زمان کنونی: ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۱:۱۵ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۸۷۷۶
۰۱ مهر ۱۳۹۶, ۰۹:۰۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۹:۱۵ ب.ظ، توسط so@.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۷:۵۱ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط:  من آفاق رو درک میکنم چون چهارم ابتداییکه تازه مدرسم رو عوض کرده بودم و با اون مدرسه و قوانین من در آوردیش آشنا نبودم، به طرز بدی کتک خوردم از مدیر و شخصیتم تو دفتر جلوی معلم ها خورد شد و بهم اتهام دزدی زده شد! (اونم به خاطر چی؟ به خاطر خوردن توت از درخت حیاط مدرسه که مدیر محترم با کتک و داد زدن بهم فهموندن که اون درخت مال سرایدار و معلم هاست و چون من از حق معلم و سرایدار خوردم پس دزدم!) خدا شاهده تهدید هم شدم به پدر و مادرم بگم اخراجم میکنند و تا وقتی که ابتدایی رو تموم کنم جرئت نکردم به پدر مادرم بگم چون عقل یه بچه نمیتونست تحلیل کنه بگه نه بابا! بگم اون اخراج میشه نه من!
راهنمایی دو ماه اول افت درسی داشتم.. میترسیدم معلم ها تو جمع به خاطر نمره کتکم بزنند یا سرم داد بزنند.. میخواستم برم یه مدرسه عادی که این بار یک مدیر فوق العاااااااده داشتیم که جریان ترسم از معلم ها رو گفتم بهش و گفت من دوستتم اینجا همه معلم ها دوستتن.. نمیذارم دوستم از مدرسه بره و نمیذارم کسی هم دوستم رو اذیت کنه. یهو چنان امنیتی احساس کردم که دلم خواست به خاطر مدیر بمونم اون مدرسه و بهتر و بهتر شد درسم. دهه فجر اون سال به سه معدل اول کلاس که لوح تقدیر میدادن یکی هم به من داد مدیرمون به عنوان دانش آموز کوشای مدرسه که منو تشویق کرده باشه.
این دو تا مدیر رو با هم مقایسه کنید. اگر معلمی مشکلات خودشو داره میتونه استعفا بده.. نه اینکه یه خاطره بد تو ذهن یه بچه بذاره .. کسی رو مجبور نکردن بیاد تو مدرسه کار کنه. کار کردن با بچه ها حساسیت خودشو داره نه باید خیلی رو داد به بچه که احترام یادش بره و نه انقدر بچه رو آزار داد که از همه معلم ها بترسه. کسی که وارد این شغل میشه میدونه با بچه سروکار داره و بچه ممکنه شیطونی کنه تو کلاس پچ پچ کنه یا با دوستش دعوا کنه یا مثلا توت بخوره! اگه حوصله بچه ها رو نداره جای اونی رو که حسرت این شغل رو داره، نگیره.

الهی بگردم چه تجربه بدی داشتی Sad من کسی جرات نداشت بزنم چون خواهرم همیشه بود که حقمو بگیره Smile
کاملا موافقم با نظرت، حالا هر اتفاقی هم داخل زندگیشون رخ میده سر بچه های مردم که نباید خالی کنند.

(۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۵:۴۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  رفتم تو اینترنت درباره روش های خودکشی می خونم !!!

چرا اونوقت !؟

واقعا عجیب بود .....

پیشنهاد میکنم فکرها و زمینه هایی که شما رو به سمت دیدن این دست مسائل سوق میده دور بریزید .
دنبال یه تفریح تازه باشید برای خودتون ،توی جمع باشید یه مدت اینترنت و شبکه های مجازی و حتی مانشت رو برای خودتون محدود کنید و به زندگی حقیقیتون برسید .
فکر میکنید چه کسایی میرن خودکشی میکنن؟
بماند که بعضیاشون از سر بچه بازی و ... ایناست ولی همه اینا برمیگرده به ناامیدی از رحمت خدا .
قصدم نصیحت نیست ولی به این فکر کنید که آدمای سرطانی و بیمارهای مبتلای به بیماریهای صعب العلاج هم دارند به حیاتشون ادامه میدن و دست از تلاش برای حیات برنمیدارن.

