(۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ۰۶:۰۳ ب.ظ)parva نوشته شده توسط: گفتن اینکه چرا افسرده ایم ؟
به نظرم افسردگی نیست دلخوری از این دنیاست وقتی مسافرکوچلو چیزی مینویسه انگار که حرف های دلمو میزنه
شاید تسکینی میشه برای دلم
دوست دارم هر چیزی که تو دلم میگذره بنویسم
مثل الان که مینویسم
من پر از حرف سکوتم خالیم رو به سقوطم
quote='arshad90' pid='21766' dateline='1303047180']
مریم جان این افسردگی شاید نباشه اسمش بیشتر یه جورایی استرس نتیجه کاره. این که آدم هی فکر کنه چی پیش میاد اگه اونی که می خواد نشه چی می شه.... همه اینا یه مقداری به همون نتایج برمیگرده بعد نتایج انشالله حال و هوای مانشت هم تغییر می کنهSmile
[/quote]
ببینید عزیزان من...
تو این دوره زمونه هیج جوونی به سن و سال من و شما نیست که مشکلات یا به عبارت درستتر "دغدغهی ذهنی "نداشته باشه.اگر کسی چنین حرفی بزنه قطعا دروغ گفته
فرق نمی کنه طرف پول داشته باشه یا نه...
سالم باشه یا مریض...
ارشد قبول شده باشه یا نه...
کار داشته باشه یا نه...
همه دغدغه دارند .هر کس یه سری از مشکلات دیگران را نداشته و از اون بابت تامین باشه از یه سری مشکلات دیگه می رنجه و همین باعث میشه تا فکرش درگیر باشه
ولی موضوعی که اینجا خیلی خیلی مهمه اینه که همهی ما الان در یک برههی زمانی بسیار حساس قرار داریم!
از نظر من یه فرد ۶۰ ساله با یک فرد ۶۵ ساله زیاد فرقی نمیکنه
ولی یه فرد ۲۲ ساله با یه فرد ۲۳ ساله و یا ۲۴ ساله خیلی فرق می کنه.
لحظه لحظهی زندگی ما الان ارزش داره.چون اون جهش بزرگ و قدم های اساسی رو که انسان باید برای زندگیش برداره تو این سنین اتفاق می افته
ما نمی تونیم تمام روزمون را صرف فکر کردن به دغدغه هامون بکنیم.نباید فرصتهای زندگی مون را با تفکر به گذشته و نگرانی از آینده یکی یکی هدر بدهیم.
مثلا برای ارشد:درسته که نتیجه برای من هم اهمیت داره ولی اصولا به تنها چیزی که این روزها و همچنین همون موقع بعد از کنکور بهش فکر نمی کنم نتیجهی ارشده!
وقتی به گذشته نگاه می کنم و می بینم که کنکور ۵ ماه از وقت من را در سال قبل گرفت اجازه نمی دم که بیشتر از این فکرم را مشغول کنه .چون ما کارهای مهم تری هم داریم که باید انجام بشه!
ضمن اینکه می دونم استرس الانه و قبل از نتایج، هیچ تاثیر مثبتی توی رتبهی من نخواهد داشت!
مسلما بعد از دیدن کارنامهام وقت کافی برای شادی کردن یا غصه خوردن خواهم داشت.!ولی الان زمانم را نیاز خواهم داشت.
و یا حتی هر دغدغهی دیگری که شاید از نظر شما کاملا منطقی باشد...اگر فکر می کنید که این افکار داره سطح انرزی شما رو پایین می یاره و دست و پای شما را می گیره سعی کنید بی خیالش بشید.
می دونم گاهی وقتها خیلی خیلی سخته ولی خوب...چاره ای نیست باید انجامش بدید.
وقتی ۶۰ ساله شدید تا دلتون می خواد بشینید برای خودتون حس افسردگی بگیرید و حال کنید ولی حالا نه!
نوشتن احساسات هم خیلی خوبه در صورتی که جای چیزهای دیگه رو نگیره
حس و حال مسافر کوچولو تا یه حدی طبیعیه چون ایشون هنوز دانشجو هستند خصوصاتر م ۶ و توی این ترم به قول آقای سهیل آدم احساس له شدگی می کنه!