انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[asusx59sr]

منم دانشگاه ملی کرمانشاه بودم
نظمش بد نبود

ظاهرا حوزه های دانشگاه آزاد خیلی افتضاح بوده!! دوستم میگفت یکی حتی موبایلشم سر جلسه زنگ خورده!!!

تا چندسال پیش سازمان سنجش نظم بدی نداشت. الان این سازمان هم عین سایر سازمانها و وزارتخانه ها دزد و کلاه بردار شده (به تعداد دفعاتی که تکمیل ظرفیت برای هر آزمون برگزار میشه توجه کنید....)

دور باید شد از این خاک غریب........

[M.Amin.M]

منو بگو ک از اردکان به یزداومده بودم....افتاده بودم توی یه کلاسی که کلا ۱۸ نفر بودیم.نمیدونم چجوری بود به غیرازمن این ۱۷ نفرباهم همکلاسی بودن!!! قبل از آزمون که ازهم میپرسیدن این استاد چند بهت داده و چند حقت بوده و شیرفحشو باز میکردنو استادا رو به فیض میرسوندن.
آزمون با برنامه سرساعت ۸:۳۰ شروع شد.چنددیقه از آزمون گذشته بود که دیدم نفر جلوییم رو صندلی ولو شده و خوابه!نفرکناریمم ک فکرکنم اصلا دفترچه رو باز نکرد!!!
سرتونو دردنیارم، توی آزمون همه دوس دارن وقت بیشتریوبهشون بدن تاتوی دفترچه اول سوالای بیشتریوبزنن برعکس توی این کلاسه از ساعت ده هی به مراقب میگفتن دفترچه شماره دو کو؟چرا نمیارین؟میشه بریم خونه؟ وازاین حرفا...
یکی خواب، یکی سقفو نگا میکرد، یکی دست به سینه با اون دوستش اون طرف کلاس صحبت میکرد!!!!البته با هه دهنش!!!یکیم ک آفتاب افتاده بود روش خیلی قاطی کرده بودیهو تو کلاس بلند میشد میشست!!!
بچه دبستانیا منظمتر و ساکت ترن!!!
خدا رو شکر که من آزمایشی اومده بودم ولی واقعا همه سوالا رو خوندمو هرکدومو بلد بودم زدم.
برا سال بعد باید برم توجاهای پر سروصدا آزمون آزمایشی بدم!!!!!!! احتمال داره کنکور ۹۳ هم این اتفاق تکراربشه!!!
وااای چقد حرفیدم..ببخشید موفق باشین.

[good-wishes]

(۲۳ بهمن ۱۳۹۱ ۱۲:۵۵ ق.ظ)asusx59sr نوشته شده توسط:  منم دانشگاه ملی کرمانشاه بودم

شما بالاخره تشریف آوردید . تو ذهنم بود شما در خصوص سوالات نظر ندادید. با توجه به روند پیشرفت مطلوب شما (براساس فرمایش خودتون) پیش از آزمون ، مایل بودم از نتیجه عملکرد شما مطلع بشم.در صورت تمایل در مباحث مربوطه شرکت کنید.هرچند الان دیگه از تب و تاب افتاده
با سپاس.موفق باشید

[tiran22]

ای بااااااباااااااا..دانشگاه اصفهان خوب بود ..خداییش من ساعتمم خوابید..این خانوممراقبه میگفت نگران نباش وقت داری.تایمو بهم میگفت..ولی هشت ونیم شروع شد..ولی خیلی ناراحت دوستان شدم..من که یکی از بچه ها هی سرفه میکرد ..تمرکزم میریخت بهم میخواستم فریاد بزنم پاشو برو آب بخور بابا..شما که دیگه هیچی ..ای بابا

[aatwo]

(۲۱ بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۵۵ ب.ظ)oli92 نوشته شده توسط:  حرف شما درست، آدم حقش رو باید بگیره.
اما سر جلسه تو همچین وضعیتی هر کاری به ضرر آدم تموم می شه. بخوای بحث کنی هم وقت تلف میشه و هم بهم می ریزی.
از ما که گذشت، پیگیری موضوع شاید برای سالهای بعد بتونه موثر باشه.

aatwo نوشته شده توسط: همه حرفات ............................................
................................................................................​.................................
میبایست آخره آزمون هم شکایت میکردی هر چند مطمئنا به نتیجه نمی رسیدی اما باید این کار رو میکردی

[SoheilGh]

من آزمون آخر پارسه داشتن ساختمون سازی می کردن . جوش کاری همه چی بعد خودمو آماده کردم که شاید تو کنکورم این بلا سرم بیاد

ولی حوزم دانشکده مدیریت دانشگاه تهران بود و در کل خوب بود ولی متاسفم که نمی تونن تو همه حوزه ها آزمون رو مثه آدم برگزار کنن!

