بحث هنوز در این تاپیک
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
داغ داغ هست که اصلا کتاب مرجع بخونیم یا نخونیم؟
هنوز هم یه سوال تو ذهن همه هست که اصلا یه برنامه خیلی خوب برای خودمون ریختیم؟ اهدافمون و دستاوردهامون از این برنامه باید چی باشه؟ چطور باید درس بخونیم؟
میدونم اینا سوالاتی هست که تو ذهن خیلی هاتون هست . برای پاسخ دادن به این سوالها باید قبلش راجع به موضوع مهم صحبت کنیم. این که اصلا سطوح یادگیری چه چیزی هستند؟ تو این چند روز کتابهای مختلفی خوندم سایتهای مختلفی رفتم اخرش به این رسیدم که بهترین بود.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
من خلاصه و ترجمه خودم از حرفهایی که اینجا زده شده رو با بیان خودم میگم بلکه به دردتون بخوره
قبل از اینکه بخواهیم به مطالعه هر درسی بپردازیم باید بدانیم که با چه هدفی و با چه سطحی از دانش میخواهیم ان را مورد مطالعه قرار دهیم. مثلا خواندن برای امتحان تستی، با خواندن برای امتحان حفظی خیلی فرق دارد. همچنین خواندن برای امتحان تحلیلی با خواندن برای امتحان مسئله حل کردنی بسیار متفاوت میباشد. دانستن این که سوالات امتحانات قرار است به چه صورتب باشد میتواند کمک شایانی به ما در نوع یادگیری بکند. خوشبختانه اینجا ما با کنکور طرف هستیم و لااقل میدانیم تمام سوالات کنکور قرار است تستی باشند. اما تو سالهای اخیر روند تستها بسیار پیشرفته شده است و تستها به سمتی رفتند که سطوح بالاتری از دانش را از ما طلب میکنند. در ادامه به بررسی این سطوح میپردازیم:
سطح اول شناخت (Knowledge):
پایینترین سطح یادگیری در حیطهی شناختی، کسب دانش و معلومات است. منظور از شناخت این است که یادگیرنده بتواند از طریق یادآوری ( recall ) (امتحانات حفظی) یا بازشناسی ( recognition ) (امتحانات تستی حفظی )شواهدی ارائه دهد حاکی از اینکه او اندیشه یا پدیدههایی را به خاطر سپرده که در جریان آموزش تجربه کرده است. این نوع هدف، فرآیندهای روانشناختی یادآوری را بیش از هر چیز دیگر، مورد تاکید قرار میدهد؛ بنابراین، یادگیری در این سطح صرفا جنبهی حفظی دارد. تاکید بر شناخت بهعنوان یادآوری، شامل تواناییهایی مانند فهمیدن، بینش یا چیزهایی نمیشود که با عبارتهایی مانند دانستن واقعی یا دانش واقعی عنوان میشود.
در این سطح از یادگیری، از فراگیرنده خواسته میشود اطلاعات و معلومات کسب شده را با ماخذ و منبع محسوس به یاد آورد. شناخت در این مرحله شامل شناخت اصطلاحات، شناخت واقعیتهای مشخص، شناخت راهها و وسایل برخورد با امور جزئی، شناخت راههای آن ها، شناخت روالها و توالیها، شناخت طبقه بندیها، شناخت ملاکها، شناخت روشها، شناخت اصلها و تعمیمها و شناخت نظریهها و ساختهاست. این سطح از یادگیری به علتاینکه زیاد متکی بر حافظه است و گاهی شاگردان را وادار میکند مطالب جزئی و اطلاعات بیربط را به ذهن بسپارند، مورد نقد قرار گرفته است. شاید مهمترین اشکالی که به این سطح از یادگیری وارد است، زیادهروی معلمان در استفاده از آن از یک طرف و فراموشی سریع مفاهیم از طرف دیگر است. اما به خاطر سپردن مفاهیم و اصول را نمیتوان به طور کلی بیاهمیت شمرد. زیرا که پایه هر یادگیری در هر سطحی این میباشد که ما در مورد آن دانش شناخت داشته باشیم. مثلا شاگردی که جدول ضرب را نداند یا اصول و قوانین علمی را به خاطر نداشته باشد، هرگز قادر به حل تمرینهای ضرب و تقسیم و تحلیل و اثبات قضیههای علمی نخواهد بود.
