خلق تو را در آسمان می جویند؟! منصور حلاج
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nlp@2015 , NP-Cσмρℓєтє , Riemann , Avril89
ارسال: #۳۱۰۷۷
۰۱ مرداد ۱۳۹۵, ۰۹:۵۳ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نمیدونم اینایی که تو اینستا هر روز عکس صبحونه و ناهار و شام و کلا هرجارو که میرن میذارن فازشون چیه. بضیاشونم ک پابلیک هست صفحشون. واقعا چه لزومی داره بقیه کل زندگی آدمو ببیننHuh
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: samaneh@90 , crevice , Parisa-SH
ارسال: #۳۱۰۷۸
۰۱ مرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۱۰ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ)fo-eng نوشته شده توسط:  
دوستان پیشنهاد می کنم بخونید ... بسیار بسیار جالب هست ... Big Grin


از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمی رسید .
از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریه‌ای کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است.
هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پی‌درپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمی کردم!
این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهای خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب می‌بردند.
هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که برم پای تخته زنگ می‌خورد.
هر صفحه‌ای از کتاب را که باز می کردم، جواب سوالی بود که معلمم از من می‌پرسید.
این بود که سال سوم، چهارم دبیرستان که بودم، معلمم که من را نابغه می‌دانست منو فرستاد المپیاد ریاضی!
تو المپیاد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و یکی از ورقه‌ها بی اسم بود، منم گفتم اسممو یادم رفته بنویسم!
بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز یک ترم نگذشته بود که توی راهروی دانشگاه یه دسته عینک پیدا کردم،اومدم بشکنمش که خانمی سراسیمه خودش را به من رسوند و از این که دسته عینکش رو پیدا کرده بودم حسابی تشکر کرد و گفت: نیازی به صاف کردنش نیست زحمت نکشید این شد که هر وقت چیزی از زمین برمی‌داشتم، یهو جلوم سبز می شد و از این که گمشده‌اش را پیدا کرده بودم حسابی تشکر می کرد.
بعدا توی دانشگاه پیچید: دختر رئیس دانشگاه، عاشق ناجی‌اش شده، تازه فهمیدم که اون دختر کیه و اون ناجی کیه!
یک روز که برای روز معلم برای یکی از استادام گل برده بودم یکی از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بیرون، منم سرک کشیدم ببینم کجاست که دیدم افتاده تو بغل اون دختره!
خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما و الان هم استاد شمام! کسی سوالی نداره!؟Smile
: )))))))
خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما و الان هم استاد شمام! کسی سوالی نداره!؟[ : ))))))
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent
ارسال: #۳۱۰۷۹
۰۱ مرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۱۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ما که جز دسته اولیم
شما رو نمی دونم Big Grin

[تصویر:  415886_dOdjE.jpg]

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۱۰۸۰
۰۱ مرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۵۲ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۵۳ ق.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط:  نمیدونم اینایی که تو اینستا هر روز عکس صبحونه و ناهار و شام و کلا هرجارو که میرن میذارن فازشون چیه. بضیاشونم ک پابلیک هست صفحشون. واقعا چه لزومی داره بقیه کل زندگی آدمو ببیننHuh
دقیقا!
منم درک نمیکنم لایک کردن کسی که اصلا نمیشناسیش چه لذتی داره. یا داشتن ۱۰۰۰ تا فالوینگ و فالوور
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nlp@2015 , NP-Cσмρℓєтє , sss


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۶۷۶ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۲,۶۹۳ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۹۰ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۷,۲۶۰ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۲۰۵ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۹ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۶ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۶۲ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۴۰۲ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۸۳ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close