سلام
این ماجرا امروز اتفاق افتاد
ترم پیش یکی از هم اتاقی هام در قوری یکی دیگه از هم اتاقی ها از دستش افتاد و شکست، الان چون ترم داشت تموم میشد قوری رو برد تا واسش در پیدا کنه فکر کنم حسابی گشته بود تا تونسته بود یه در که به سایز قوری بخوره پیدا کنه. تازه رسیده بود خوابگاه که چون خسته بود رفت که چایی دم کنه که دیدیم صدای شکستن اومد، همه زدیم زیر خنده ، چند ساعت گشته بود تا در قوری پیدا کنه و هنوز به خوابگاه نرسیده دوباره در قوری افتاد و شکست
این خاطره هم مربوط به دوران لیسانسه :
یکی از بچه های خوابگاه میخواست برنجی که قبلا دم کرده بود رو گرم کنه واسه ناهار بخوره ، خواسته بود یکمی ته قابلمه آب بریزه و چون فکر میکرد توی کتری آب هست خالی کرده بود توی قابلمه، ولی نمیدونست که یک آدم تنبل توی کتری چای خشک دم کرده بوده !! برنج و تفاله و چای .... چه شود !!!!