زمان کنونی: ۰۷ آذر ۱۴۰۳, ۱۲:۴۴ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

خواستن توانستن است !!!!!

ارسال:
۲۱ مهر ۱۳۸۹, ۰۲:۵۳ ق.ظ
خواستن توانستن است !!!!!
دوستان در سایت مشاوره پارسه به یک مصاحبه با دوستانی برخوردم که این دو برام از همه جالبتر بودند مال رشته های دیگری بودند اما نکات پر باری داشتند .البته ذکر یک نکته را برخود واجب می دانم که این مصاحبه‌ها از سایت پارسه برداشت شده اند و به طور حتم تبلیغی برای این موسسه هستند اما دوستان به نظر من این مصاحبه‌ها دارای نکاتی( از لحاظ روحی و روانی )بودند که از شما تقاضا دارم به این نکات توجه کنید وبی خیال جنبه تبلیغاتی مصاحبه شوید در ضمن من این مطالب را از سایت مشاوره پارسه برداشت کرده‌ام . خواستم بگویم خواستن توانستن است دیدم این نوشته‌ها گویاترند .

یک دست و چند هندوانه

یک دست و چند هندوانه. این جمله، توصیف خوبی است از صونا ولی‌پور. رتبه نهم مدیریت اجرایی کارشناسی ارشد، آن‌قدر سرش را با کارهای مختلف گرم کرده بود که دوستانش فکر می‌کردند قبول نخواهد شد! او خودش را محق می‌دانست تا رتبه زیر ۱۰ بیاورد. این هدف، شبیه کورسوی نور در انتهای یک تونل طولانی بود. ولی‌پور، تمام تونل را طی کرد و به هدفش رسید. به نظر می‌آید برای رسیدن به این هدف، خودش را خیلی خسته کرده باشد، اما می‌گوید که این‌طور نیست. هروقت خسته می‌شد، درس را تعطیل می‌کرد و در محوطه دانشگاه تهران، چای یا نسکافه می‌خورد. روزنامه می‌خواند. شعر را هم کنار نمی‌گذاشت. همیشه یک کتاب شعر روبرویش بود که گاهی به آن نگاهی می‌انداخت و شعرهایی را که دوست داشت کنار جزوه‌هایش می‌نوشت. با خودش مدارا کرد و خوش‌خوشان درس خواند. در این بین بعضی چیزها مانند درس ریاضی برایش استرس‌آور بود. برای کم کردن این استرس، در کلاس‌های ریاضی پارسه ثبت نام کرد.

کلاس‌های ریاضی مؤسسه چقدر به شما کمک کرد؟

من لیسانس حسابداری دانشگاه تهران هستم. سال گذشته تقریباً حدود ترم ششم درسم تمام شد. منتها تعداد کمی از واحدهایم را نگه داشتم برای ترم هفتم. درس که می‌خواندم در دانشکده مدیریت، از ترم سوم به من کلاس حل تمرین دادند. برای دانشجوها تمرین حل می‌کردم و چون نمی‌خواستم ارتباطم با دانشکده قطع بشود ترم ششم را تا ترم هفت طولانی کردم. از همان سال دو و سه تصمیم گرفتم که فوق‌لیسانس در گروه مدیریت امتحان بدهم. حسابداری را دوست داشتم ولی احساس می‌کردم بهتر این است که بیایم در زمینه مدیریت تا یک دید مدیریتی هم به دانش مالی‌ام اضافه کنم. پارسال اوایل تابستان، تصمیم قاطع گرفتم که MBA شرکت کنم. از سال دوم هم به دانشکده مدیریت صنعتی شریف می‌رفتم. با کتابخانه و دانشجوهای این دانشکده در ارتباط بودم و بیش و کم جو علمی‌اش را خیلی دوست داشتم. همان موقع شروع کردم به پرس‌وجو کردن از استادهای مدیریت و رئیس دانشکده مدیریت. همگی متفق‌القول بودند که امسال ریاضیات حذف می‌شود. اوایل تابستان تصمیم گرفتم که MBA شرکت کنم به اضافه حسابداری.

