زمان کنونی: ۰۸ دى ۱۴۰۳, ۰۹:۲۸ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۴۱۶
۲۶ دى ۱۳۹۰, ۰۲:۳۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
کاش ما هم مهر ه سال بعد مث شماها در حال ه به مشکل خوردن باشیم Big Grin

تحمل مشقت به امید آسایش بهتر از آسایشی است که سختی به دنبال دارد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۱۷
۲۶ دى ۱۳۹۰, ۰۳:۴۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ دى ۱۳۹۰ ۱۲:۴۴ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط:  ما هم اینجا با جناب مارکوف به مشکل بر خوردیم Sad
اون هم هست. زنحیره مارکوف، فرایند مارکوف ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۱۸
۲۶ دى ۱۳۹۰, ۰۴:۰۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خیلی ناراحتم... خیلی زیاد

قبل از ایجاد تاپیک جدید فقط ۴ دقیقه در تالار جستجو کنیم.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۱۹
۲۶ دى ۱۳۹۰, ۰۴:۰۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۰ ۰۴:۰۷ ب.ظ، توسط انرژی مثبت.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ دى ۱۳۹۰ ۱۲:۴۴ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط:  ما هم اینجا با جناب مارکوف به مشکل بر خوردیم Sad
تو درس فالت به مشکل خوردید!!! مارکوف بحث جالبی بود البته الان چیز زیادی ازش یادم نیست Big GrinUndecided
ولی واسه امتحان سوالات خوبی می شه ازش دادTongueBig Grin

(۲۶ دى ۱۳۹۰ ۰۴:۰۳ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  خیلی ناراحتم... خیلی زیاد
چرا ناراحتید ؟ کاری از دست ما برمیاد؟!!!!

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۲۰
۲۶ دى ۱۳۹۰, ۰۴:۲۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۰ ۰۴:۲۷ ب.ظ، توسط مازیار صفایی.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ دى ۱۳۹۰ ۰۴:۰۷ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  
(26 دى ۱۳۹۰ ۱۲:۴۴ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط:  ما هم اینجا با جناب مارکوف به مشکل بر خوردیم Sad
تو درس فالت به مشکل خوردید!!! مارکوف بحث جالبی بود البته الان چیز زیادی ازش یادم نیست Big GrinUndecided
ولی واسه امتحان سوالات خوبی می شه ازش دادTongueBig Grin

(۲۶ دى ۱۳۹۰ ۰۴:۰۳ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  خیلی ناراحتم... خیلی زیاد
چرا ناراحتید ؟ کاری از دست ما برمیاد؟!!!!

کاری از دست کسی بر نمیاد...

قبل از ایجاد تاپیک جدید فقط ۴ دقیقه در تالار جستجو کنیم.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۲۱
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۱۲:۱۴ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خب دلم گرفته دیگه!!!
تا کِی آخه؟!؟!؟!
خدا کنه این دفه بشه... Sad

أَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلاء...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۲۲
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۱۲:۳۷ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
امشب از اون شبهای سرد ودلگیر زمستونه!!


آیا می دانید تاثیر جمله «این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» به مراتب بیشتراز جمله «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» می باشد!!!!!!!!!!!!!ا


یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۲۳
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۲:۵۹ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضی‌تر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟


آیا می دانید تاثیر جمله «این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» به مراتب بیشتراز جمله «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» می باشد!!!!!!!!!!!!!ا


یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۲۴
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۳:۱۰ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط:  به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضی‌تر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟
جلسه نقد سریال شیداییه ؟ یا درد دل ؟

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SarahArshad
ارسال: #۲۴۲۵
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۳:۱۹ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۴۱ ق.ظ، توسط R.SH.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط:  به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضی‌تر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟

سارا جون میفهمم ناراحتی ولی طرفو ببخشش. اما منظورت خیلی گنگ بود اونم بخاطر اینه از رو ناراحتی نوشتی.من یه چیزی برداشت کردم از حرفات ولی مطمئن نیستم منظور توم همون بوده باشه در هر حال از خدا میخوام بت ارامش بده
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SarahArshad
ارسال: #۲۴۲۶
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۷:۲۳ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دیرگاهی است که در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است

رخنه ای نیست در این تاریکی:
در و دیوار به هم پیوسته.
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.

نفس آدم‌ها
سر بسر افسرده است
روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است.

دست جادویی شب
در به روی من و غم می بندد
می کنم هر چه تلاش‌،
او به من می خندد .

