(۲۳ شهریور ۱۳۹۵ ۰۶:۴۵ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (23 شهریور ۱۳۹۵ ۱۲:۳۷ ق.ظ)saeed196 نوشته شده توسط: سال ۸۹ درسم تموم شد رفتم چند تا کتاب دسته دوم خریدم (اشتباه بزرگ )شروع کردم به خوندن البته یه گوشه چشمی به استخدامی داشتم سال ۹۰کنکور ارشد دادم رتبه م ۱۱۰۰شد سال ۹۱ رتبه م ۱۰۰۰۰ شد(بدلیل مشغله شغلی و ازدواج) سال ۹۲ رتبه م ۵۵۰ سال ۹۳ رتبه م ۶۰۰ اما دست از کار نکشیدم , سال ۹۴(البته کنکور امسال بهار ۹۵بود ) بالاخره تونستم بیام زیر ۲۰۰ و با رتبه ۱۷۴ تربیت مدرس شبانه قبول شدم
پشتکارتون عالیه
واقعاچی باعث شد قید ارشد خوندن را نزنید؟
مرسی از همه دوستانی که مثبت دادن
کمی طولانیه اما میگم
دوره کاردانی من کامپیوتر نداشتم و خیلی از بچه ها عقب بودم هر سوالی هم از هر کی میپرسیدم (مثلا ویندوز چجوری نصب میشه) چه استاد چه دانشجوها جوری با تعجب نگاهم میکردن
که از سوال خودم پشمیان میشدم و فکر میکردم واقعا دانشجوهای دیگه یه چیزایی رو از بچگی بلدن که من بلد نیستم و یا اینکه من اصلا برای این رشته ساخته نشدم اما در دوره کارشناسی وقتی با دکتر منتظری اشنا شدم و سوالی ازشون میپرسیدم جوری به من جواب میدادن و منو راهنمایی میکردن که تازه فهمیدم من مطالب رو از بقیه بهتر بلدم فقط بقیه جرات اینکه بگن بلد نیستیم رو ندارن
و دیگر اینکه تمام تلاشم اینه که بتونم با ادامه تحصیل شرایط کاری بهتری برای خودم فراهم کنم شما وقتی برای کسی دیگه کار میکنید چه دولتی چه خصوصی هر چقدر بیشتر کار کنید اونا ازتون بیشتر کار میخان والبته بعد از یه مدت کرش میکنید و نمیتونید جواب انتظاراتشون روبدین تازه اینجاست که بهت میگن نیروی ضعیف همین باعث شده که همیشه تلاش کنم شرایطم رو عوض کنم من وقتی برای کنکور میخوندم شش ماه شبی فقط ۴ ساعت میخابیدم( ۳صبح تا ۷ صبح) و ۷ سر کار میرفتم تا ۴ بعداز ظهر ،و دوباره ۶ غروب شروع میکردم تا ۳ صبح به خوندن .فقط با انگیزه تغییر شرایط نه چیز دیگر.
این رو هم بگم یه مدت دچار استرس شدید شدم از اینکه من که ساعت ۶ غروب میخام شروع کنم به خوندن تازه رقیبهای من از صبح تا الان درس خوندن حالا از ۶ غروب به بعد هر چی بخونن براشون تفریحیه اما اومدم با خودم گفتم فرض کن که ساعت ۶ غروب ۶ صبحه و وقتی من تا ۳ شب میخونم یعنی از ۶ صبح خوندم تا ۳ بعد از ظهر اینجوری تونستم اون استرس رو کنترل کنم (جای شب و روز با هم عوض کردم)
///////////////////////////////////