آن‌موقع به مؤسسه پارسه آمدم. از کل بچه‌های شریف که پرس و جو کردم بچه‌های یکی از کلاس‌های ریاضی پارسه را به من پیشنهاد کردند. اما روی این درس خیلی وقت نمی‌گذاشتم. چون احساس می‌کردم کار بیهوده‌ای است. ریاضی هم خواندم، اما با این دید که قرار است حذف شود، آن را خیلی جدی نگرفتم. آبان که دفترچه کنکور آمد، دیدم که ریاضیات هست. البته دو هفته قبل از آن شریف از طریق وب سایت اعلام کرد که امسال ریاضیات حذف نمی‌شود. ریاضی در درس‌های ‌MBA بالاترین ضریب را دارد. باز هم خواندم، اما اشکال بزرگی که به آن مبتلا شدم این بود که دو رشته را با هم خواند. MBA و حسابداری روی هم‌ رفته ده درس داشتند. این را هم بگویم که فرق مدیریت اجرایی با MBA این است که MBA ریاضیات دارد، اما اجرایی ریاضیات ندارد. به جای آن دو درس دارد با عنوان‌های «دانش مسائل روز مدیریت» و «زبان فارسی». از طرفی امسال سازمان سنجش وقت دفترچه را کم کرد. در واقع ناگزیر از انتخاب بودم. فکر می‌کردم درس‌های اجرایی را می‌خوانم و سر کنکور هم جواب می‌دهم. ترم هفتم، ۹ واحد داشتم. از یک طرف درس‌های دانشگاه، از یک طرف درس‌های اجرایی و MBA .... وحشتناک بود. همین‌طور ادامه دادم تا اواخر آذرماه. آن موقع عاقلانه‌ترین تصمیم را گرفتم که فقط یکی از این‌ها را انتخاب کنم. خیلی مشکل بود. سرگرم MBA شدم و حسابداری را out کردم. در صورتی که اگر در حسابداری می‌ماندم، شانس بیشتری داشتم، چون حسابداری رشته‌ام بود. از آذر شروع کردم به اجرایی و MBA خواندن. ریاضیات را هم کم‌ و بیش می‌خواندم. از همان وقت هم رفتم سرکار. اوایل آذر بود که یک کار پاره‌وقت پیدا کردم. اوایل دی هم رفتم سراغ یک کار دیگر. شرایط وحشتناکی بود. اواسط بهمن دیدم ریاضیات خوانده‌ام، اما خیلی مسلط نیستم. تصمیم عاقلانه دوم این بود که ریاضیات را حذف کنم. درست مثل بالونی بودم که از زمین بلند شده و برای اوج گرفتن، کیسه‌های شنی متصل به آن را باز می‌کنند. در کنکور هم ریاضیات را سفید گذاشتم.

یک‌جورهایی گول خوردید.

خیلی عصبانی بودم. حتی با مدیریت آموزش دانشگاه شریف صحبت کرده بودم. همه متفق‌القول بودند که ریاضی حذف می‌شود و حتی می‌گفتند قرار بوده از سال گذشته حذف شود، اما به خاطر اینکه تقاضای آن را دیر به سازمان سنجش ارائه کرده بودند، نتوانستند آن را حذف کنند.

MBA دقیقاً چه رشته‌ای است؟

معادل فارسی‌اش «کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی» است. مدیریت اجرایی را معمولاً معادل EMBA در نظر می‌گیرند. یعنی MBA اجرایی. تفاوت MBA با سایر مدیریت‌ها این است که MBA در دنیا اولین بار برای بچه‌هایی طراحی شد که از رشته‌هایی به غیر از مدیریت می‌خواستند تحصیلات مدیریتی داشته باشند.

چند سال است در ایران تدریس می‌شود؟

الآن دقیقاً یادم نیست، اما می‌دانم که اولین بار دانشگاه صنعتی شریف آن را راه انداخت و بعد دانشکده‌های مدیریت و صنایع دانشگاه تهران. فکر می‌کنم در دانشگاه علامه هم ارائه شد. دانشگاه کیش، دانشگاه بین‌المللی علوم و فنون مازندران هم دانشجو می‌گیرند ولی بیشتر بچه‌ها و حتی خود من هم به قصد شریف درس می‌خوانند.