اگر سخنرانی گوش میدید برید سایت میثاق با شهدا سخنرانی ایام محرم حاج آقا پناهیان رو دنبال کنید درمورد حیات بشر هستش.
شاد و موفق باشید

پناه می آورم به تو...
بعد از هرباران،بعد از هر زخم ،قبل از هراتفاق ،بعد از هر حادثه
و بگو جز تو چه کسی می تواند مرهم باشد بردلم ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , khayyam
ارسال: #۳۸۷۷۷
۰۱ مهر ۱۳۹۶, ۰۹:۲۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۹:۲۷ ب.ظ، توسط fo-eng.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
و در خصوص معلمی دوستان عزیز صحبت کردند:

درس دادن، حقیقتا، کار سختی است. هر دانش آموزی کاملا منحصر به فرد است، با روش‌های یادگیری مختلف و توانایی‌ها، علائق، تجارب و انگیزه‌های مخصوص خودش. و هر دانش‌آموز تقاضاهایی دارد که باید با همه فکر و جسم و وجودتان به آن پاسخ دهید.
تردیدی نیست که تدریس را باید چیزی بیشتر ازیک شغل نامید، مقوله‌ای از جنس هنر با همان پیش نیاز مهارت و نبوغ که در هر رشته‌ هنری مورد نیاز است. و بدیهی است که وقتی واردش می‌شوید، گاهی اوقات به شدت احساس خستگی و فرسودگی خواهید کرد. .....

جملات بالا رو از کتاب "معلم درمانی" خواندم. در حالت کلی صحبتی که بکنم این هست که متاسفانه معلم ها رو فقط استخدام کردند و گفتند درس بده و درس بده، کمی از لحاظ روانشناسی اونها رو غنی نکردند و در حالت کلی میشه اونچه الان می بینید. معلمی یک عشق منحصر به فرد می خواد، کسی باید معلم بشه که بخاطر پول نره سر این کار ...
من خودم معلم آموزش و پرورش نیستم ولی شغلم تدریس هست و واقعیت تا جایی که تونستم به تنها چیزی که فکر نکردم پول بود. پول بعضی آموزشگاه ها واقعیت ارزش این نداره که حتی یکبار هم درس رو تکرار کنی و حق الزحمه دانشگاه هم بدتر از اون بود ...

ولی خاطرم هست تو آموزشگاه بدون بودن شبکه روی هر ۶ تا سیستم دو الی سه دقیقه خم می شدم تا برای همه درس رو توضیح بدم در صورتی که حتی حقوق درست و حسابی هم نمی داد، نمیگم آموزشگاه درآمد نداشت، اتفاقا درآمد آموزشگاه اونقدر زیاد بود (شاید یکسال میلیاردی بیرون می آورد) که حد نداشت ولی طرف یک حقوق درست و حسابی به مدرس هاش نمی داد و بیمه که دیگه اصلا... (یادم هست همین تابستون از ۴/۳۰ درس می دادم تا ۹ شب و همه اش سرپا، بدون اغراق می گم اکثر زمان هاش یا پشت تابلو بودم یا روی سر بچه ها داشتم بهشون درس می دادم اون هم در قبال مقادیر ناچیز حقوق اونها با این همه زحمت، البته ایرادی نیست چون عشق به تدریس داشتم و برای پول کار نمی کردم، واقعیت یادگیری بچه ها اونقدر برام شیرین بود که با پول قابل قیاس نبود ولی در حالت کلی می خوام عرض کنم که به چه شکل هست.) وقتی هم به اکثر مدرس ها می رسیدم می گفتند ما اندازه پولشون واسشون کار می کنیم و بهم می گفتند تو هم خودتو اینقدر وقف و اذیت نکن ...