[angize13]

من از قبل خودمو برای هر بی نظمی آماده کرده بودم
ولی خدا رو شکر امتحان توی سالن امتحانات دانشگاه مون بود . محیط کاااملا آشنا . مراقبین هم خییییلییی خوب و خوش برخورد بودن. خییلیییی .عاااالی بودن

اون قدر ازم دور بودن که وقتی کار داشتم خودمو کششششششششششششتم تا متوجه بشن، آخرم فک کنم یکی از همون داوطلبان! سیاهی لشکر بهش گفت که کارش دارم

شما هم ناراحت نباشین . چون خدا اجر هیچکسو ضایع نمیکنه . . .

[javadjj]

اینقدر کنکور برگزار میشه که براشون مثل چایی درست کردن شده
قبلا پولشونو میگرفتند و برگزار میکردند
حالا فقط تشویقی رو میگیرند برگزاری رو هم فقط بپیچون میزنند
متاسفانه عدم مسئولیت پذیری به همه طبقه جامعه ما در امور اصلی و ضروری نفوذ کرده چه برسه به کنکور که اینروزا همه بهش می خندند و اگر کسی مسئولیت پذیر باشه مورد تمسخر و سرزنش قرار میگیره
قشر کارگر رو هم به ضرب فحش و جریمه و اخراج .... خوب نگه میدارند چوب زور بالا سرشونه
تو این قشر جماعت چوب زور رو با پول،سفارش،و..... به نوازش تبدیل می کنند
شکایت و پیگیری و .... به هیچ کجا نمیرسه
مگر اینکه ۵۰ سال دیگه بگذره و من و شما بتونیم یه نسل مسئولیت پذیر و مردمی تحویل جامعه بدیم.
به امید اینکه روزی اسلام ناب محمدی رو در همه ی زوایای جامعه خودمون ببینیم

[alireza.ghp]

منم تو دانشگاه آزاد گرگان، آی تی دادم. اما کلاس ما دشواری نداشت ولی در مورد اتفاقی که برای دوستمون افتاد ایشون هم بی تقصیر نبودند، مطمئنا اگر تو کلاسی که من بودم همچین اتفاقی می افتاد، کاری می کردم کارستون... تا حداقل سال بعد این اتفاق تکرار نشه و زحمات چندین و چند ماهه افرادی مثل من در عرض چند ساعت دود نشه بره هوا! در ضمن شروع فرایند آزمون ساعت ۸:۰۰ بود، بعد از تشریفات مسخره ی اولیه و نظرسنجی و این حرفا... آزمون باید ساعت ۸:۳۰ شروع بشه.

[Bache Mosbat]

معمولا تو کنکور این چیزا پیش میاد، و اینکه تا جایی که من یادمه کنکور هر سال ساعت ۸/۳۰ شروع میشه. من به خواهرم هم گفتم که الکی ۷/۳۰ نره.
من خودم یادمه کنکورمون علوم صبح بود بعد حوزه های من دو سر شهر افتاده بود و من یه ربع دیر سر کنکور مهندسی رسیدم با اون وضع ترافیک، ناهار هم نخوردم.
و اینکه همیشه حوزه ها تو ارشد بی نظمی هست. از کفش تق تقی مراقب ها، بچه هایی که حرف می زنن اعتراضا. حرف زدن مراقب ها با همدیگه. خیلی حرص نخورین :دی

[good-wishes]

(۲۲ بهمن ۱۳۹۱ ۰۶:۴۲ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط:  خدا رو شکر که من در هر دو مرحله مشکل جدی نداشتم .