در سالهای ابتدایی تعداد زیادی از تستهای کنکوری از این نوع تستها بودند. به طوریکه که شما تنها لازم بود یه سری مفاهیم را برای حل آن تستها به یاد بیاورید و با یه سری نکات ساده میتوانستید خیلی از آن تستها را پاسخ دهید. برای همین است که وقتی دور اول کتابهای کنکوری را بخوانید به احتمال خیلی زیاد قادر هستید تعدادی از تستهای سالهای دور را به سادگی پاسخ دهید اما هر چی به سالهای نزدیک زمان حال میرویم، میبینید توانایی شما در پاسخ دادن به تستها کمتر میشود. علت شکست خیلی از داوطلبان هم در این هست که حجم زیادی از مطالب را میخوانند اما سطح یادگیری خودشان را در همین سطح شناخت نگه میدارند. یعنی مطالب ، طبقه بندی، و چارچوبش را میشناسند اما قادر به پاسخ گویی به تستها نیستند. مشکل دیگر این است که خیلی از فرمولها تو متن درس نامه کتاب های کنکوری اضافه شدند و شما با حفظ اونها قادر به پاسخ گویی به تستهای کنکور سالهای پیش هستید. برای همین به جایی اینکه از سطح دانش بالاتری استفاده کنید فقط از سطح شناخت استفاده میکنید. برای همین حس میکنید تسلطتان در درس بالا رفته اما اگه سوال جدید بهتون بدهند شاید نتونید به راحتی پاسخ بدهید.
پ
س اولین نکته ای که باید در نظر بگیرید اینه که تو مطالعه به دنبال حفظ کردن و افزایش بیش از حد شناختتان نباشید.
سطح دوم: فهمیدن (comprehension)
یادگیری در این سطح عبارت است از توانایی پی بردن به مفهوم یک مطلب و تبیین آن با جملههایی که خود شخص میسازد؛ بیآنکه میان آن مطلب با مطالب دیگر چندان ارتباطی برقرار کند. یادگیری در این سطح مستلزم آگاهی از اصول و شرایط است.
سطح فهمیدن به اجزای فرعی دیگری تقسیم میشود که عبارتند از:
الف- ترجمه یا برگرداندن: (Translation)
مهارت برگرداندن یا تغییر مطالب از شکلی به شکل دیگر بدون اینکه معنی و محتوای آن ها دگرگون شود، ترجمه نامیده میشود. غالبا توانایی فرد برای ترجمه، به داشتن دانش پیشنیاز یا مناسب وابسته است؛ مثلاً در این سطح، شما احتمالا قادر خواهید بود تا در ارتباط با آن مفهوم در حد چند خط از خودتان یک خلاصه بنویسید.
تستهای مربوط به ترجمه یا بازگرداندن معمولا در رده متوسط قرار میگیرند. خیلی از تستهای درس هایی نظیر مهندسی نرم افزار و تئوریهای مدیریت معمولا این طوری هستند. برخی از تستهای درسهایی نظیر پایگاه داده یا هوش مصنوعی هم بدین شکل میباشند و تنها لازم به یه فهم ساده از مفاهیم دارند. (برای همین هست که احساس میکنید خواندن این درسها راحتتر از درسهایی امثال ساختمان گسسته یا سیستم عامل می باشد)
ب- تفسیر (Interpretation):
تفسیر شامل تفکر دربارهی اهمیت نسبی اندیشههایی است که ممکن است فهمیدن آنها مستلزم تنظیم مجدد اندیشهها، به صورت ترکیبی تازه، در ذهن فرد باشد. در واقع تفسیر، تنها ترجمهی کلمهها و عبارتها نیست، بلکه درک تدابیر گوناگون به کار رفته در انتقال مفاهیم و یک نوع بازیابی مفاهیم در ذهن است. به عبارت دیگر، تفسیر شامل توان تشخیص نکات اساسی و جدا کردن آن از قسمتهای کماهمیتتر است؛
احتمالا دور اولی که شما یه کتاب رو میخوانید اگر بخواهید مطالب مهم را از غیر مهم تمییز دهید زیر هفتاد تا هشتاد درصد مطالب کتاب های کنکوری خط میکشید به تصور این که مهم هستند. اما هر چه سطح دانش شما بالاتر باشد مطالب مهمی که تشخیص داده اید حجمش کمتر میشه. به همین دلیل هست که معمولا توصیه میکنم در دور اول مطالعه و زمانی که دارید شناختتان را زیاد میکنید سعی کنید ترجیحا خط کشی یا هایلایت انجام ندهید. و این رو بگذارید بعد از اینکه شناختتان راجع به آن مطلب بالاتر رفت. یعنی در مرحله فهمیدن شما باید به دنبال خلاصه برداری باشید و نه در مرحله شناخت (برای همین هست که توصیه من این بود که اگر مثلا برنامه سه هفته دارید و هفته سوم مرور دو هفته اول هست، خلاصه برداری را در ان مرحله انجام دهید.
