به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت: می خوای بری جایی؟ ...
گفتم: بله پدر عزیزم .(ستاد مبارزه با فتنهی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟
میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم
رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟
میگمه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت
رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟
میگم: بله، دستتون درد نکنه (گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ، واحد سیار غذاخوریها و رستوران ها)
میخوام مسواک بزنم .مامانم می پرسه میخوای مسواک بزنی؟؟ میگم بله مامان جون.
میگه خمیر دندونم روش میزنی؟؟ میگم بله مامان جان
میگه این همه موقعیت پ ن پ درست کردم واست استفاده نکردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالامیخاین براش اسم بذارین؟
میگم...اگه شما صلاح بدونید(ستاد مبارزه با فتنهی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ گفتم بله اومدیم خون بدیم. شما هم بفرمایید بساط لودگی تون رو جای دیگه پهن کنید. یارو همون جا به
گریه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهی از منکر)
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس
به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشوخرج کردی؟؟؟
تا اومدم بگم پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم.من فقط میخواستم بگم:پـَـَـس اندازشون کردم.
ماه رمضونی ۶ صبح رفتم تهران، ۹ شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم .
آروم و با طمانینه میگم: بله گشنمه (ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ)
نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟
بچه هه بهاذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم .(واحد نفوذی پ نه پ)
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید.
(ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگسازی به جای حاضر جوابی)
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟
گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)