دیشب برادرزادم اومد خونهی ما پیش من بخوابه.املا ننوشته بود در عرض ۱۰ دقیقه یه املای دو صفحه ای نوشت.دختر خیلی خوبیه.خیلی زرنگ مؤدب متین درس خون.تازه قهرمان تکواندوی کشوری هم هست.خیلی درک بالایی داره.فقط یه ایراد خیلی بزرگ داره که همیشه دعا میکنه من ارشد قبول نشم.
همچین از ته دلشم میگه که میترسم دعاهاش مثل پارسال مستجاب شه.میگم من چه گناهی کردم که بچه ته تغاری شدم.میگم منم بالاخره یه روز باید برم اصلاً زیر بار نمیره.کلاس سومه غصهی امتحان تیزهوشان رو میخوره نه اینکه من ۲تاشونو فرستادم تیزهوشان.میگم تو دعا کن من ارشد قبول شم واسه امتحان تیزهوشان میشم استاد دربستت.اصلاً زیر بار نمیره که نمیره.
یه خواهرزاده هم دارم که بی خیال.اونم کلاس سومه.اما اینقدر این دو تا با هم فرق دارن که حدوحساب نداره.یه دختر بی خیال شلوغ.اصلاً در بند نوشتن و تکلیف نیست.فقط بازی،خوراتی یا همون خوراکی.کلاس اول که بود یک شب هم مشقاشو ننوشته.کل دفتر مشقش رو خانوم معلمش با خودکار قرمز ننوشته لطفاً رسیدگی شود.
خانوم معلم کلاس اولیش گفته بود هرکسی که دختر بدی باشه میفرستمش پیش خانوم حیدری دفتردار مدرسه.مثل اینکه خیلی باهیبته.
میفرستنش پیش خانوم حیدری خانوم حیدری میگه چون آبجی مریم مهاجری هستی(یکی از همون تیزهوشانی ها) این بار رو به خاطر مریم میبخشمت.
بعد دو سه روز خانوم معلم میبینه هیچ اثری نکرده میفرسته دفتر پیش خانوم مدیر.میره دفتر میگه میدونین من کیم؟من خواهر مریم مهاجری هستم.
این خواهرزاده شلوغه همیشه دعا میکنه که من شیراز قبول شم چون که شیرازرو دوست داره.دعا میکنه که من شیراز بمونم و این خانوم هرموقع اراده کرد بیان شیراز.
حالا با این توصیفات چه بلایی سرم مییاد امسال خدا میدونه!!!!!
باید اینقدر بخونم که دعای هیچکدوم از این ۲ تا وروجک برآورده نشه.
شما هم برام دعا کنید.