حتی گاهی اوقات به بچه ها میگم که خلاصه برداریهاتون در دور اول با مداد خط کشیدن زیر متون باشه و بعد از تست زدن انجاهایی که حس میکنید مهمتر بوده با ماژیک علامتگذار هایلایت کنید. این طور میبینید که چقدر مطالب اضافه تری را الکی در دور اول علامت زده بودید(حالا راجع به نحوه خلاصه برداری بیشتر توضیح میدم در آینده)
تو درسهاتون طراحی الگوریتم، و ساختمان داده، سیستم عامل و حتی گسسته تستهای زیادی دارند که در این رده قرار میگیرند. برای همین پاسخ گویی به این تستها معمولا سختتر از تستهای درسهای پایگاه داده یا هوش مصنوعی میباشند.
ج- برونیابی ( extrapolation )
برونیابی عبارت است از مهارت در تعمیم یا به کارگیری اطلاعات در طول زمان، به منظور پیشبینی نتایجی خاص.
برونیابی صحیح مستلزم این است که شاگرد بتواند مطالب را هم ترجمه و هم تفسیر کند و نیز بتواند روالها و روندها را فراتر از دادهها و یافتهها گسترش دهد و در نتیجه، پیامدها، نتایج و آثار آن ها را که با شرایط توصیف شده در مطلب اصلی هماهنگ هستند، تعیین کند؛
مثلا برخی از تستهای درس مهندسی نرم افزار سال ۹۰ نوعی برونیابی بودند و به همین علت خیلیها نتونستند پاسخ بدهند. قطعا اگر بخواهید به این سطح برسید و دانشتان را گسترش بدهید نیازمند این هستید که اول مطالب را شناخته باشید، سپس درک کرده باشید، و توانسته باشید برای خودتان تفسیرشان کنید بعد میتونید آنها را گسترش دهید. مثلا تو حل برخی تستها میتونید این طور عمل کنید که اگر این پارامتر را میخواستند جواب چی میشد؟ اگر این قسمت را نداده بودند چی میشد و با سوالاتی از این قبیل بتونید تحلیل تست را انجام دهید. در آینده بیشتر صحبت میکنیم در این مورد.
سطح سوم به کار بستن (application) ::
یادگیری در سطح به کار بستن عبارت است از توانایی کاربرد اصول علمی، فرضیهها، قضیهها و مفاهیم انتزاعی دیگر در وضعیت و موقعیت مناسب، بدون اینکه هیچگونه راهحلی ارائه شود. در حقیقت، به کار بستن، فراتر از فهمیدن است.
در این سطح، وقتی به فراگیرنده مسالهی تازهای داده میشود، او مفاهیم انتزاعی مناسب آن را به کار میگیرد و مساله را حل میکند، بدون اینکه لازم باشد به او گفته شود از کدام مطلب انتزاعی استفاده کند.
بیشتر تستهای درس گسسته و یا طراحی الگوریتم و ساختمان داده، از این نوع سوالها میباشند که شما باید از دانشهای مختلفتان استفاده کنید و به بهترین جواب برسید. علت دشواری درس گسسته دقیقا همین است که شما باید قادر باشید از فرمولها و چیزهایی که اموختید استفاده کنید. مثلا تو یه درسی مثل نرم افزار اگر بخواهند نمودار DFD بکشید اون وقت سطح سوال این طور خواهد بود یا تو درس پایگاه داده اگر بخواهند کد SQL بزنید سطح دانشتان باید در این سطح باشد ولی از آنجا که امتحان شما تستی میباشد این امر کمک شایانی به شما در این درسها میکند تا بتوانید با استفاده از خود گزینه ها به جواب برسید. اما مثلا تو درس گسسته وقتی تو گزینه ها چند تا عدد باشه بودن این عددها نمیتونه کمک شایانی به شما بکند.
