(۲۱ دى ۱۳۹۰ ۰۸:۵۱ ق.ظ)alireza90m نوشته شده توسط: سنگ صبور من شده سنگ سبوی مــــــــــــن
این سنگ صبور رو که دیدم یه دفعه یاد این شعر افتادم:
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمی فهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دل زده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونهء سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچ کس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
چقدر خاطره دارم من باهاش!