آها یک چیز دیگه هم یادم آمد. از مشابه سازی آزمون ماهان. سر آزمون ماهان صندلیم یک پایه اش کوتاهتر بود که هی با هر تکون خوردن من پایین و بالا می رفت و تلق تلق می کرد. اونجا به مجری آزمونش گفتم اما ترتیب اثر نداد.منم به خودم گفتم اشکال نداره باید به این شرایط عادت کنم تا شاید سر کنکور هم همین بلا سرم آمد بتونم باهاش کنار بیام و تمرکزم رو از دست ندم. خوشبختانه یا بدبختانه سر کنکور آی تی هم دقیقا همین اتفاق افتاد . ممنونم از ماهان که کنکور رو با همه جوانبش برای من شبیه سازی کرد !!!

[mosaferkuchulu]

دوست عزیز واقعا بهتون تبریک می گم که این وضع و تو کنکور آزاد دیدید.چون من سر کنکور دانشگاه دولتی مراقب محترم رو به خاطر اینکه با داوطلبان محترم تر مجلس بگو بخند راه انداخته بود دعوا کردم.... من نمی دونم اینا رو از کجا می ارن ...به همین راحتی با آینده و عمر آدما بازی می کنن عین خیالشون هم نیست! و واقعا نمی دونم این ذاوطلبان محترم سیاهی لشکر واسه چی تشریف می ارن؟ می ان یه بیسکویتی بخورن و برن؟یا همینطوری کنکور بدن شاید قبول بشن؟ تو رشته ای که رتبه ی ۲۰۰ هم جایی قبول نمی شه و تازه اونی ۲۰۰ می شه که ماه ها زحمت کشیده! خدا شر همه ی ادم های نادان و از سر زندگی ملت کم کنه ...

[fa_karoon]

سلام دوستان چه جالب اینجا تبدیل شد به درد دل بچه ها ، پس بذارید من هم یه کوچیک بگم
وقتی داشتم می رفتم صندلیم رو پیدا کنم هر چند دقیقه یکبار یکی از دور صدا می زد فروغ چقدر خوشحالیم که بعد از این همه مدت می بینیمت، من هم نمی دونستم خوشحال باشم که دوستان قدیمی رو دیدم یا به فکر آزمون باشم جالبه همه هم برای دست گرمی اومده بودن، با بچه ها که دست می دادم دوستان می گفتن چقدر سردی فشارت افتاده، یه چیز شیرین بخور،
صندلیم رو که پیدا کردم تقریبا اوایل راهرو بودم، کنار یه در بسته که از زیرش باد سرد می اومد من هم سرمایی!
هنوز ۲۰ دقیقه به تمام شدن وقت دفترچه اول بود که خانمهای محترم با پاشنه های قشنگشون اعصابمون رو از ته راهرو تا به ابتدا مزین کردند! و این داستان ادامه داشت...

[S_Mehrjoyan]

منم تو خرم آباد دانشکده دامپزشکی آزمون دادم
من توی یه راهرو بودم عرض راهروش زیاد نبود سه ردیف صندلی چیده بودن، من هم افتاده بودم ته سالن آزمون که شروع شد از شانس ما دوتا از مراقبا که یکیشون خانم بود و یکی آقا اومدن ته سالن یه کم اونورتر من وایسادن و شروع کردن به خاطرات تعریف کردن ، نمیدونم شاید بعد چند سال تازه همدیگه رو دیده بودن آخه خاطراتشون تمومی نداشت نیم ساعت از شروع آزمون گذشته بود من که اصلا به لطف مراقبین محترم نتونستم تمرکز کنم یه بار بهشون گفتم که، ببخشید میشه یه کم آروم تر خاطره تعریف کنین تمرکزم به هم ریخته، جوابش خیلی جالب بود ، گفتش که تمرکز چیه چهارتا تست بزن برو دیگه... اینو که گفت متوجه شدم که ایشون کلا تعطیلات تشریف دارن، کلا نمیفهمن. دیگه چیزی نگفتم ده دیقه بعد خودشون رضایت دادن و رفتن ، خدا بخیر کنه...

[shvh]

آخی ،نازی ، چقدر ناراحت شدم، خیلی ظلمه کلی درس بخونی ولی نزارن کارتو کنی !
ولی ناراحت نباش، خدا جای حق نشسته.