زمان کنونی: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۱:۲۰ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۴۰۶
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۵۳ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام مانشت.

الهی و خلّاقی و حِرزی و مَوئلــی اِلیکَ لَدَی الاِعسارِو الیُسرِ اَفزَعُ
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: homa
ارسال: #۳۴۰۷
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۱۱:۱۹ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
علیک! Smile
ولی ممکنه دوباره برم Big Grin

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۴۰۸
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۰۴:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
فرشته ای از یک سنگ پرسید : چرا به خدا نمیگی مثل خاک از تو انسان بسازد ؟ سنگ پاسخ داد: آنقدر سفت نشده ام که چنین خواسته ای بکنم!!!

شک نکن
درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد
و چه زیبا خدا از راه می رسد…
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۳۴۰۹
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۰۴:۳۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۱۹ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  ولی ممکنه دوباره برم Big Grin
ای بابا...
آقای دکتر...تا ما شما رو ملاقات می کنیم شما می خوای بری؟؟؟

آنجا که رویاها به حقیقت می پیوندند...مرا خواهی یافت. ------------------------- وضعیت : [تصویر:  53319_mrsbeasley.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۳۴۱۰
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۰۶:۵۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۱۹ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  ولی ممکنه دوباره برم Big Grin
به عیدم نزدیک می شیم دید و بازدیدها و اینا ...
اگه شما برید دیگه ما باید بیایم بازدیدSmile فکر کنم صرفش به اینه که همون دید باشهBig Grin

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۴۱۱
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۰۷:۲۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
فعلاً که پایدار شدیم. دوستان کسی خواست donate کنه تعارف نکنه دم عیدی!!

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۳۴۱۲
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۰۷:۵۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ اسفند ۱۳۹۰ ۰۷:۵۹ ب.ظ، توسط uniquegirl.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
موقعی که دل تنگم، حرف داره برای این تاپیک، یا اینترنتم مشکل دار میشه، یا مانشت بالا نمیادConfusedHuhUndecidedConfused...
حالا همUndecided... نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی (این یکی رو شوخی کردمTongue خوش اومدیWink)
بدون شرح...


فایل‌(های) پیوست شده


أَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلاء...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: reyhaneh64
ارسال: #۳۴۱۳
۲۳ اسفند ۱۳۹۰, ۱۱:۵۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام
خوب دیروز که مانشت بالا نیومد و نشد آدمکم رو بذارم
پس امروز دوتا آدمک میذارم Big GrinBig Grin

نمیدونم چندین تا دیگه از این آدمک ها قراره بذارم
امیدوارم حوصله تون رو سر نبرن
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۴۱۴
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۱۲:۳۴ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یادم باشد حرفی نزنم
که به کسی بر بخورد...
نگاهی نکنم
که دل کسی بلرزد...
راهی نروم
که بیراه باشد...
خطی ننویسم
که آزار دهد کسی را.
یادم باشد
که روز و روزگار خوش است...
همه چیز رو به راه است و خوب.
تنها... تنها... دل ما دل نیست...

أَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلاء...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pos , aminamini , mamat , firouzi.s , Parva , Msccom
ارسال: #۳۴۱۵
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۰۱:۰۶ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودم، اما خوب به خاطردارم آن روزهایی را که تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ایی زرد رنگ داروگر بود. تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می کردیم و اگر شانس یارمان بود و از همان شامپو ها یک عدد صورتی رنگش که رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی کیف می کردیم. سس مایونز کالایی لوکس به حساب می آمد و ویفر شکلاتی یام یام تنها دلخوشی کودکی بود. صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای ۲۰ لیتر نفت، بگو مگو ها سر کپسول گاز که با کامیون در محله ها توزیع می شد، خالی کردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب. روغن، برنج و پودر لباسشویی جیره بندی بود، نبود پتو در بازار خانواده تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پو شیدن کفش آدیداس یک رویا بود. همه اینها بود، بمب هم بود و موشک و شهید و ... اما کسی از قحطی صحبت نمی کرد! یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری کمک های مردمی وارد کوچه می شد بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود. همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود. امروز اما فروشگاه های مملو از اجناس لوکس خارجی در هر محله و گوشه کناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست. از انواع شکلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت، داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا بستنی با روکش طلا، رینگ اسپرت تا... و حال با تن های فربه، تکیه زده بر صندلی ها نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن کلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم. مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید! مبادا زیتون مدیترانه ایی نایاب شود! ویسکی گیرمان نیاید چی!؟ اشتهایمان برای مصرف، تجمل، پز دادن و له کردن دیگران سیری ناپذیر شده است. ورشکسته شدن انتشارت، بی سوادی دانشجوهامان، بی سوادی استادها، عقب افتادگی در علم و فرهنگ و هنر، تعطیلی مراکز ادبی فرهنگی و هنری و ... برایمان مهم نیست ولی از گران شدن ادکلن مورد علاقم مان سخت نگرانیم! ... می شود کتابها نوشت... خلاصه اینکه این روزها لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم. هرکس تنها به فکر خویش است به فکر تن خویش! قحطی امروز قحطی انسانیت است قحطی همدلی قحطی عشق!

آنجا که رویاها به حقیقت می پیوندند...مرا خواهی یافت. ------------------------- وضعیت : [تصویر:  53319_mrsbeasley.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۴۱۶
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۰۱:۳۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
وای ۳۶۹۳ تا دل تنگ...
این دانشمندان کجان؟
واسه این دلهای تنگ دارویی چیزی کشف نکردن؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: maryami
ارسال: #۳۴۱۷
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۰۸:۵۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تودلم یه عالمه ترس ونگرانی وغمه
ازاینکه نتیجه خوبی ازکنکور نگیرم میترسم نمیدونم این ۲ماه رو چه جوری بگذرونم
هرموقع یاد کنکور میافتم گریه ام میگیره
میخوام بهش فک نکنم اما نمیشه
هنوز ازشوک کنکور درنیومدم
خدایا ...