پس اسم دانشگاه خیلی مهم بوده؟

قاعدتاً نام این دانشگاه قابل انکار نیست. من همان دوره‌ای که در کتابخانه این دانشگاه درس می‌خواندم، دیدم همه منابع درسی آنها منابع انگلیسی است و ۲۰۰۲ به بعد، ولی در دانشگاه‌های دیگر این‌طور نیست. همین مسأله خواه ناخواه سطح بچه‌ها را بالا می‌برد. اسمش که بی‌خودی شریف نشده.

بین این دو رشته که رتبه آوردید، کدام را انتخاب کردید؟

من مدیریت اجرایی را انتخاب کردم. چون MBA به سابقه کار شهری نیاز داشت و از طرفی نمی‌خواستم خیلی از رشته لیسانسم دور بشوم.

به نظر می‌آید با یک دست، دو هندوانه بلند می‌کنید. در همه کارهایتان این‌طور هستید؟

زندگی شلوغ پلوغ را بیشتر از زندگی آرام دوست دارم. جریان کارشناسی ارشدم خیلی جالب بود. در حوزه‌ای که بودم آن‌قدر جمعیت دیدم که حد ندارد. از هر کسی هم می‌پرسیدم رشته‌ات چیه، می‌گفت: مهندسی. وقتی شما دانشجویی هستید که از رشته‌های علوم انسانی وارد رشته مورد علاقه بچه‌های مهندسی می‌شوید، این خیلی اعتماد به نفستان را تضعیف می‌کند. آن‌قدر جمعیت زیاد بود که احساس خفگی می‌کردم، موقع خروج از حوزه و با خودم فکر می‌کردم اصلاً امکان ندارد که رتبه بالایی بیاورم. من همیشه این‌طور بودم که فکر می‌کردم در کارشناسی ارشد آدم باید یک رتبه تک بیاورد که بتواند آنجایی که می‌خواهد درس بخواند، وگرنه اگر رتبه‌اش بالای ۲۰ و ۳۰ برود، موقع انتخاب رشته حتماً استرس خواهد داشت.

دائم از تحقیق و پرس‌وجو حرف می‌زنید. در زندگی‌تان چقدر اهل جست‌وجو هستید؟

از ترم دو و سه که حسابداری می‌خواندم، به دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف رفتم و شروع کردم به خواندن تعدادی از کتاب‌های مدیریت. در کلاس‌های مدیریت دانشکده هم شرکت کردم. زمینه مورد علاقه‌ام هم حسابداری مدیریت یا حسابداری صنعتی بود. به خاطر همین مسأله به رشته مدیریت گرایش داشتم. در مدیریت هم مدیریتی را که نسبت به سایر رشته‌های مدیریت دید خنثی‌تری داشت ترجیح می‌دادم. از همان ترم دو و سه علاقه‌مند شدم و شروع کردم به تحقیق درباره MBA. این رشته یکی از پرطرفدارترین و گران‌ترین رشته‌های دنیاست. تحقیق‌هایی که از طریق اینترنت انجام می‌دادم نشان می‌داد که حداقل در آمریکا این‌طوری است. این‌طور تلقی می‌کردم که این رشته می‌تواند پاسپورت ورود آدم به دنیای حرفه‌ای باشد. از آن موقع شروع به تحقیق کردم، از طریق سایت شریف. پارسال تابستان به حدود ۱۰۰ نفر از بچه‌های صنعتی شریف ایمیل زدم.

پشتکارتان هم خوب است.

بله. از این ۱۰۰ ایمیل، ۵۰-۴۰ جواب دریافت کردم. یادم است یک لیست کامل از سؤال‌هایی را که داشتم تهیه کرده بودم و ایمیل می‌زدم. ایمیل‌هایی که بهم می‌رسید، همه متفق‌القول بودند که از این ایمیل‌ها زیاد می‌گیریم،‌ ولی ایمیل شما آنقدر پرسوز و گداز است که آدم دلش نمی‌آید جواب ندهد. در دو سه تا از همایش‌های MBA هم شرکت کردم. زیاد تحقیق کردم و پشتکار خوبی هم داشتم.

