(۱۵ آبان ۱۳۹۰ ۱۰:۱۲ ب.ظ)firouzi.s نوشته شده توسط: دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
.....
دعایت می کنم یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن و حتی کمتر از آن فاصله داری
..
دعایت می کنم روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و با او بگویی:
بی تو این معنای بودن سخت بی معناست
دعایت می کنم روزی نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم ..
تا خالا وقت نکرده بودم خیلی از ارسالهای این بخش رو بخونم.
این شعر به نظرم خیلی زیبا بود ممنون