(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۵۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط: اینکه آدم کینه به دل نداشته باشه و با این کینه باعث بشه بیشتر از دیگرون خودش ناراحت بشه خوبه و اگر آدمیزاد بتونه کسی که بهش بدی کرده رو بسپره به خدا خیلی بهتره ولی درمورد اینکه تحمل دیدن یا رفتار دوستانه با آدمی که درحقمون خیلی ظلم کرده رو داشته باشیم هم طبیعیه. قبلا یه داستانی خونده بودم در مورد "وحشی" که قاتل "حمزه" عموی پیامبر(سلام الله علیه) بود و پیامبر خیلی حمزه رو دوست داشت. که وحشی بعد از فتح مکه و نزول آیه ۵۳ سوره زمر پیش پیامبر میاد و تقاضای بخشش و مسلمان شدن میکنه و پیغمبر هم با اینکه اون رو مورد عفو و بخشش قرار دادند فرمود:صورتت را از من پنهان کن(برو به جای دیگر من طاقت ندارم قاتل عموی عزیزم را بنگرم)
البته بعضی موقعها که نمیتونم کسی رو ببخشم این داستان رو برا خودم نقل میکنم ولی معمولا میبخشم
ممنون ازت فاطیما جان. راستش وقتی یکی بهترین سالهای عمرت رو گرفته باشه کم از قتل نداره عزیزم.
راستش من هم در کلام گفتم که بخشیدم اماباز وقتی در عمل میشه نمی تونم .ومعلومه قلبی نبخشیدم.دل که پاره بشه .حتی اگه بهترین بند انداز بیاد هم جای پارگی معلومه .واقعا چه مقامی باید داشت از لحاظ معنوی که بخشید.
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۱۱:۳۷ ق.ظ)باد نوشته شده توسط: گذشت همیشه خوب نیست.
آره مخصوصا وقتی طرف نفهمه گذشت کردی وفکر کنه خوبی باز هم از خودشه.وقتی طرفت نفهمه در اوج جوانی وخامی مثل یه یه آدم بزرگ وفمیده از خیلی چیزها گذشت کردی اما اونی که ادعای پیری و از سن گذشتگی و مسلمانی وووو می کنه دلت رو تکه تکه کرده باشه.سر چی سر به کرسی نشوندن حرفهاش!!!!!!!!۱
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۱۹ ق.ظ)R.SH نوشته شده توسط: سارا جون میفهمم ناراحتی ولی طرفو ببخشش. اما منظورت خیلی گنگ بود اونم بخاطر اینه از رو ناراحتی نوشتی.من یه چیزی برداشت کردم از حرفات ولی مطمئن نیستم منظور توم همون بوده باشه در هر حال از خدا میخوام بت ارامش بده
دوست عزیزم این جنس ناراحتی از اون ناراحتی هایی هست که تا آخر عمر خوب شدنی نیست .راستش من آدم کینه ای نیستم باورت میشه بعضی اوقات اصلا یادم میره سر چی با طرفم دعوا کردم .اما این نوع کینهها اونم از کسی که ادعای دین وایمانش وسن زیادش و بزرگیش گوش فلک رو کر می کنه وباادعای مذهبی بودنش فکر می کنه مریم مقدسه بعد بتونه برات کاری بکنه اما نکنه (تازه نه مادی بلکه بیشتر بزرگی کردن) و زندگی تو بسوزه پای این کار اون .تو بودی می بخشیدیش کسی رو که ۲۴ سالگی تا ۲۸ سالگی تو رو سوزانده ونزاشته اون طور که باید ازش بهره ببری واصلا نفهمی چطور گذشته .این سالهات .تو بودی چه می کردی ؟حالا که محتاجت شده حالا خودش رو مظلوم میگیره .حالا اینقدر هم غرور داره که باز هم حتی یه معذرت هم نمی خواد فقط انتظار داره تو بری پابوسش وباز هم احترام واحترام .آخه تا چه حد خوب بودن بابا کپک زدم از این همه خوب بودن .از این همه خوبی های قبلی چه نصیبم شد؟
(۲۷ دى ۱۳۹۰ ۰۳:۱۰ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: (27 دى ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط: به نظر تون چطوری میشه کسی رو بخشید که باعث شده تمام سالهای جوانی ات به گریه بگذره می تونسته اما مشکلت رو حل نکرده .چطوری باید بخشیدش؟ .حالا اون محتاج تو هست اما کینه رهات نمی کنه .همه راههای ممکنه رو هم رفتی .جدانی .شرعی - خدا وپیغمبری .اخلاقی .گذشت بهتره تا انتقام .اما دلت ازش سیاهه اون موقع که تو محتاجش بودی زندگیت رو سباه کرده بود وحالا هر جور که فکر می کنی نمی تونی ازش بگذری .این حسه بدتر از همه دل خودت رو چرکین می کنه اما نمی تونی یا نمی خواهی ازش بگذری و نمی خواهی کاری براش بکنی . با اینکه می دونی با این کار شاید اوضاع اون ورت خیلی رو به راه بشه .شاید خدا ازت راضیتر بشه .اما دلت رو شکونده .بد جوری هم شکونده دل پدر ومادرت رو هم شکونده .چکار میشه کرد ؟ آخه چطوری باید بخشیدش وقتی باعث شده حتی والدینت رو زجر دادی به خاطرزجر های اون .اون می تونسته مشکلت رو حل کنه اما نکرده .اون موقع اشک میریختی .حالا هم داری اشک میریزی .اشک میریزی چون داره باز هم با زرنگی چیزهات رو می گیره .
چه باید کرد ؟
چه باید گفت؟
جلسه نقد سریال شیداییه ؟ یا درد دل ؟
ممنون دکتر جان از حسه همدردیت .
به نظر شما چیه؟
درد دل یه نوع شیداییه