(۲۷ فروردین ۱۳۹۱ ۰۸:۵۳ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: این بخش هرچه می خواهد دل تنگت بگو هم چه دل بزرگی داره این همه دل تنگی رو تو خودش جا داده ولی یه آخ هم نگفته.
البته آخ میگه, قدرتیم میگه , اما زیر پوستی
.
جدا از شوخی حرفای این تاپیک فقط قسمتی از سختیهایی هستش که جوونای این دوره باهاش درگیرن.
یکی از کمبودهای مالیش میگه.
یکی از کمبودهای عاطفی.
یکی دیگه از اینکه آینده تحصیلی یا شغلیش تامین نیست ناله میکنه.
یکی دیگه از عشقش میگه که بخاطره وضع بد مالیش رفته با یکی دیگه ازدواج کرده.
یکی از وقت بی زبونش که داره پشت کنکور مسخره تلف میشه میگه.
یکی دیگه از پولو پارتی که حاکم بر زندگی روزمره هست میگه.
هر کی از یه جای این زندگی میناله.
اما همه دلتنگیها رو گذر زمان حل میکنه. خیلی از چیزایی که الان برامون مهمه چند سال دیگه برامون مسخرست.
به مرور زمان , اهداف بزرگمون عوض میشن یا شایدم اون بزرگیشونو برامون از دست میدن
ولی وقتی احساس کردی به ته ته زندگی رسیدی
وقتی که دیگه نگران مشکلات فردا نیستی
و معنی زندگی فقط به معنای زنده بودن برات نبود
مرحله تازه ای از زندگی برات شروع میشه
اگه گذشتی از این مرحله پا به مرحله تازه زندگیت میذاری و دوباره متولد میشی
تازه میفهمی تمام چیزایی که براشون نگران بودی خیلی بی ارزشن.خیلی.
مهم نیست تو چه کشوری زندگی میکنی
مهم نیست هر روز کسی که حقش نیست میره بالاتر. چون معیاره بالا و پایین برات عوض میشه
چون دیگه خودتو با کسی یا کسیو با خودت مقایسه نمیکنی
چون میفهمی به اندازه کافی جا برای همه هست تا خودشونو به خوشبختی از نظر خودشون برسونن
چون با تمام وجودت میفهمی که هیچ چیزی ارزش غصه خوردن رو نداره
فقط کافیه قدر تمام چیزهای بزرگیو که داریم اما نمیبینیمشون رو بدونیم
فقط کافیه که شجاع زندگی کنیم
فقط کافیه که...
اونوقت اگه بدونیم فقط به اندازه یه لحظه زنده هستیم , حسرت هیچ کاره نکرده ای رو نمیخوریم و به اون لحظه آخر لبخند میزنیم