زمان کنونی: ۰۵ آذر ۱۴۰۳, ۱۰:۳۶ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۵۵۸۴۶
۲۵ شهریور ۱۳۹۹, ۰۶:۴۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۰۱:۴۲ ب.ظ).:tarannom:. نوشته شده توسط:  نه، لپ تاپم خراب شده، دنبال یک جای معتبرم ببرم برای تعمیر.
ما همیشه لپ تاپ هامون را میدیم این شرکت سرویس و تعمیر میکنه. کارشون خوب بوده تا حالا

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: .:tarannom:.
ارسال: #۵۵۸۴۷
۲۵ شهریور ۱۳۹۹, ۰۶:۵۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام رها جان من هم اومدم ممنون از دعوت Smile)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۵۸۴۸
۲۵ شهریور ۱۳۹۹, ۰۷:۰۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۰۶:۵۷ ب.ظ)bita.z نوشته شده توسط:  
(25 شهریور ۱۳۹۹ ۰۶:۴۴ ب.ظ)ghorbat نوشته شده توسط:  
سلام رها جان من هم اومدم ممنون از دعوت Smile)

خوش اومدیم جفتمون Tongue برو به نفحاتم بگو بیاد
میگم من که دانشجو نیستم اینجا گزینه دانشجویی داره من مجبور شدم یکی انتخاب کنم خواستم تو امضا بنویسم دانشجو نیستم ولی گفت باس ده تا ارسال داشته باشی تا بتونی امضا بنویسیDodgy
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: bita.z
ارسال: #۵۵۸۴۹
۲۵ شهریور ۱۳۹۹, ۰۷:۴۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یه لحظه احساس کردم چت روم هست اینجا : )
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud
ارسال: #۵۵۸۵۰
۲۵ شهریور ۱۳۹۹, ۰۹:۵۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳ ب.ظ، توسط ezra.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط:  - امیر تقی خان تجریشی چند سالشه؟

با این یکی امروز آشنا شدم!

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

یه ذره پوستش زیادی صاف نیست واسه همچین مسئولیت سنگینی (!) ؟ شمام احساس نمیکنید خط ریشاشو رنگ کرده؟! یا من دارم زود قضاوت میکنم؟
اینا کین خدا؟ از کجا اومدن
پشت میز مدیرعاملیِ یکی از هلدینگایِ شستایی که ثروتش قابل حساب نیست چکار میکنن یارب!؟
یارب یه ته‌دیگ سوخته‌ای لااقل از این سفره به ما هم برسان

چقدر ذوق کردم امروز به +۳۱% پترول!! خستگی این مدت از تنم دراومد
ناگه ناظر عشقق کشید ابطالش کنه!! به همین راحتی! به همین خوشمزگی!
کثافت از این بورس میباره, اونم واسه بار دوم!
صف‌های فیک بازم داره تکرار میشه!
این چه بورسیه که وقتی مثبته نمیشه واردش شد, وقتی منفیه نمیشه خارج شد!
اصلاً حس خوبی ندارم, روزای مثبت بیشتر حرص میخورم تا روزای منفی
معذرت از جمع؛ اما این حس خر بودن و سواری دادن به یه مشت ژنِ خوک دست از سرم برنمداره! نمیتونم این حسو از خودم دور کنم! شمام اینطورید یا من باس یه مشاوره بدبینی برم؟

حتی سودهایی هم که میگیرم حس خوبی ندارم بهشون
همین شستا یه روزی آغل ابرمفسدای مملکت بود, فقط خدا میدونه چقدر چریدن از این مرتع! بعد حالا خودمون داریم به این منابع فساد رونق میدیم و پول میریزیم پاش!! یا خساپا که یه قاتل اهلیه بیشتر, تا یه خودرو ساز!
صبح تاشب تو هر مجلسی میشینی دار و دشنام میدی به ستاد اجرایی فرمان امام! بعد فرداش میری تو صف نماد برکت!
شدیم ریزه‌خور دم و دستگاهی که یه اپسیلون شفافیت ندارن!
فکر کن همون چاقویی که سرمونو باش بریدن رو میگرن جلومون تا ما هم یه لیس بزنیم ازش و منتفع بشیم!
آخه این چه زندگی سگییه که ما اینجا داریم؟

(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط:  - پرچمدارای بازارو دارن یواش یواش به‌قید وثیقه آزاد میکنن, یحتمل تو همین هفته گروه بی‌صاحاب خودرو هم از یتیمی دراد و بازار یه تکونی بخوره! امروز رو چارت
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
کلی نقاشی کشیدم, آخرشم چیز خاصی دستگیرم نشد : ) ) )

چه ژالِب! به یکی از قیمتا واکنش نشون داد : )
امروزم تا +۵ رفت, ولی نمیدونم کجا کلوز کرد
خودروییام باز شدن
والبر هم که گفته بودم واچ‌لیست نگه دارید تو این سه روز بهترین عملکرد داروییا رو داشته!
حالا به میمنت این پیش‌بینی هایی که لااقل تا الان جواب دادن, این یکی هم زیر نظر داشته باشید و تحلیل کنید