این پافشاری در زندگی‌تان چقدر است؟

خیلی زیاد. از پارسال دانشجوی CMA انگلستان شدم. CMA یک دوره حرفه‌ای حسابداری و در واقع گواهینامه حسابداری مدیریت در سطح بین‌المللی است که انگلستان آن را صادر می‌کند. بهمن سال ۸۳ در آن ثبت نام کردم و کم‌سال‌ترین متقاضی بودم. در آن دوره از هفت‌ خوان رستم گذشتم. وقتی از اتاق مصاحبه خارج می‌شدم، با خودم فکر می‌کردم اصلاً امکان ندارد قبولم کنند، چون با فردی که با من مصاحبه می‌کرد، یک بحث کوچولویی هم داشتم. من دانشجو بودم و لیسانس نداشتم، به همین خاطر برایشان عجیب بود در این دوره شرکت کنم. این دوره، یک دوره حرفه‌ای است و برای کسانی طراحی شده که در محیط کار بوده‌اند و حالا می‌خواهند یک دانش حرفه‌ای بگیرند. چند ماه رفتم و آمدم تا بالاخره شدم دانشجوی CMA انگلستان.

با دانشگاه هم‌زمان بود؟

بله. ریز نمراتم را فرستادم برای انگلستان. این دوره، سه سطح دارد که هر سطح تقریباً ۵ درس است. من در پنج درس اول به خاطر نمره‌های دوره لیسانسم معافیت گرفتم. اولین امتحانی که خواهم داد، نوامبر (آذر) امسال است. واقعاً این‌طوری بود که با یک دست دوتا هندوانه برمی‌داشتم و پافشاری‌ام هم زیاد بود. در دوره کنکور دو جا کار نیمه‌وقت داشتم. در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران درس می‌خواندم و دقیقاً خاطرم هست از سر کار که به کتابخانه می‌رفتم، ساعت پنج و شش و هوا کاملاً تاریک بود. خودم بعضی وقت‌ها خنده‌ام می‌گرفت، چون همه داشتند از در می‌رفتند بیرون و من تازه وارد می‌شدم و تا ۹-۵/۸ درس می‌خواندم. دوستانم همیشه به من می‌گفتند تو امسال قبول نمی‌شوی، از بس که کارهای مختلف انجام می‌دهی. ولی من همچنان درس می‌خواند. حتی نصف شب‌ها از خواب بیدار می‌شدم تا درس بخوانم. البته مواقعی که می‌توانستم چون خیلی از لحاظ جسمی خسته بودم. تا قبل از امتحان واقعاً با انرژی درس خواندم. حتی اگر این درس خواندن نیم ساعت بود، همه این نیم ساعت مفید بود. اصلاً هم به خودم فشار نمی‌آوردم.

ولی پیش‌بینی‌تان زیاد درست از آب درنیامد؟

از چه لحاظ؟

در اینکه فکر می‌کردید قبول نمی‌شوید.

هر کسی به شما بگوید فکر نمی‌کردم قبول بشوم، دروغ می‌گوید. من قبل از کنکور، بعضی صبح‌ها که بلند می‌شدم بروم سر کار، باور نمی‌کنید توی رختخواب گریه می‌کردم، چون این‌قدر از لحاظ جسمی خسته بودم که احساس می‌کردم پاهایم را نمی‌توانم تکان بدهم. فکر کنید روز قبلش تا عصر مشغول کار بودم، بعد می‌رفتم کتابخانه و حسابی خودم را خسته می‌کردم ولی همان موقع‌ها که از لحاظ جسمی فشار وارد می‌شد، از لحاظ روحی خیلی انرژی داشتم. این فکر را که رتبه‌ام پایین‌تر از ۱۰ بشود، سریع از ذهنم out می‌کردم. پیش‌بینی‌ام از این نظر اشتباه بود که فکر می‌کردم رتبه زیر ۱۰ نمی‌آورم. روزی که به من تلفن کردند و رتبه‌ام را گفتند، چند دقیقه زبانم بند آمد‌. احساس می‌کردم به همه اعتماد به نفس‌ها و پشتکارهایم مهر تأیید خورده است.

