و در خصوص معلمی دوستان عزیز صحبت کردند:
درس دادن، حقیقتا، کار سختی است. هر دانش آموزی کاملا منحصر به فرد است، با روشهای یادگیری مختلف و تواناییها، علائق، تجارب و انگیزههای مخصوص خودش. و هر دانشآموز تقاضاهایی دارد که باید با همه فکر و جسم و وجودتان به آن پاسخ دهید.
تردیدی نیست که تدریس را باید چیزی بیشتر ازیک شغل نامید، مقولهای از جنس هنر با همان پیش نیاز مهارت و نبوغ که در هر رشته هنری مورد نیاز است. و بدیهی است که وقتی واردش میشوید، گاهی اوقات به شدت احساس خستگی و فرسودگی خواهید کرد. .....
جملات بالا رو از کتاب "معلم درمانی" خواندم. در حالت کلی صحبتی که بکنم این هست که متاسفانه معلم ها رو فقط استخدام کردند و گفتند درس بده و درس بده، کمی از لحاظ روانشناسی اونها رو غنی نکردند و در حالت کلی میشه اونچه الان می بینید. معلمی یک عشق منحصر به فرد می خواد، کسی باید معلم بشه که بخاطر پول نره سر این کار ...
من خودم معلم آموزش و پرورش نیستم ولی شغلم تدریس هست و واقعیت تا جایی که تونستم به تنها چیزی که فکر نکردم پول بود. پول بعضی آموزشگاه ها واقعیت ارزش این نداره که حتی یکبار هم درس رو تکرار کنی و حق الزحمه دانشگاه هم بدتر از اون بود ...
ولی خاطرم هست تو آموزشگاه بدون بودن شبکه روی هر ۶ تا سیستم دو الی سه دقیقه خم می شدم تا برای همه درس رو توضیح بدم در صورتی که حتی حقوق درست و حسابی هم نمی داد، نمیگم آموزشگاه درآمد نداشت، اتفاقا درآمد آموزشگاه اونقدر زیاد بود (شاید یکسال میلیاردی بیرون می آورد) که حد نداشت ولی طرف یک حقوق درست و حسابی به مدرس هاش نمی داد و بیمه که دیگه اصلا... (یادم هست همین تابستون از ۴/۳۰ درس می دادم تا ۹ شب و همه اش سرپا، بدون اغراق می گم اکثر زمان هاش یا پشت تابلو بودم یا روی سر بچه ها داشتم بهشون درس می دادم اون هم در قبال مقادیر ناچیز حقوق اونها با این همه زحمت، البته ایرادی نیست چون عشق به تدریس داشتم و برای پول کار نمی کردم، واقعیت یادگیری بچه ها اونقدر برام شیرین بود که با پول قابل قیاس نبود ولی در حالت کلی می خوام عرض کنم که به چه شکل هست.) وقتی هم به اکثر مدرس ها می رسیدم می گفتند ما اندازه پولشون واسشون کار می کنیم و بهم می گفتند تو هم خودتو اینقدر وقف و اذیت نکن ...
ولی من همیشه می گفتم بذار اگه کسی ناراضی باشه من باشم، نه این بچه هایی که اومدن اینقدر هزینه کردند، بذار حداقل من راه رو بهشون نشون بدم شاید یکیشون از طریق من و گفته هام سر کلاس تونست به جاهای خوبی برسه و همین کافیه ...
در حالت کلی تدریس فقط عشق می خواد وگرنه در اون شکست می خوری ... بعضی معلم ها رو دیدی چه با عشق از سالهای تحصیلی شون می گن ، اینها سرشار از عشق هستند و الگو.
یاد این صحبت هم افتادم :
در سریال معلم دهکده ؛ نامزد معلم ازش میپرسه شما که قاضی بودید چرا رها کردید و معلم شدید ؟
او جواب داد :
چون وقتی به مراجعینم ومجرمینی که پیش من می آمدند دقیق می شدم می دیدم که اونها کسایی هستند که یا آموزش ندیده اند ویا آموزش درستی ندیده اند وبه خودم گفتم : به جای پرداختن به شاخ وبرگ باید به اصلاح ریشه بپردازیم .
و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم .
البته در مواردی هم تنبیه معلم بد نیست مثل محمد علی کلی که اولین مدالش را برای معلم دبیرستانش فرستاد ، چون اون بهش گفته بود ؛
تو هیچی نمیشی!!!
همه چی بر می گرده به همون شخصیت بالا که عرض کردم. هر فردی به یک شکل و سیاق هست.
(۰۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۵:۴۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: رفتم تو اینترنت درباره روش های خودکشی می خونم !!!
چرا اونوقت !؟
واقعا عجیب بود .....
این کلیپ رو تماشا کنید ....
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.