خب من دوست دارم خانمم کار کنه چون تنها از دیگاه مالی به قضیه نگاه نمیکنم و کار کردن زن علاوه بر مسائل مادی مزایای دیگری هم داره که پرداختن به ان بحث عمیقی رو میطلبه اما با هر کاری موافق نیستم و دوست دارم همسرم شغلی داشته باشه که با روحیات و عواطف زنانه اش تضاد نداشته باشه(حتی ساعات کاریش هم برام اهمیت داره)
چون کار وشغل تاثیری مستقیم بر شخصیت زن میذاره و دیدم زنهایی که دیگه انقدر غرق در مشکلات کاری شدن که طراوت و شادابی زنانگی شان را از دست دادند .
من عقیده دارم که زن بنا به روحیه و احساسات و عواطفش بیشتر در معرض اسیب هست و باید در مورد شغلی که انتخاب میکنه دقت نظر بیشتری داشته باشه.
از طرفی اسقلال هم معنای خیلی وسیعی داره که تنها بشه با کار کردن یا نکردن زن اون رو معنی کرد که بعضا متعصبانه با این واژه برخورد میکنن چون تا زمانی که تعصب داشته باشیم تنها به جبهه گیری ها در برابر هم می افزاید . چرا که همه ما یه جورایی دنبال استقلال هستیم چه زن و چه مرد!حالا در هر زمینه ایی و جدا از اینکه به این فکرکنیم که ایا واقعا استقلال با هر درجه ایی مطلوبه صرفا در پی استقلال هستیمو بس
شخصا فکر میکنم جدای از جنسیت استقلال مطلق چندان هم خوشایند نیست چون بعضی وقتها خود استقلال مشکل افرین میشه و سبب افزایش تنش میان زن و شوهر میشه چرا که زن و شوهر نباید مطلقا از هم مستقل باشند و باید از هم متاثر باشند اما استقلال به معنای خاص میتونه در رشد زن و مرد نقش به سزایی ایفا کنه.