عشق یعنی اشک توبه در قنوت,خواندنش با نام غفارالذنوب
عشق یعنی چشم ها هم در رکوع,شرمگین از نام ستارالعیوب
عشق یعنی سر سجودودل سجود,ذکر یارب یارب از عمق وجود
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۴۱۸
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۴۹ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۴۹ ق.ظ، توسط esisonic.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۳۸ ق.ظ)پشتکار نوشته شده توسط:  وای ۳۶۹۳ تا دل تنگ...
این دانشمندان کجان؟
واسه این دلهای تنگ دارویی چیزی کشف نکردن؟
فکر کن این دلها هر روز تنگ تر و تنگ تر میشه...
و وقتی به کمترین حدّش برسه اونوقت...بـــــــــووووم...بیگ بنگ رخ میده...
عواقبش هم برای همه هست...
دوتا دارو هم بیشتر نیست...یکیش نقیض "علت تنگی" اون دل و دومیش که از همه مهمتر "شادی"...

آنجا که رویاها به حقیقت می پیوندند...مرا خواهی یافت. ------------------------- وضعیت : [تصویر:  53319_mrsbeasley.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۴۱۹
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۰۱:۴۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۴۶ ب.ظ، توسط esisonic.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدایی دلم اینو خیلی وقته می خواست بگه...یکم طولانیه ولی آدم تمام پاکی کودکیش براش زنده میشه ...خداییش ته متنه:

تفاوت زن یا مرد بودن

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .
دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟
من : زنم دیگه پس چی ام ؟
دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟
من : نه مامانی بابا مرده .
دخترم : راست میگی مامان ؟
من : آره چطور مگه ؟
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟
من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ
دخترم : دایی سعید هم زنه ؟
من : نه اون مرده !
دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟
من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .
دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟
من : از اینکه خوشگلم ،
دخترم : یعنی هر کی خوشگل بود زنه‌ ؟
من : اره دخترم
دخترم : بابا از کجا فهمید مرده
من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد
خوشگل نیست مرده !
دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟
من : آره تقریبا .
دخترم : ولی بابایی که از تو خوشگل تره
من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت کجاش از من خوشگل تره ؟
دخترم : چشاش
من : یعنی من زشتم مامان ؟
دخترم : آره
من : مرسی
دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!
من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست
دخترم : چی اون حرفه که الان گفتی چی بود
من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه
دخترم : مامان من مردم
من : نه تو زنی
دخترم : یعنی منم زشتم
من : نه مامان کی گفت تو زشتی تو ماهی ، ولی تو الان کودکی
دخترم : یعنی من زن نیستم ؟
من : چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی
دخترم : یعنی چی ؟
من : ببین مامان همه ی آدما شناسنامه دارن که توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص
میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه .
دخترم : یعنی منم مامانم ؟
من : اره دیگه تو هم مامان عروسکهاتی
دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟
من : خوب تو هم یه مامان واقعی کوچولو برای عروسکهات هستی دیگه
دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام
من : تو کودکی
دخترم : کی زن میشم
من : بزرگ شدی
دخترم : مامان من نفهمیدم کیا زنن ؟
من : ببین یه جور دیگه میگم . کی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی
دخترم : بابا
من : بابات کی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!!
دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه
من : نه الان رو نمی گم ، کوچولو بودی ؟
دخترم : نمی دونم
من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه
دخترم : کی؟
من : ای بابا ببین مامان جون خودت که بزرگ بشی کم کم می فهمی .
دخترم : الان می خوام بفهمم .
من : خوب هر کی روسری سرش کنه زنه هر کی نکنه مرده
دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارک زن میشی
من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟
دخترم : مامانم
من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن
دخترم : آهان فهمیدم .
من : خدا خیرت بده که فهمیدی ، برو با عروسکهات بازی کن

****
نیم ساعت بعد
دخترم : مامان یه سوال بپرسم
من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها
دخترم : در مورد ماهی قرمزه است .
من : خوب بپرس
دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

آنجا که رویاها به حقیقت می پیوندند...مرا خواهی یافت. ------------------------- وضعیت : [تصویر:  53319_mrsbeasley.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pos , uniquegirl , maryami , **sara** , nikou
ارسال: #۳۴۲۰
۲۴ اسفند ۱۳۹۰, ۰۹:۳۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۹:۳۵ ب.ظ، توسط ec_a_j.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۴۵ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط:  خدایی دلم اینو خیلی وقته می خواست بگه...یکم طولانیه ولی آدم تمام پاکی کودکیش براش زنده میشه ...خداییش ته متنه:
یاد بچگیم افتادم
بابای من دبیر فیزیکه
یادمه کوچولو که بودم شبا میرفتیم تو حیاط و به آسمان نگاه میکردیم و من ازش درباره ستاره ها سوال میکردم
یه سوالم این بود:
من: بابایی مگه بارون خیس نیست؟؟؟؟؟
بابام: چرا بارون خیسه
من: پس چرا وقتی بارون میباره، خورشید خاموش نمیشه بیفته رو سر ما؟؟؟؟Big Grin
بابام: چون خورشید از ابرهایی که بارون دارن بالاتره


راستی امروز هم یه آدمک الکی خندون میذارم Big Grin
برام دعا کنین
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۵۸۰ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۱,۰۲۳ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۷۳ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۵,۱۸۱ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۸ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۶ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۴ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۴۶ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۶۱ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۷۵ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close