کارشناسی ارشد چه چیزی داشت که این همه خودتان را اذیت کردید؟

من در کنکور خیلی موفق نبودم. در مدرسه تیزهوشان درس خوانده بودم، اما متأسفانه و از بد حادثه، رتبه دوهزار و خرده‌ای به دست آوردم و نتوانستم در رشته علوم تجربی در رشته‌هایی مثل پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی قبول بشوم. چون پزشکی را دوست داشتم با خودم تصمیم گرفتم که رشته‌های پیراپزشکی را هم کنار بگذارم و در زمینه حسابداری وارد بشوم که منطقاً انتخاب درستی داشته باشم. یک بار چنین شکستی خوردم. آن خاطره‌ای که داشتم، باعث می‌شد پافشاری‌ام بیشتر بشود. یک ایده‌ای از دوران دبیرستان در ذهنم بود و اینکه: «آدم فقط یک بار زندگی می‌کند، در فرصت یگانه یک بار زیستن، خوب است به آن چیزی که می‌خواهد و برای خودش ارزشمند است برسد.» نمی‌شود حکم صادر کرد که کارشناسی ارشد برای همه افراد، لازم است ولی ادامه تحصیلات برای من یک ارزش بود و چون برایم ارزش بود، این ایده را داشتم که از هیچ تلاشی دریغ نکنم.

شبانه‌روز شما چند ساعت است؟

این سؤال را همه از من می‌پرسند. همان بیست و چهار ساعت.

پس چطور این همه کار را انجام می‌دادید؟

البته این خیلی خوب نیست که آدم شصت تا کار را با هم انجام بدهد. همه کارهایی که من داشتم در یک سمت و سو بود.

بالاخره زمان می‌برد.

از دو جایی که کار می‌کردم، یکی‌اش یک کار تحقیقاتی بود. در جامعه حسابداران رسمی ایران، نشریه‌ای منتشر می‌شد که من در آن نشریه، کار ترجمه را انجام می‌دادم. کار دومم، حسابداری بود، اصلاً حس نمی‌کردم که دوتا کار انجام می‌دهم. در مدیریت مالی دو ایده وجود دارد. یک ایده می‌گوید که: تخم‌مرغ‌هایتان را در یک سبد بچینید و از آنها مراقبت کنید. ایده دوم می‌گوید: تخم‌مرغ‌هایتان را در سبدهای مختلف بچینید که اگر یکی از آنها شکست، باز تخم‌مرغ داشته باشید. با این ایده، ریسک کاهش پیدا می‌کند. اینکه من چند کار انجام می‌دادم به این معنی نیست که تخم‌مرغ‌هایم را در چند سبد چیده بودم. به نظرم همه آنها در یک سبد قرار می‌گرفت. دلیل دیگر این بود که می‌دیدم پیاده کردن ایده‌هایم با مدرک لیسانس کار سختی است، ولی وقتی از لحاظ تحصیلی بالا می‌روید، عنوانتان این اجازه را می‌دهد که بقیه به حرف‌هایتان گوش کنند. همه اینها برای آدم انگیزه ایجاد می‌کنند. بنابراین وقتی کار دوم پیشنهاد شد، با خودم فکر کردهم همیشه به بهانه به دست آوردن چیزی، یک چیزی را out کرده‌ام و در کنکور سراسری این ایده برای من جواب نداده. در آن برهه فکر کردم قانونم را عوض کنم. چرا همیشه وقتی می‌خواهم چیزی را به دست بیاورم، بقیه چیزها را می‌زنم کنار؟ سعی کنم هم بقیه را داشته باشم، هم آن را. این سخت است و به آدم فشار می‌آورد ولی حداقلش این است که آدم بیشتر احساس رضایت می‌کند.

