روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد... او آکواریومی شیشه ای ساخت و با
دیواری شیشه ای دو قسمت کرد . در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت
دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقهی ماهی بزرگ بود .
ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به آن غذای دیگری نمی
داد... او برای خوردن ماهی کوچک بارها و بارها به طرفش حمله کرد، اما هر
بار به دیواری نامرئی می خورد . همان دیوار شیشه ای که او را از غذای
مورد علاقش جدا میکرد .
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچک منصرف شد . او باور کرده بود
که رفتن به آن طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچک کاری غیر ممکن است .
دانشمند شیشه وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد ؛ اما ماهی بزرگ
هرگز به ماهی کوچک حمله نکرد . او هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت
و از گرسنگی مرد . میدانید چرا ؟
آن دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش یک دیوار شیشه
ای ساخته بود . یک دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سختتر بود ؛
آن دیوار باور خودش بود . باورش به محدودیت . باورش به وجود دیوار .
باورش به ناتوانی ... .
(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۳۰ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط: درسته زیاد تعصبی روی کلمات عربی ندارن که به نفع زبان اصیل خودمون نیست. تازه متون عادی و روزمره ای که ما باهاشون سروکارداریم که چیزی نیست
اگه شما به متون حقوقی (دادگستری،وکالت و معاملات)مراجعه کنید چنان کلمات سنگین و نامفهوم عربی داره که خود عرب زبانها هم ازشون سر در نمیارن
آره دیدم.خیلی غیر قابل فهمه