وقتی مسائلی که باهاش مواجه میشم زیاد و متنوع میشه مغزم null pointer exception میده.
خودمونیش میشه اینکه رد میدم. میذارم اتفاقات بیفته نهایتا اگه حق انتخاب داشته باشم یکی رو انتخاب میکنم. آخه مشکل اینه مهم هم هست. تصمیماتی که الان داریم میگیریم کلا آینده و زندگی مون رو میسازه. آینده کاریمون، جایگاه اجتماعی مون، اون احساس سعادتمندی از زندگی، نداشتن حسرت و افسوس. کلا یکی دو ماهی میشه گزینه ها و مسیرهایی که میتونم انتخاب کنم زیاد شده. اما دوتا موضع هست، اول اینکه که دوست داریم چیکار کنیم و دوم اینکه به خاطر شرایط که داریم مجبوریم چیکار کنیم. حس میکنم ذاتا محتاط به دنیا اومدم.