چه تفریحاتی را برای دوره کارشناسی ارشد تعطیل کردید؟

در دوره لیسانس خیلی فعال بودم. دو سال در شیرخوارگاه آمنه داوطلبانه به پسربچه‌های ۷ تا ۱۲ سال درس می‌دادم. اسم این بخش، بخش آبی بود. سال دوم هم در بخش بچه‌های معلول بودم. عضو شورای کتاب کودک شدم. خیلی تئاتر می‌رفتم، خیلی سینما می‌رفتم. در دوره دانشجویی عضو «سینما تک موزه هنرهای معاصر» هم بودم. حتی یادمه دو هفته مانده به کنکور سینما هم رفتم. اصلاً طوری نبود که کاری را تعطیل کنم.

کار شما از یک دست و دو هندوانه گذشته، یک دست و بیست هندوانه دارید.



................................................................................​...................................
گفت و گو با رتبه چهارعمران- عمران

هادی نوبری: می‌خواهم به قله برسم.

بعد از ۵ سال عاشق عمران شدم.

خیلی جالب است که تحصیلات هادی نوبری در مقطع کارشناسی ۶ سال طول کشیده است. وقتی به چهره‌ی او خیره می‌شوید، برای شما محدوده‌ی زمانی را ترسیم می‌کند که شاید خیلی خاطره خوبی از آن نداشته باشد. همان سال‌های پر فراز و نشیب مقطع کارشناسی. اما چه اتفاقی می‌افتد که نوبری که علاقه زیادی هم به رشته‌اش نداشته، در سال پنجم شیفته درس خواندن می‌شود تا جایی که حالا در جایگاه موفق‌ترین دانشجویان ایران قرار گرفته است. همه این‌ها مسائلی است که این متولد اردیبهشت ۱۳۶۳ تهران، در مورد آن‌ها توضیح می‌دهد.

در دبیرستان کوثر و در رشته ریاضی و فیزیک تحصیلات دوران متوسطه خود را گذرانده است و با توفیق در کنکور کارشناسی توانسته از سال ۸۱ تحصیلات عالی‌اش را در دانشگاه تهران و در رشته عمران- عمران آغاز کند. اما جالب است وقتی می‌فهمیم او که امروز حائز رتبه چهارکنکور کارشناسی ارشد در رشته عمران شده است، تحصیلات دانشگاهی در مقطع کارشناسی را با دو سال تاخیر و در بازه‌ای ۶ ساله سپری کرده است.

به نظر خودت اصلی‌ترین دلیلی که موجب شد تحصیلات کارشناسی­ات ۶ سال طول بکشد چه بود؟یکی از دلایلش این بود که از ابتدا، خیلی نسبت به رشته‌ای که انتخاب کرده بودم احساس علاقه نمی‌کردم، چراکه از اوایل تحصیل و دوران انتخاب رشته هنوز درگیر رتبه بندی‌های مرسوم بودم. اما کم کم متوجه شدم که واقعاً چه خوب شد که عمران قبول شدم. سال چهارم دانشگاه مجبور به مرخصی تحصیلی شدم و یک سال در دانشگاه نبودم. شاید در همین مقطع زمانی اتفاقی افتاد که باعث شد وقتی در سال پنجم وارد دانشگاه شدم واقعاً عاشق رشته عمران شوم، درست از همان زمان هم بود که نمراتم هم بالا رفت.

به نظرت این نمرات بالا تا چه حد در نتیجه کنکور کارشناسی ارشدت موثر بود؟واقعاً معدل بالا نمی‌تواند متضمن موفقیت در کنکور ارشد باشد. معدل کل خود من به خاطر همان چند ترم اول، ۱۴ بود، که معدل خوبی هم برای کارشناسی نیست، اما به نظر من می‌توان طوری برای ارشد خواند که با معدل۱۲(که حداقل معدل ممکن است) هم، رتبه اول کنکور ارشد را به دست آورد، همان‌طور که من هم توانستم.

