(۰۴ آذر ۱۳۹۱ ۱۰:۵۱ ب.ظ)sheyda نوشته شده توسط: ۱- ممنون از آقای دکتر و دوستای گلم
الان داشتم یه مصاحبه از ناسا با یکی از فضانوردهاش رو میخوندم،دیدم چیزی که برای خیلی از ماها شاید یه آرزو باشه چه جالب برا یه نفر دیگه خیلی طبیعی و ساده بوده و براحتی هم توی اون زمینه تونسته پیشرفت کنه! چون از نظر ذهنی باور داشته که میتونه!
پدرش فضانورد بوده و توی شهرکی زندگی میکرده که همه فضانورد وخلبان بودن...
راستش من یکم شرایطم فرق میکنه و بیشتر اونی که فکرشو اصلا نمیکردم و باورش نداشتم برام اتفاق میفته بارها هم تجربه کردم
مثلا یادمه (خیلی مثال میتونم بیارم ...) فیزیک دوم دبیرستان امتحان داشتیم ومن شبش خیلی خسته بودم ولی با این حال تا ۱۲ خوندم و بیخیال شدم(معمولا محصل بیخیالی نبودم و شاگرد اول کلاس بودم) خودم هم نمیدونستم که واقعا این منم که دارم قید یک امتحان رو میزنم؟؟!!
صبح رفتم امتحان دادم سر جلسه خسته و داغون و خیلی خیلی بیخیال بودم... باورم نمیشد نمرم ۲۰ شد و نفر بعد از من ۱۵ (امتحان سخت بود)
کنکور سال اول برعکسش اتفاق افتاد اما سال بعد که در حین خدمت بودم قبول شدم (رتبم خیلی خوب نبود اما نسبت به درسی که خونده بودم خیلی خوب بود)
خدمت که بودم همه روابط و کانکشن ها رو آماده کردم تا بیفتم کتابخونه که اونجا درس بخونم اما ...
یکی از آشنا ها یک جای بزرگ کار میکرد... گفت بیکاری (دوران دانشجویی) ببرمت سر کار ... پیش خودم گفتم یه چیزی گفت همینجوری... دو ماه بعد زنگید بیا سر کار...
تو نمایشگاه الکامپ با بچه ها از جلو غرفه ایز ایران رد شدیم دیدیم فرم استخدام پر میکنن ماهم دور همی فرم رو نصفه نیمه پر کردیم... ۴ ماه بعد زنگیدن رفتم مصاحبه قبول هم شدم...
ولی هرجا که همه شرایط رو اکی کردم و آماده بودم واسه یه اتفاق یه چیز دیگه شد
به این نتیجه رسیدم که
۱- یا من خیلی خاصم و خداوند داره خواص من رو تک تک تست میکنه
۲- یا من با بقیه فرق دارم و خداوند میخواد تفاوت هام رو نشونم بده
۳- یا من مثل سایرین نیستم و خدا تمایزاتم رو بررسی میکنه
نمیدونم چرا اینا رو گفتم ... شاید خواستم ببینم کسی مثل من هست یا نه
به هرحال اگر جای درستی نزدم معذرت میخوام هر مدیری هرجا که دوست داره منتقل کنه اگر هم صلاحدید میتونه پاک کنه