در کل با خوندن کتاب مرجع شاید شما بتونید به سطح ۱ و ۲ برسید ولی سطح سوم فقط و فقط از راه تمرین کردن هست که به دست می آٍید. باید مثال حل کنید و تمرینهای مختلف را حل کنید و روش حلهای مختلف را یاد بگیرید. برای همین هست که تو درسهای ساختمان داده، طراحی الگوریتم، سیستم عامل، گسسته، هر چقدرم که منبع بخونید تا وقتی مثال حل نکنید و تست جواب ندهید نمیتونید به خیلی از تستها پاسخ دهید(پس وقتی مطالعه تان تمام شد و دیدید باز نمیتوانید تستها را پاسخ دهید شوکه نشوید. این یک امر طبیعی است) خوندن کتاب مرجع میتونه کمک کنه پایه سطوح ۱ و ۲ شما قویتر بشه(یعنی مطالب بیشتری را بشناسید و نیز فهمتان از مطالبی که شناختید بیشتر بشه) اما باز هم در صورتی که تمرین نکنید نمیتوانید به نتیجه برسید. پس برای رسیدن به این درجه از دانش فقط یه راه وجود دارد و اون حل تمرین و مثال هست.
سطح چهارم:تحلیل (analysis):
مهارتهایی که به تحلیل مربوط میشوند، در سطحی نسبتاً بالاتر از مهارتهای مربوط به فهمیدن و به کار بستن قرار دارند. در فهمیدن، تاکید بر درک معنی و مفهوم است و در به کار بستن، تاکید بر به یادآوردن تعمیمها و اصول مناسب و ربط دادن آن ها به مفاهیم و مسائل جدید. در حالی که در تحلیل، بر شکستن مطلب به اجزای تشکیلدهندهی آن و یافتن روابط بین اجزا و نحوهی سازمان یافتن آن ها تأکید میشود؛ به عبارت دیگر، یادگیری در سطح تحلیل متضمن داشتن توانایی تجزیه کردن یک موضوع به اجزای تشکیلدهندهی آن و مشخص کردن ارتباط اجزا با یکدیگر و نیز درک نحوهی سازمان یافتن عناصر یک کل و دریافت مبنا و فرضی است که در آن به کار رفته است. بنابراین، یادگیری در این سطح مستلزم گذشتن از مراحل شناخت، فهمیدن و به کار بستن است. تحلیل را بهعنوان یک هدف آموزشی میتوان به سه سطح جزئیتر تقسیم کرد. در سطح اول، از فراگیرنده انتظار میرود موضوع را به اجزای تشکیلدهندهی آن تجزیه کند تا عناصر مورد تحلیل را شناسایی یا دستهبندی کند. در سطح دوم، از فراگیرنده خواسته میشود روابط میان عناصر را مشخص کند تا پیوندها و کنشهای متقابل آن ها تعیین شود. سطح سوم شامل شناخت اصول سازمانی، یعنی آرایش و ساخت موضوع است که آن را به صورت یک کل یکپارچه به هم پیوند میدهد.
اصولا تو یه امتحان تستی به ندرت بشه سوالی داد که این سطح از دانش را نیاز داشته باشد و اگر چنین تستی بشه داد، تست در رده خیلی دشوار قرار میگیرد. (مثل تستهای سال ۹۰ پایگاه داده فناوری اطلاعات و یا یکی دو تست سال ۹۱ سیستم عامل)
بناربراین شاید تنها برای یکی دو درس بتوانید در این فرصت محدود به این سطح از دانش برسید و باقی درسها بعیده بتونید همچین کاری کنید. کسی که به این سطح از دانش برسد میتونه مطمئن باشه که حداقل قادر به پاسخگویی به ۸۰ درصد از تستهای درس مذکور خواهد بود. بدیهتا زمانی به این سطح خواهید رسید که مثالهای متنوعی حل کرده باشید و ذهنتان کامل عادت به این درس کرده باشه و این درس بخشی از ضمیر ناخودآگاهتان شده باشد. در آینده اگر فرصتی بود توضیح میدیم چطور تو برخی درسها به این سطح برسیم(در مورد برخی درسها(مثل گسسته) خود هم هم نمیدونم چطور میشه به این سطح رسید ) )
دو سطح بعدی دانش را میتوانید در این لینک دنبال کنید
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
ترکیب سطح بعدی است که معمولا در تزهای فوق لیسانس اتفاق می افتد و شما بعد از انجام پژوهش های طولانی قادر خواهید بود با ترکیب ایده های گذشته ایده جدیدی ارائه دهید و یا روش حل جدیدی ابداع کنید.