حتماً خیلی سخت بود؛ نه؟واقعیت این است که من فکر نمی‌کنم کار شاقی کرده باشم. قبول شدن در کنکور با دورنمایی که من داشتم مثل یک اتفاق کوچک بود. مثل کوهنوردی که قصد دارد اورست را فتح کند اما تازه به «بیس کمپ» رسیده است؛ جایی که شاید خیلی‌ها به آن نرسند و حتی شاید بسیاری جان خود را هم در رسیدن به آن از دست بدهند اما برای من که هدفم صعود به قله بود اول راه بود. با چنین هدفی برای ارشد شروع به مطالعه کردم و از همان ابتدا هم رتبه اول را می خواستم. به نظر من بسیاری هستند که چنین پتانسیلی را دارند که جزو رتبه‌های اول کنکور ارشد باشند اما اهمیت دادن بیش از حد، باعث استرس در این افراد می‌شود و از هدف اصلی باز می‌مانند.

با این شرایط احتمالاً برای خودت، کنکور کارشناسی سخت‌تر بوده، اما به طور کلی فکر می کنی موفقیت در کارشناسی دشوارتر است یا کارشناسی ارشد؟صددرصد کارشناسی ارشد راحت‌تر است چرا که در کارشناسی رقابت پررنگ‌تر است و سن و تجربه رقبا کمتر. تعداد افراد بیشتر است و دقت و تمرکز روی مفاهیم کمتر. در کارشناسی اولویت با سرعت است اما در ارشد شاید مفاهیم سنگین‌تر باشند اما برای هر سوال ۲ دقیقه فرصت داری و این زمان مناسب است تا اگر کسی بخواند نتیجه هم بگیرد. خود من برای کارشناسی بیشتر از یک سال درس خواندم اما برای ارشد از اواسط مرداد آغاز کردم و بعد از ۳ الی ۴ ماه به آمادگی کامل رسیدم.

در این مدت برنامه‌ات چگونه بود؟راستش من در این ۴ ماه همان رویه‌ای را داشتم که در سال پنجم و ششم دانشگاه پیدا کرده بودم. در اصل تازه گرم شده بودم. من تا امروز به هیچ کس نگفته‌ام که چگونه و با چه برنامه‌ای بخوان تا قبول شوی، بلکه به همه یک پیشنهاد کلی داده‌ام. من خودم در کنکورهای اولیه که شرکت کردم متوجه شدم از لحاظ سطح اطلاعات کاستی دارم و تصمیم گرفتم به کمک برخی منابع اصلی صرفاً اطلاعاتم را بالا ببرم؛ فارغ از اینکه حتماً تا عمق مباحث پیش بروم. در اصل در آن مدت من دو بار مرور سطحی روی دروس داشتم. از جزوات دانشگاهی و اساتید نیز استفاده نکردم و بیشتر تاکیدم بر منابع اصلی بود.بعد از آن تا دو هفته سوال‌های تشریحی حل کردم و بعد از آن شروع کردم به تست زدن و در عرض دوماه تمام تست‌هایی که داشتم را یکبار زده بودم. خیلی‌ها را هم نمی‌توانستم جواب بدهم و سراغ کلید می‌رفتم؛ بدون دغدغه زمانبندی و سرعت در تست زنی. با همین روش بود که در اولین آزمون پارسه توانستم رتبه ۴۰ را بدست بیاورم.

زمانبندی‌ات برای این برنامه چطور بود؟ روزی چند ساعت وقت می‌گذاشتی؟ترمی که من برای کنکور می خواستم بخوانم درس و کلاس دانشگاه هم داشتم اما تصمیم را گرفتم تا خیلی جدی برای کنکور بخوانم. حتی با اساتید هم هماهنگ کردم تا همه کلاس‌ها را شرکت نکنم. برای همین وقت آزاد زیاد داشتم. به نظر من کسی که می‌خواهد در کنکور موفق باشد نمی‌تواند دو کار را همزمان انجام دهد و بالاجبار باید هدفش را یکی کند. مهم این نیست که آدم چقدر بخواند مهم این است که همان یک ساعتی را هم که می‌خواند با «برنامه» و «علاقه» بخواند که اگر این‌گونه باشد بی‌شک می‌تواند رتبه خوبی هم کسب کند.