ولی من همیشه می گفتم بذار اگه کسی ناراضی باشه من باشم، نه این بچه هایی که اومدن اینقدر هزینه کردند، بذار حداقل من راه رو بهشون نشون بدم شاید یکیشون از طریق من و گفته هام سر کلاس تونست به جاهای خوبی برسه و همین کافیه ...
در حالت کلی تدریس فقط عشق می خواد وگرنه در اون شکست می خوری ... بعضی معلم ها رو دیدی چه با عشق از سالهای تحصیلی شون می گن ، اینها سرشار از عشق هستند و الگو.

یاد این صحبت هم افتادم :
در سریال معلم دهکده ؛ نامزد معلم ازش میپرسه شما که قاضی بودید چرا رها کردید و معلم شدید ؟
او جواب داد :
چون وقتی به مراجعینم ومجرمینی که پیش من می آمدند دقیق می شدم می دیدم که اونها کسایی هستند که یا آموزش ندیده اند ویا آموزش درستی ندیده اند وبه خودم گفتم : به جای پرداختن به شاخ وبرگ باید به اصلاح ریشه بپردازیم .

و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم .



البته در مواردی هم تنبیه معلم بد نیست مثل محمد علی کلی که اولین مدالش را برای معلم دبیرستانش فرستاد ، چون اون بهش گفته بود ؛
تو هیچی نمیشی!!!
همه چی بر می گرده به همون شخصیت بالا که عرض کردم. هر فردی به یک شکل و سیاق هست.






(۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۵:۴۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  رفتم تو اینترنت درباره روش های خودکشی می خونم !!!

چرا اونوقت !؟

واقعا عجیب بود .....

این کلیپ رو تماشا کنید ....


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

خداوندا ... کدام نقطه ی زمین، از تو خالیست که خلق تو را در آسمان می جویند؟! منصور حلاج
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: فاطمه سلیمانی , khayyam , sss
ارسال: #۳۸۷۷۸
۰۱ مهر ۱۳۹۶, ۱۰:۰۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۵:۴۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  رفتم تو اینترنت درباره روش های خودکشی می خونم !!!

چرا اونوقت !؟

واقعا عجیب بود .....
ببین کیا دوستات بودن. چراشو میفهمی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۸۷۷۹
۰۱ مهر ۱۳۹۶, ۱۰:۱۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ تیر ۱۳۹۷ ۰۳:۵۷ ب.ظ، توسط moslem73421.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۸۷۸۰
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۱۲:۱۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
در تکمیل پستی که درباره خودکشی گذاشته بودم !

تمامی نظرات شما عزیزان رو خوندم Heart

زمانی میشه خودکشی رو بدون دغدغه انجام داد که ما مادی گرا و طبیعیت گرا باشیم و اعتقادی به دنیای دیگر نداشته باشیم که این نیست و خواه ناخواه ما با آموزه های دین اسلام بزرگ شدیم پس حتی برای ترس از اون دنیا و عذاب آن کسی عمل خودکشی انجام نمی ده .

اما واقعا چرا یه تعداد خودکشی می کنن ! برای اینکه دنیاشون کوچیکه یا ظرفیتشون پایینه البته تربیت خانواده هم خیلی شرط هستش در این قضیه

چندی قبل شنیدم که سربازی در حین خدمت خودکشی کرده دلیل این امر این بوده که تا قبل از سربازی در ناز و نعمت بزرگ شده و وقتی رفته سربازی نتونسته طلاقت بیاره و اقدام به خودکشی کرده

چند مورد خودکشی در سنین حساس بابت جدایی بین پسر و دختر صورت گرفته که هیجانات جنسی و احساسی بر آن ها فشار آورده و نتونستن جدایی رو تحمل کنند و اقدام به خودکشی کردن

ولی امکانش خیلی ضعیفه یه آدم تحصیل کرده و با پیش فرض های اسلامی بخواد خودکشی کنه شاید به دلیل خیلی از مشکلات ناامید بشه مثلا فشارهای مالی عدم حمایت توسط خانواده و دولت و بی کاری و تنها بودن و خیلی از فشارهای دیگر که تقریبا الان خیلی از جوانان رو درگیر کرده ، ولی به خودکشی ختم نمیشه دوست من ارشد مکانیک از دانشگاه خواجه نصیر خونده بود ولی به دلایل همان موضوعاتی که اشاره کردم ( بالا رفتن سن و نداشتن شغل ، تنها بودن و ... ) بهم گفت ناامید شدم ولی گفت گاها فکر خودکشی به سرم زده ولی هیچ وقت این کار رو نمی کنم .

