نقل قول: بچهها میگن بریم کلاسای آموزشی بعدش بریم سراغ کار .ولی دلم به کلاس دوباره رفتن نمیره .انگار یه جورایی عارم میشه.برم بگم "من فارغ التحصیل رشته کامپیوتر، آماده به خوندن دوباره مزخرفات،مزخرفاتی که نمیدونم چقدر به کارم میاد هستم.تو این ۴ سال به خواب ناز رفته بودم".حس میکنم کلاس رفتم یه جور عقب انداختن حقیقتیه که بالاخره باید باهاش رو برو بشم.
واقعا که!
شما انتظار دارید از دانشگاه که درمیاید از همه جا و همه کس بی نیاز باشید؟ اونایی که در حال کار کردن در رشته کامپیوتر هستن اگه سراغ یادگیری تکنولوژی های جدید نرن فسیل میشن و روز به روز کاراییشون کم میشه چه برسه با ماها که اول راهیم!
این قسمت از نوشتتون منو یاد یه عکس معروف از دکتر حسابی انداخت، این عکس:
این کتاب خوندن مسلما به هیچ درد اون نمیخوره، مخصوصا لحظات آخر عمر، اون داره این کار رو بخاطر دلش انجام میده! ولی انگیزه من و شما برای یادگیری باید خیلی قویتر از اون باشه، ما بخاطر کار و زندگی و آیندمون باید بریم سراغ یاد گرفتن و چیزهای جدید. به قول دکتر حسابی:
زندگی یعنی پژوهش و فهمیدن چیزی جدید
به نظرم، درسته نوشتتون پره از قید و صفات منفی هستش ولی وضعیتتون یه وضعیت معمولی و عادی در بین جوونا هستش فقط خیلی خیلی با دید منفی دارید تحلیلش می کنید.
توکل کنید به خدا همه چیز درست میشه!