تصمیم گرفتم که از این به بعد یه سری روز نوشت از اتفاقات و حوادث مهم و غیر مهم زندگیم رو اینجا بگذارم. دوستان دیگه ای هم که تصمیم به این داشته باشند شدیداً مورد استقبال قرار می گیرند. سعی می کنم که جنبه های علمی داستان رو پر رنگتر کنم تا دوستان علاوه بر سرگرمی و ارضا حس کنجکاویشون یه سری مباحث رو هم اطلاع پیدا کنند و شاید به دردشون بخوره.
اولین وب نوشتم رو شب تولد و دفاع دارم می فرستم:
امروز تقریباً علاف بودم! ساعت ۱۰:۱۵ و من هنوز تصمیم گیری درستی در رابطه با زمانبندی و چیزهایی که فردا می خوام بگم ندارم. بیشتر از اینکه استرس نتیجه رو داشته باشم هیجان دارم که جلوی ۳ تا استاد حرفهام رو بزنم و اونها گیر بدن و من جواب بدم.
امروز با دکتر میریان کلاس داشتیم و ایشون اصرار داشتن که توصیف فرمال همه چیزه و از این جرفها و من هم حرف های خودم رو می زدم.( جالب اینه که فقط ایشون هدف حرفهای من رو می دونستند! و مدام بحث رو یه طوری هدایت می کردن که دید فرمال موضوع پر رنگتر بشه).
به هر حال امروز دکتر میریان خبر از توفان فردایی که می خواد به پا کنه داد و درخواست داشت که وقت دفاع خیلی خیلی بیشتر از یک ساعت بشه! البته این جور حملات رو ما آشنا هستیم.
فردا یکی دیگه از بچهها دقیقاً با همین ترکیب کمیته ممتحنین دفاع خواهد کرد و سپر بلای ما خواهد بود.
راستی فردا سالروز تولدمه. هیچ وقت این همه دوست که الان توی مانشت دارم رو نداشتم و به همه دوستام افتخار می کنم و دوست دارم موفقیت همشون رو ببینم.