راستی دوست عزیزی هم که گفته بود آدم مذهبی هستم ، نیستم ولی خط قرمزهای اسلام رو رعایت می کنم .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi
ارسال: #۳۸۷۸۱
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۰۳ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
هیچ عقلی خودکشی رو قبول نمیکنه
بیشتر خودکشی‌ها در اثر محیط و هیجانات لحظه‌ای یا افکار لحظه‌ای یا به هم خوردن ناگهانی یا تدریجی تعادل ترشحات شیمیایی مغزه
که این هیجانات لحظه‌ای یا شاید احساسات ادامه دار ممکنه در اثر افکار پیوسته و خوراک‌های فکری یا عادت‌هایی در شیوه شناخت از محیط بیرون باشه (مثلا فلسفه‌هایی که از دنیا درست می‌کنیم یا به خوردمون میدن)
خوراک‌های فکری خیلی قدرتمندند و وقتی وارد ذهن شوند تأثیر میگذارند
حضرت علی (ع) : در عجبم از کسی که به غذایی که می خورد توجه دارد اما به خوراک فکر خود توجه ندارد
فیلم انسپشن: چیزی که با بیشترین سرعت در میان مردم پخش میشه چیه؟یک ویروس؟ نه .. ایده(فکر)

دوست من در خوابگاه خودکشی کرد. همیشه شاد بود. ولی ناگهانی خودکشی کرد. حتی خانوادش هم باورشون نمیشد.

هیچ کس نمیتونه دیگری را قضاوت کنه یا درک کنه مگر اینکه کاملاً در موقعیت او قرار بگیره.

ما کمتر مراقب ورودی‌های فکرمون هستم. ما فکریم و از سلامت هستی‌مون یعنی فکرمون باید مراقبت کنیم. همه دنیا و اخرتمون به فکرمون وابسته است. فکر اکثر ما مثل بادام نرسیده‌ای در پوسته که تا نرسیده نباید از پوست خارج بشه. فکر می‌کنم باید رژیم غذایی فکری بگیریم. هر غذایی رو نخوریم. تناسب فکرمون رو حفظ کنیم و توی افتاب داغ و سرما نبریمش. هر سال چند بار چکاپش کنیم. هر هفته فکرمون رو وزن کنیم و تعادل قد و وزن فکر رو حفظ کنیم.

[تصویر:  443614_mind-tricks.jpg]

ماییم که بی باده و بی جام خوشیم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۸۷۸۲
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۱۲ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خود کشی از خیلی از ماها اونقدرهاهم دور نیست بنظرم...
هر کسی یک حد آستانه ی تحملی داره. خودکشی خیلی وقتا میشه رها کردن زندگی و از دست دادن انگیزه و در حالت حادش میشه گرفتن جون.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss , khayyam , shahraz , ele
ارسال: #۳۸۷۸۳
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۲۰ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نمیدونم تا حالا برخورد داشتید با اینجور آدما یا نه. بعضیا هستن کارشون گرفتن منابع و مسیره و چند وقت بعد که ازشون می پرسی "خب چی شد؟ شروع کردی؟" یه دلیلی (به نظر من بهونه ای) میارن و باز ممکنه برای یه شروع یه چیز دیگه راهنمایی بگیرن و بازم همین قصه دوباره تکرار بشه. نظرتون چیه در مورد اینجور آدما؟


