(۱۰ مهر ۱۳۹۱ ۰۵:۲۲ ب.ظ)pita نوشته شده توسط: من یک کار بهم پیشنهاد شده- یک کار با حقوق پایین و ساعت کاری زیاد که بهتره بهش بگم بیگاری تا کار. اما همینم به زور برام پیدا شده. می خواستم شروع کنم به صورت مرتب برای کنکور بخونم. اما الان تا ساعت ۶ نیستم . نمی دونم چی کار کنم. کتابای پارسه رو خریده بودم که بخونم. ازمون ازمایشی هم می خواستم ثبت نام کنم. الان همه برنامه ریزیام می ریزه به هم. نمی دونم چی کار کنم. البته کار رو تصمیم گرفتم که برم اما این درسو نمی دونم چی کار کنم.راهنمایی کنین.
بنظر من اگه مشکل مالی ندارین نرین...من خودم آموزشگاه تدریس میکردم بیخیال شدم با اینکه پول خوبی داشت ولی گفتم مگه چند ماه...نهایتش ۵ماه...البته میگم مشکل مالی دارین اگه واقعا دارین برین...مثلا من خودم الان۳۰۰ بدهی دارم به یونی..پول ندارم آزمون شرکت کنم...بابای بیچاره هم که نداره...باید مراعات کنی دیگه....ولی اگرررررررررر واقعا مشکل دارین و یا بهتر بگن نان آور خونه ای برو سر کار...شبا یا وقت بیکاریت سر کار بخون...این جمله ام رو با شما نیستم ها ولی یکی از دوستام میخاد که نخونه و از زیرش در بره... دنبال کاره و میگه حالا میخونم دیگه...همش بهونه ...یه کنکوری میاد و میره....کسی که میاد تو این راه(کنکور) باید مرد و مردنه قید همه چیز رو بزنه...فقط یه بسم الله و میخاد و همت
خدایش میخام یه چیزی بگم که شاید به درد بقیه هم بخوره...شیطان وقتی میبینه که دیگه نمیتونه از یه راهی بیاد که تو رو از درس خوندن منحرف کنه یا حواست رو پرت کنه از طریق دوستات یا از ضعفت استفاده میکنه....امروز داشتم درس میخوندم که دوستم اسمس داد..به والله عین متنش رو میگم"سلام لره چطوری؟مجید دوس دختر میخای؟روز های خالی هفته ات رو بده تا با هم بریم بگردیم..."با دوس دختر اون که تنها نباشن و گردش....خدایش اینقد با خودم کلنجار رفتم که نگو... خب اگه بگم دوس ندارم دروغ گفتم..کیه که دوس نداشته باشه... ولی خدارو شکر اینقدر قدرت نه گفتن رو تمرین کردم که رو خواسته ی دلم پا بذارم و بگم فقط ۵ماه برای خودم باشم......بهش اسمس دادم کنکور دارم...بعد از بهمن ماه چاکرتم هستم...
باید خیلی مواظب بود تا لغزشی در مسیر نباشه...
ببخشید اگه خسته شدین