نقش هایی که کشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود .
طرح هایی که فکندم در شب‌،
روز پیدا شد و با پنبه زدود .

دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است .
جنبشی نیست در این خاموشی
دست‌ها پاها در قیر شب است.

<<سهراب سپهری>>

من اگر چه بندگی را به خدا رسانده باشم
همه بنده ام خدایا به تو می رسد خدایی

بکشان به عاشقانت که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی

اگه میخوای منو بازم ببینی
من همینجام پشت اون لبخند قدیمی
حلال کنید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: - rasool - , firouzi.s , homa , maryami , narges_r
ارسال: #۲۴۲۷
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۱۱:۳۷ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط:  به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضی‌تر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟
گذشت همیشه هم خوب نیست

قبل از ایجاد تاپیک جدید فقط ۴ دقیقه در تالار جستجو کنیم.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SarahArshad , homa , luna
ارسال: #۲۴۲۸
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۳:۵۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۵۸ ب.ظ، توسط fatima1537.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اینکه آدم کینه به دل نداشته باشه و با این کینه باعث بشه بیشتر از دیگرون خودش ناراحت بشه خوبه و اگر آدمیزاد بتونه کسی که بهش بدی کرده رو بسپره به خدا خیلی بهتره ولی درمورد اینکه تحمل دیدن یا رفتار دوستانه با آدمی که درحقمون خیلی ظلم کرده رو داشته باشیم هم طبیعیه. قبلا یه داستانی خونده بودم در مورد "وحشی" که قاتل "حمزه" عموی پیامبر(سلام الله علیه) بود و پیامبر خیلی حمزه رو دوست داشت. که وحشی بعد از فتح مکه و نزول آیه ۵۳ سوره زمر پیش پیامبر میاد و تقاضای بخشش و مسلمان شدن میکنه و پیغمبر هم با اینکه اون رو مورد عفو و بخشش قرار دادند فرمود:صورتت را از من پنهان کن(برو به جای دیگر من طاقت ندارم قاتل عموی عزیزم را بنگرم)
البته بعضی موقع‌ها که نمیتونم کسی رو ببخشم این داستان رو برا خودم نقل میکنمSmile ولی معمولا میبخشم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SarahArshad
ارسال: #۲۴۲۹
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۵:۳۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۵:۵۲ ب.ظ، توسط SarahArshad.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۵۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  اینکه آدم کینه به دل نداشته باشه و با این کینه باعث بشه بیشتر از دیگرون خودش ناراحت بشه خوبه و اگر آدمیزاد بتونه کسی که بهش بدی کرده رو بسپره به خدا خیلی بهتره ولی درمورد اینکه تحمل دیدن یا رفتار دوستانه با آدمی که درحقمون خیلی ظلم کرده رو داشته باشیم هم طبیعیه. قبلا یه داستانی خونده بودم در مورد "وحشی" که قاتل "حمزه" عموی پیامبر(سلام الله علیه) بود و پیامبر خیلی حمزه رو دوست داشت. که وحشی بعد از فتح مکه و نزول آیه ۵۳ سوره زمر پیش پیامبر میاد و تقاضای بخشش و مسلمان شدن میکنه و پیغمبر هم با اینکه اون رو مورد عفو و بخشش قرار دادند فرمود:صورتت را از من پنهان کن(برو به جای دیگر من طاقت ندارم قاتل عموی عزیزم را بنگرم)
البته بعضی موقع‌ها که نمیتونم کسی رو ببخشم این داستان رو برا خودم نقل میکنمSmile ولی معمولا میبخشم
ممنون ازت فاطیما جان. راستش وقتی یکی بهترین سالهای عمرت رو گرفته باشه کم از قتل نداره عزیزم.
راستش من هم در کلام گفتم که بخشیدم اماباز وقتی در عمل میشه نمی تونم .ومعلومه قلبی نبخشیدم.دل که پاره بشه .حتی اگه بهترین بند انداز بیاد هم جای پارگی معلومه .واقعا چه مقامی باید داشت از لحاظ معنوی که بخشید.