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss , ele
ارسال: #۳۸۷۸۴
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۳۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۴۸ ق.ظ، توسط sss.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
مظلوم ترین بیمارا، بیمارهای روان هستن. کسی که هر نوع بیماری جسمی داره، محبت و حمایت دریافت میکنه ولی کسی که بیماری روان داره، نصیحت و مذمت. یه خانمی رو میشناختم که افسردگی شدید داشت، میگفت سخت ترین قسمت بیماری برام این که حتی پدر و مادرم هم منو درک نمیکنند و میگن اداست، تلقینه.
حواسمون به اطرافیانمون باشه، و به رفتار خودمون؛ متاسفانه هنوز هم به کسی که میره پیش روانشناس و روان پزشک برچسب میزنند.
-------------------------------------
در مورد خانه سالمندان هم قضاوت یکجانبه نداشته باشیم مثل مجری های تلویزیون که وای چه سنگدلی و ..... سالمندی که آلزایمر داره، کنترل رفتار نداره و باعث آسیب روانی به روحیه بچه های کوچیک خانواده میشه، یا کاملا زمینگیره و سنگین وزن هست و خود اون فرزند هم سلامت کافی نداره، یا نمونه دیگه خانمی که آلزایمر داشت، میرفت شیر گاز رو باز میکرد واقعا شرایط نگهداریش تو خونه نبود چون حتی همسایه ها رو به خطر می انداخت. گاهی چاره دیگه ای نیست.
به ما هیچ وقت یاد نمیدن که خودمون، خودمون رو شاد کنیم. حتی اگر روزی این اتفاق برامون افتاد، دنیا تموم نشده. میشه با آدمهای تازه دوست شد که حتما کلی خاطره مربوط به همون نسل رو باهاشون شریک هستیم و هزار کار دیگه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: moslem73421 , The BesT , پرهوده , فاطمه سلیمانی , Riemann , ele , big cloud
ارسال: #۳۸۷۸۵
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۳:۱۶ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ تیر ۱۳۹۷ ۰۳:۵۷ ب.ظ، توسط moslem73421.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: The BesT , sss , پرهوده , فاطمه سلیمانی
ارسال: #۳۸۷۸۶
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۸:۰۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مهر ۱۳۹۶ ۰۹:۱۳ ق.ظ، توسط pioneer01.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۲۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  نمیدونم تا حالا برخورد داشتید با اینجور آدما یا نه. بعضیا هستن کارشون گرفتن منابع و مسیره و چند وقت بعد که ازشون می پرسی "خب چی شد؟ شروع کردی؟" یه دلیلی (به نظر من بهونه ای) میارن و باز ممکنه برای یه شروع یه چیز دیگه راهنمایی بگیرن و بازم همین قصه دوباره تکرار بشه. نظرتون چیه در مورد اینجور آدما؟
نظرمون اینه که ان شالله به راه راست هدایت شوندSmile


(۰۲ مهر ۱۳۹۶ ۰۳:۱۶ ق.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  اگه کسی منبع خوبی واسه جاوا داره ممنون میشم بهم بگه- منبع انگلیسی باشه بهتره

دیتل-دیتل
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989
ارسال: #۳۸۷۸۷
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۱۲:۴۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من اول راهنمایی که بودم اولین امتحان مثلا میان ترم ریاضی که دادیم نمرم شد ۱۲ از ۲۰. بعد فکر کن توی ابتدایی همش ۲۰ اینا بود اصلا شوکه شده بودم. معلم ریاضیمون هم منو و با افراد دیگه که زیر ۱۴ اینا شده بودند اورده بود جلوی تخته هر کدوممون را جلوی بقیه بچه ها یه جوری کتک زد. من هنوز یادم نمیره برای من زد توی سینه ام و خیلی درد داشت.
من کلا همیشه بچه مظلومی بودم یعنی کتکی که خوردم به خاطر بی ادبی نبود به خاطر نمره کمم بودش....هر وقت یاد اون آدم میفتم از خشم لبریز میزم ولی از خدا میخوام که تا حالا سر به راه شده باشه و آدم خوبی شده باشه. یادمه یه دختر کوچیک داشت ایشالا کسی دخترشو به خاطر نمره کم کتک نزنه...
از این مثال ها توی دوره تحصیل هممون زیاد بود حالا من یه موردش الان یادم بوده. مثلا ابتدایی بودیم بچه هایی که زنگ تفریح توی حیاط با هم میدویدن و بازی میکردن را ناظم میگرفت میاورد جلوی صف و بعد که بچه ها میرفتن کلاس کتکشون میزد و میرفتن کلاس. منم با این که خیلی مظلوم بودم یه بار منو هم برد سر صف گریم در اومد کتکم نزد...