شب کنکور استرس هم داشتی؟راستش دغدغه شب کنکور را من هم داشتم؛ حتی از سه روز قبل شاید استرس داشتم، که طبیعی هم بود، چرا که کنکور ارشد برایم مهم بود، اما سعی کردم این مهم بودن به اضطراب تبدیل نشود. برای همین هم سعی کردم به خودم بباورانم که کار کوچکی می‌خواهم انجام دهم. حتی اواخر به اینجا رسیدم که می‌خواهم یک حرکت جزئی و کوچک در مسیر زندگی‌ام داشته باشم.در اصل، در چشم انداز و به نسبت هدفی که من داشتم کنکور حرکت کوچکی بود و نمی‌توانست دیگر آن‌قدرها مهم باشد. در حد یک کار روزانه آن‌را پایین آوردم و شاید همین هم یکی از دلایل اصلی موفقیتم شده‌باشد.


آیا می دانید تاثیر جمله «این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» به مراتب بیشتراز جمله «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» می باشد!!!!!!!!!!!!!ا


یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Afra , ایرسا
ارسال:
۱۰ آبان ۱۳۸۹, ۱۲:۴۴ ق.ظ
خواستن توانستن است !!!!!
ازتون ممنونم بابت مطلب خوب و مفیدتون،
آارام باش
و مثل فرورفتن پای گوزنی در برف آرام بگیر
من از درون تو حرف میزنم
اگر بخواهی تابستان هم برف می آید
حرکت کن
از جا بلند شو تا زمین تندتر بچرخد
وبه آرزوهایت برسی
کلمه کامل شده ای
زلال باش
اگر بخواهی دست دراز میکنی
ابری در آسمان میگیری
اگر بخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی
وانجیربرشاخه اش میروید
فقط اگر تو بخواهی غیر ممکنها ممکن میشود
پس بخواه و خوب بخواه
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SarahArshad


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  استخدام دولتی یا استخدام شرکت های خصوصی Husain ۱۰ ۱۲,۵۴۸ ۱۷ مهر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۵ ق.ظ
آخرین ارسال: Husain
  فرق بین استاد راهنما و استاد مشاور نگین ارشد ۱۱ ۳۶,۳۲۶ ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۲:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: dont9
  استنباط p->q از W با فرض قابل استنباط بودن p از اجتماع {q} و W teraktor2003 ۲ ۲,۴۹۵ ۰۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۰:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: teraktor2003
  خبر خوب استخدامی : برگزاری آزمون های استخدامی توسط سازمان سنجش sahar salehi ۵۶ ۳۷,۰۵۶ ۰۹ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۲۶ ب.ظ
آخرین ارسال: shamim_70
  غیر انتفاعی های استان خودم اصفهان یا شبانه استان های دیگه ؟ z.sh ۱ ۱,۸۱۴ ۰۱ خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۲۰ ق.ظ
آخرین ارسال: flowerirani
  استفاده یا عدم استفاده از رتبه اول دوره کارشناسی برای انتخاب دانشگاه امسال؟ PicaKing ۰ ۱,۴۷۵ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: PicaKing
  جزوه ساختمان استاد یوسفی خوبه؟؟؟جزوه کدوم استاد رو بخونم؟ ریحان ۱۱ ۵,۷۹۱ ۲۵ تیر ۱۳۹۳ ۰۴:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: ریحان
Information درخواست ویس الگوریتم استاد یوسفی یا استاد مقدم javadaskary66 ۲ ۱,۹۴۸ ۰۴ تیر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۹ ب.ظ
آخرین ارسال: javadaskary66
  میشه برای گرفتن استاد راهنما پروژه و سمینار از دانشگاههای دیگه استاد انتخاب کرد؟ mojimbn ۱ ۲,۳۵۲ ۱۴ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۲۸ ق.ظ
آخرین ارسال: yasemi
  بعضی ها اینگونه فعل خواستن و توانستن را صرف می کنند good-wishes ۲۰ ۱۰,۴۹۰ ۱۶ مهر ۱۳۹۲ ۰۵:۰۰ ب.ظ
آخرین ارسال: good-wishes

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close