(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۱۱:۳۷ ق.ظ)باد نوشته شده توسط:  گذشت همیشه خوب نیست.
آره مخصوصا وقتی طرف نفهمه گذشت کردی وفکر کنه خوبی باز هم از خودشه.وقتی طرفت نفهمه در اوج جوانی وخامی مثل یه یه آدم بزرگ وفمیده از خیلی چیزها گذشت کردی اما اونی که ادعای پیری و از سن گذشتگی و مسلمانی وووو می کنه دلت رو تکه تکه کرده باشه.سر چی سر به کرسی نشوندن حرفهاش!!!!!!!!۱

(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۱۹ ق.ظ)R.SH نوشته شده توسط:  سارا جون میفهمم ناراحتی ولی طرفو ببخشش. اما منظورت خیلی گنگ بود اونم بخاطر اینه از رو ناراحتی نوشتی.من یه چیزی برداشت کردم از حرفات ولی مطمئن نیستم منظور توم همون بوده باشه در هر حال از خدا میخوام بت ارامش بده
دوست عزیزم این جنس ناراحتی از اون ناراحتی هایی هست که تا آخر عمر خوب شدنی نیست .راستش من آدم کینه ای نیستم باورت میشه بعضی اوقات اصلا یادم میره سر چی با طرفم دعوا کردم .اما این نوع کینه‌ها اونم از کسی که ادعای دین وایمانش وسن زیادش و بزرگیش گوش فلک رو کر می کنه وباادعای مذهبی بودنش فکر می کنه مریم مقدسه بعد بتونه برات کاری بکنه اما نکنه (تازه نه مادی بلکه بیشتر بزرگی کردن) و زندگی تو بسوزه پای این کار اون .تو بودی می بخشیدیش کسی رو که ۲۴ سالگی تا ۲۸ سالگی تو رو سوزانده ونزاشته اون طور که باید ازش بهره ببری واصلا نفهمی چطور گذشته .این سالهات .تو بودی چه می کردی ؟حالا که محتاجت شده حالا خودش رو مظلوم میگیره .حالا اینقدر هم غرور داره که باز هم حتی یه معذرت هم نمی خواد فقط انتظار داره تو بری پابوسش وباز هم احترام واحترام .آخه تا چه حد خوب بودن بابا کپک زدم از این همه خوب بودن .از این همه خوبی های قبلی چه نصیبم شد؟


(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۱۰ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  
(27 دى ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط:  به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضی‌تر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟
جلسه نقد سریال شیداییه ؟ یا درد دل ؟
ممنون دکتر جان از حسه همدردیت .ConfusedConfusedConfusedHuhHuhبه نظر شما چیه؟

درد دل یه نوع شیداییه


آیا می دانید تاثیر جمله «این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» به مراتب بیشتراز جمله «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» می باشد!!!!!!!!!!!!!ا


یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۴۳۰
۲۷ دى ۱۳۹۰, ۰۶:۲۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۶:۳۶ ب.ظ، توسط Sunshine Off.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۵:۳۶ ب.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط:  
(27 دى ۱۳۹۰ ۰۳:۵۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  اینکه آدم کینه به دل نداشته باشه و با این کینه باعث بشه بیشتر از دیگرون خودش ناراحت بشه خوبه و اگر آدمیزاد بتونه کسی که بهش بدی کرده رو بسپره به خدا خیلی بهتره ولی درمورد اینکه تحمل دیدن یا رفتار دوستانه با آدمی که درحقمون خیلی ظلم کرده رو داشته باشیم هم طبیعیه. قبلا یه داستانی خونده بودم در مورد "وحشی" که قاتل "حمزه" عموی پیامبر(سلام الله علیه) بود و پیامبر خیلی حمزه رو دوست داشت. که وحشی بعد از فتح مکه و نزول آیه ۵۳ سوره زمر پیش پیامبر میاد و تقاضای بخشش و مسلمان شدن میکنه و پیغمبر هم با اینکه اون رو مورد عفو و بخشش قرار دادند فرمود:صورتت را از من پنهان کن(برو به جای دیگر من طاقت ندارم قاتل عموی عزیزم را بنگرم)
البته بعضی موقع‌ها که نمیتونم کسی رو ببخشم این داستان رو برا خودم نقل میکنمSmile ولی معمولا میبخشم
ممنون ازت فاطیما جان. راستش وقتی یکی بهترین سالهای عمرت رو گرفته باشه کم از قتل نداره عزیزم.
راستش من هم در کلام گفتم که بخشیدم اماباز وقتی در عمل میشه نمی تونم .ومعلومه قلبی نبخشیدم.دل که پاره بشه .حتی اگه بهترین بند انداز بیاد هم جای پارگی معلومه .واقعا چه مقامی باید داشت از لحاظ معنوی که بخشید.

