خیلیییی شباهت ها داریم با همدیگه
منم عشق ریاضی بودم و عشق هنر
و دقیقاً همین مراحلی که تو گفتی برام طی شد
البته تا قبل از دانشگاه
ولی من آیتی رو دوست داشتم ( البته نمیدونم واقعا دوست داشتم یا نه .. چون اصلاً شناخت دقیق ازش نداشتم
هنووزم ندارم !!!)
ولی بیشتر برام مهم بود که شیمیییییی توش نباشههههههه
وقتی رفتم دانشگاه به خیلی از درسا علاقه مند شدم
ولی در کنار دانشگاهم پارسال هنر هم شرکت کردم !!! ( کنکور کارشناسی ها ) رتبم خوب نشد ۱۳۰۰ ولی نسبت به خود بچه های هنری دور و برم ... با وجود بیست واحد درس دانشگاهی که داشتم رتبه بدی نبود .... برای مرحله بعد هم که کنکور عملی بود .. اون رو هم راه پیدا کردم و رفتم ... ولی انتخاب رشته هام خیلی دانشگاه های خوب بود
دیگه نشد که برم ! ( خیلی خدارو شکر که نشد ! )
در مورد کارهای هنری
فکر نکن علمشو نداری ... فکر نکن بدون دانشگاه هیچ علمی به دستت نمیاد .... این همه تحصیل کرده بی سواد دیدیم .. دیگه باید باور کرده باشیم دانشگاه تنها راه رسیدن به علم نیست ...
من خیلی رشته هارو تست کردم ! تذهیب، نگارگری، خط ، دیجیتال پینتینگ ، مداد رنگ ... پوستر و بنر و کارت ویزیت هم میزنیم
خیلی از ماها کل درسای چارسال کارشناسی رو توی چند ماه میخونیم
به تسلط خیلی خوبی هم میرسیم ..
اگه به هنر علاقه داری .. نترس ..شروع کن ...
چقده زیاد و الکی حرف زدم
فقط هدف ام این بود که بگم .. هنر رو کنار درس میتونی دنبال کنی ...
ما زیاید وابسطه شدیم به دانشگاه ...
الان تو توی فرضت اینه که .. هر چی رو که بخوای انتخاب کنی باید: (حداقل یک سال خوندن برای ارشدش + حداقل دوسال مدرک ارشد+ n سال گشتن دنبال کار ) رو به دنبالش داشته باشی
ولی فرمول ساده تر اینه که از همین الان هرچی که عشقت میکشه رو شروع کنی .. و ببینی واقعا چقدر مرد عمل هستی