اینجا توی راه آفیسم یه مدرسه ابتدایی هستش توی حیاط مدرسه بچه ها از دیوار راست بالا میرن توی زنگ تفریح. یه سری فوتبال میکنن یه سری دنبال هم میدوین تاب و سر سره و اینام هست یه سری با اینا مشغولن... جالبه کلا. البته الان فکر نکنم مدرسه ابتدایی های ایرانم مثل زمان ما باشه خداروشکر.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss , Saman , RangiRangi , ezra , فاطمه سلیمانی , alma1988 , big cloud
ارسال: #۳۸۷۸۸
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۰۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۱۷ ب.ظ، توسط sss.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خاطرات دوران مدرسه شما رو که میخونم، میبینم من واقعا خوش شانس بودم تو این مورد. کل تنبیه بدنی که تجربه کردم ۳مورد بود. یکیش توی کلاس چهارم که بیشتر از ۵۰ نفر بودیم و معلم برای برقراری سکوت با خطکش چوبی کف دستمون میزد، همه رو مورد نوازش قرار میداد اما شدت ضربه ها متفاوت بود ولی ازش دلگیر نیستم اصلا. دومی هم سیلی بود که از معلم کلاس پنجم خوردم ولی واقعا از روی محبت بود و اصلا ناراحت نیستم و ازش ممنونم. بدترینش هم ناظممون بود که یه بار حس کرده بود موقع سخنرانی اش بی توجهی کردم و گوشمو پیچوند.

کلاس اول ابتدایی یه ناظم آقا هم داشتیم که هنوز هم گاهی تو خیابون میبینمشون. همیشه وقتی مدرسه تعطیل میشد حداقل ۱۵ نفر از بچه ها همراهش بودند و از سرو کولش بالا میرفتند و با حوصله و محبت با همه شون حرف میزد. الان هم که بازنشسته شدند همه جا عزیز و مورد احترام هستند.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi
ارسال: #۳۸۷۸۹
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۱۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من به شخصه هیچ وقت تنبیه بدنی نشدم. یادمه از همون زمان هم این که تنبیه بدنی نباید وجود داشته باشه ، ... وجود داشت. فقط یک بار باید یک لنگه پا وای میستادیم گوشه کلاس که اون هم پامون رو چسبونده بودیم به دیوار رو دیوار کثیف شد داستان شد فرستادمون پیش مدیر ولی چون معلممون مادر یکی از دوستامون بود که با ما یک لنگه پا وایستاده بود کلی می خندیدیم و تجربه جالبی بود برام. البته موردی رو یادم می آد در این حد که گوش یکی از دوستام رو پیچونده باشن. ولی تا دلتون بخواد تنبیه روحی شدم، مخصوصا در دانشگاه!
به قول یک استادی متاسفانه تست روانی از معلم ها و استادها گرفته نمی شه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss , RangiRangi
ارسال: #۳۸۷۹۰
۰۲ مهر ۱۳۹۶, ۰۱:۱۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مهر ۱۳۹۶ ۰۲:۳۰ ب.ظ، توسط blackhalo1989.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دبستان ما شلوغ بود. زمان ما تا ۱۸۰۰ نفر رسیده بود جمعیتش. هر پایه بالای ۱۰ تا کلاس داشت. مدرسه هم بزرگ بود. هر پایه ای برای خودش یه ناظم داشت. بعضیاشون خشن هم بودن. یکیشون با مشت زد کمر بغل دستیم پکید. Smile چیزی که یادمه اینه که هیچ وقت تو دبستان دستشویی نرفتم چون کثیف بودن. کلا چیزی که از دبستان تو ذهنمه بیشتر شبیه قلعه است تا مدرسه Smile


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss , RangiRangi , ezra


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۲۲۲ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۷,۷۵۳ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۳۸۰ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۳,۴۲۵ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۷۱ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۱۷ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۳۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۴۰۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۲۱۶ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۱۳ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close