(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۱۱:۳۷ ق.ظ)باد نوشته شده توسط:  گذشت همیشه خوب نیست.
آره مخصوصا وقتی طرف نفهمه گذشت کردی وفکر کنه خوبی باز هم از خودشه.وقتی طرفت نفهمه در اوج جوانی وخامی مثل یه یه آدم بزرگ وفمیده از خیلی چیزها گذشت کردی اما اونی که ادعای پیری و از سن گذشتگی و مسلمانی وووو می کنه دلت رو تکه تکه کرده باشه.سر چی سر به کرسی نشوندن حرفهاش!!!!!!!!۱

(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۱۹ ق.ظ)R.SH نوشته شده توسط:  سارا جون میفهمم ناراحتی ولی طرفو ببخشش. اما منظورت خیلی گنگ بود اونم بخاطر اینه از رو ناراحتی نوشتی.من یه چیزی برداشت کردم از حرفات ولی مطمئن نیستم منظور توم همون بوده باشه در هر حال از خدا میخوام بت ارامش بده
دوست عزیزم این جنس ناراحتی از اون ناراحتی هایی هست که تا آخر عمر خوب شدنی نیست .راستش من آدم کینه ای نیستم باورت میشه بعضی اوقات اصلا یادم میره سر چی با طرفم دعوا کردم .اما این نوع کینه‌ها اونم از کسی که ادعای دین وایمانش وسن زیادش و بزرگیش گوش فلک رو کر می کنه وباادعای مذهبی بودنش فکر می کنه مریم مقدسه بعد بتونه برات کاری بکنه اما نکنه (تازه نه مادی بلکه بیشتر بزرگی کردن) و زندگی تو بسوزه پای این کار اون .تو بودی می بخشیدیش کسی رو که ۲۴ سالگی تا ۲۸ سالگی تو رو سوزانده ونزاشته اون طور که باید ازش بهره ببری واصلا نفهمی چطور گذشته .این سالهات .تو بودی چه می کردی ؟حالا که محتاجت شده حالا خودش رو مظلوم میگیره .حالا اینقدر هم غرور داره که باز هم حتی یه معذرت هم نمی خواد فقط انتظار داره تو بری پابوسش وباز هم احترام واحترام .آخه تا چه حد خوب بودن بابا کپک زدم از این همه خوب بودن .از این همه خوبی های قبلی چه نصیبم شد؟


(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۱۰ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  
(27 دى ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط:  به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضی‌تر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟
جلسه نقد سریال شیداییه ؟ یا درد دل ؟
ممنون دکتر جان از حسه همدردیت .ConfusedConfusedConfusedHuhHuhبه نظر شما چیه؟

درد دل یه نوع شیداییه
ساراجان سلام.میفهمم چه احساسی داری واز خدامیخوام کمکت کنه که خودت را حداقل از این افکار ناخوش گذشته رهاکنی.به نظرم واگذارش کن به خدا....توزندگی وقتی اینطوراتفاقات برای ما میفته بیشتر از طرف مقابل خودمون عذاب میکشیم وبه همین خاطر باید از زندگی درس بگیریم وبا این زخمها قوی بشیم.نمیدونم شخصی که داری درموردش حرف میزنی کیه وچه نسبتی باهات داره چون آدم اگه ازنزدیکانش زخم بخوره خیلی دردناکه. اما من اگه کسی بهم بدی کنه وباعث دردورنجم بشه میگذرم وخودم سعی میکنم اون شخص واتفاقات رااز ذهنم خارج کنم، اما اگه کسی هم باعث دردورنج من بشه وهم خانوادم وهم بهترین سالهای عمرم را ازم بگیره نمیدونم ولی فکرنکنم بتونم ازش بگذرم....نگران نباش این را بدون که کسی هست که همیشه همه چیز رامیبینه وصادقانه به درددل ماها گوش میده وبدیهای دیگران را به خودشون برمیگردونه..پس عزیزم به درسات فکرکن وپیشرفت کن واونقدر بزرگ بشو که این مشکلات برات کوچیک بشه...چون خیلی از احساساتت ناراحت شدم این حرفها رابرات نوشتم.موفق باشی.Sleepy

زندگی هدیه خداوند به ماست و ” شیوه زندگی ” ما ، هدیه ما به خداوند .Smile
مراقب باشید انچه می بخشید چون رازی در قلبتان پنهان بماند .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SarahArshad


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۹۱۵ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۶۵,۹۸۰ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۵۱۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۷۳,۲۱۶ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۶۸ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۶۹ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۸۳ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۷۱۹ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۸۷۰ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۳۴۷ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close