سطح اخر هم همان قضاوت و ارزیابی میباشد که مربوط به درجه استادی هست که شما در این سطح میتوانید راجع به کارهای دیگران قضاوت کنید. این دو سطح بعیده به درد امتحانهای تستی بخورند و من هم برای همین خیلی راجع به آنها صحبت نکردم اما در پایان چند توصیه برای شما دوستان عزیز دارم:
۱- این قدر گیر این نباشید که از رو مرجع باید خوند یا کتاب کنکوری:
همان طور که گفتم مهم اینه که بتونی سطح سوادت رو بسنجی و بدونی در چه سطحی قرار داری. البته این کار ساده ای نیست ولی حس کردم دونستن این سطوح بهتر از ندانستنش هست. مرجع خوندن همون طور که گفتم فقط میتونه پایه شناخت و فهم شما رو تا حدی بالاتر ببره ولی باید دید این میزان چقدر از شما زمان میگیره. مسئله کوله پشتی رو یادتون باشه.
۲- لزومی نداره اگه تو یه سطحی از دانش باشی بتونی همه سوالات اون سطح و یا سطح پایینتر رو پاسخ بدی
برخی تصور میکنند اگر به سطح مثلا فهمیدن برسند دیگه همه سوالات رده شناخت رو میتونند پاسخ بدهند. و یا اگر به سطح به کار بردن برسدن همه سوالات فهمیدنی رو میتونند پاسخ بدهند. در کل باید بگم همچین قانونی هیچ وقت وجود نداره و نخواهد داشت چون همه ما انسانیم و جایز الخطا. به دلایل متعدد ممکنه نتونیم یه تست رو پاسخ بدهیم که سطح دانش تنها یکی از ان دلایل هست. خیلی وقتها ممکنه شما سواد پاسخ دادن به ان تست را داشته باشید ولی یه سری عامل روانی باعث بشه نتونید سر جلسه پاسخ دهید. حالا به وقتش صحبت خواهیم کرد.
۳[b]- برای هر درس به چه سطحی از دانش برسیم؟[/b]
برای دروس عزیزدردانه تان ترجیحا بهتره که خودتان را حداقل به سطح به کار بردن برسانید. یعنی در حدی باشید که به راحتی بتوانید از مفاهیمی که عمیقا درک کردید استفاده کنید. البته اینکه ایا تو تابستان باید به این سطح برسیم یا نه پاسخ خیر هست. تو تابستان اگر بتوانید خودتان را به سطح فهمیدن برسانید و مفاهیم را خوب فهمیده باشید تو پاییز میشه برای رسیدن به سطح به کار بستن با حل تستها و مسائل مختلف کار کرد.
اما برای دروس دوست داشتنی بستگی به زمان و انرژی و شرایط شما داره. بدیهتا هر چه سطح این دروس را بالاتری بیارید به نفعتان خواهد بود.هر کس با توجه به توان خودش باید این دروس را تقویت کنه. حتی میشه به این دروس نگاه فصل به فصل داشت. تو برخی فصلها سعی کنیم به سطح به کار بستن برسیم و برخی فصلها را در حد شناخت و برخی را در فهمیدن باشیم.
۴- سطح خودمان را چطور میتونیم افزایش بدهیم؟
واقعا سوال دشواریه و درس به درس ممکن است پاسخش متفاوت باشه. میتونید به تاپیکهای مربوط به روش درس خواندن درسها تو تالارها مراجعه کنید. من خودم راجع به برخی دروس (نظیر مدیریت، نرم افزار، طراحی الگوریتم و ساختمان و پایگاه) حداکثر بتونم راهنمایی هایی ارائه کنم که چطور میشه از یه سطح به سطح بالاتر برویم. اما برای باقی دروس شاید نتونم کمکی کنم. در کل برای رسیدن به پاسخ این سوال میتونید به افراد خبره در هر درس مراجعه کنید.
۵- از کجا بفهمیم در چه سطحی هستیم؟
این همه حرف زدم برای این نبود که از فردا هی گیر این باشید که الان چه سطحی هستم و هی بخواهید دنبال این باشید که ببینید سطح هر درستان چه طور میباشد. انچه که هست اینه که خیلی وقتها این سطوح مرزهای مشخصی ندارند. یه کلیتی ازشون تو ذهنتان داشتن میتونه کمکتون کنه ولی اگه همش بخواد دغدغه شما بشه ازار دهنده میشه. اروم اروم تلاش کنید سطح خودتان را بالا بیاورید. این که چه سطحی هستید فرمول مشخصی نداره و بیشتر یه امر شهودی میباشد
در پایان برای همه شما ارزوی موفقیت میکنم تو راه سختی که در تابستان دارید.