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


باتشکر
ارادتمند شما, بقره‌ی وال‌استریت

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: .:tarannom:.
ارسال: #۵۵۸۵۱
۲۵ شهریور ۱۳۹۹, ۱۱:۱۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸ ب.ظ، توسط MarkLand.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
رفتم داروخانه نسخه رو دادم دیدم یه دختره اومد دوتا بسته قرص دستش بود اسمش یادم رفت میگفت اینا رو اشتباه دیروز گرفتم اگه میشه با یه قرصی که بازم اسمش یادم نیست Tongue عوضش کنین مسولش هم گفت نمیشه اون قرص مال افسردگی هست و نیاز به نسخه داره خلاصه کلی با هم بحث کردن... داشتم فک می کردم ادم بهترین کاری که میتونه کنه چیه؟ زندگی در هر صورت سختی و ناملایمات زیادی داره اما چه میشه کرد؟ در درد و غم فرو رفت؟ یه شکست عاطفی ادم رو تا کجا می تونه ببره؟ چرا بعضی به خودشون ضربه می زنن؟ چرا ادم تو این حالت قرار میگیره؟ بهترین کار اینه که اول توکل به خدا بعد مثبت اندیشی چون در هر حالتی امیدوار بودن بهتر از ناامید بودنه...

think positive
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۵۸۵۲
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۱۲:۳۹ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  داشتم فک می کردم ادم بهترین کاری که میتونه کنه چیه؟ زندگی در هر صورت سختی و ناملایمات زیادی داره اما چه میشه کرد؟ در درد و غم فرو رفت؟ یه شکست عاطفی ادم رو تا کجا می تونه ببره؟ چرا بعضی به خودشون ضربه می زنن؟ چرا ادم تو این حالت قرار میگیره؟ بهترین کار اینه که اول توکل به خدا بعد مثبت اندیشی چون در هر حالتی امیدوار بودن بهتر از ناامید بودنه...

ببین ی نفر از ارتفاع چند کیلومتری پایین میپره، ولی چون آمادگیش رو داره و چتر نجات باهاش هست هیچ اتفاقی براش نمیفته. ولی ی نفر دیگه ی پله ۱۰ بیست سانتی زو نمی‌بینه و پاش رو اشتباه میزاره و تا چند روز بدنش درد میگیره. همه‌ی اتفاقات زندگی هم همینه و ما هرچقدر آماده نباشیم بیشتر صدمه میخوریم.
وقتی ی نفر رو با تمام وجود دوست داریم و تصور رفتنش رو نمیکنیم مثل اون فردی میشیم که از ارتفاع چند کیلومتری پرت میشه، منتها بدون چتر نجات! حالا وقتی خوردی زمین و روی زمین پخش شدی دیگه مثبت اندیشی و ... جواب کارت رو نمیده.
بدون اینکه تجربه کنی نمیشه این موضوع رو بفهمی، تا قبل اینکه برای خودم اتفاق بیفته همیشه میگفتم فلانی چقدر احمقه، طرف مقابلش رفته و دوسش نداشته، چرا انقدر براش مهمه؟؟؟ چرا انقدر ضعف داره این بشر و .... ولی بعد از اینکه برای خودم اتفاق افتاد فهمیدم به همین سادگیا نیست.
پنج سال و اندی گذشته، نه زمان درمان این مشکل بوده، نه روانشناس و شناخت درمان و ... . هرچقدر هم حالت خوب باشه و سرحال باشی کافیه ی لحظه قیافش بیاد جلوی چشمات، حالت زیر رو میشه. هرچقدر روانکاوی کنی، مشاوره بری و سعی کنی حالت رو خوب نگه داری کافیه ی شب خوابشو ببینی، تا چند روز بدنت هم درد میکنه چه برسه به روحت.
زمان هم تنها تاثیری که میزاره اینه که این دردها تکراری میشه و بهتر میتونی ری اکشن داشته باشی ولی از شدت درد کم نمیکنه.

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , MarkLand , Milad_Hosseini , ezra
ارسال: #۵۵۸۵۳
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۰۳:۲۰ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
با افزایش قیمت دلار، لپ‌تاپ‌های دست دوم عراق و امارات به صورت گسترده وارد بازار ایران شد.
(محمدرضا فرجی تهرانی، رییس اتحادیه فناوران رایانه تهران)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۵۸۵۴
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۰۵:۴۴ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  رفتم داروخانه نسخه رو دادم دیدم یه دختره اومد دوتا بسته قرص دستش بود اسمش یادم رفت میگفت اینا رو اشتباه دیروز گرفتم اگه میشه با یه قرصی که بازم اسمش یادم نیست Tongue عوضش کنین مسولش هم گفت نمیشه اون قرص مال افسردگی هست و نیاز به نسخه داره خلاصه کلی با هم بحث کردن... داشتم فک می کردم ادم بهترین کاری که میتونه کنه چیه؟ زندگی در هر صورت سختی و ناملایمات زیادی داره اما چه میشه کرد؟ در درد و غم فرو رفت؟ یه شکست عاطفی ادم رو تا کجا می تونه ببره؟ چرا بعضی به خودشون ضربه می زنن؟ چرا ادم تو این حالت قرار میگیره؟ بهترین کار اینه که اول توکل به خدا بعد مثبت اندیشی چون در هر حالتی امیدوار بودن بهتر از ناامید بودنه...

اضطراب افسردگی یه بیماریه و ریشه فیزیکی داره ( تعادل انتقال دهنده های مغزی به هم میخوره) و در خیلی مواقع نیاز به درمان دارویی داره. تغذیه و غیره میتونه تا حدی دیابت را کنترل کنه ولی آیا بدون دارو میشه؟ مثبت اندیشی و غیره هم همینطوره به نظرم... بعدشم برای خیلیا این چیزا نتیجه ۳۰-۴۰ سال تجربیات زندگی هست و بعیده یه شبه بشه عوضش کرد و ممکنه سال ها و سال ها زمان ببره تا هرگز عوض نشه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: MarkLand , big cloud
ارسال: #۵۵۸۵۵
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۰۲:۴۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  زندگی در هر صورت سختی و ناملایمات زیادی داره اما چه میشه کرد؟ در درد و غم فرو رفت؟
میشه بیخیال و بی‌تفاوت بود. میشه در راستای بهبود شرایط تلاش کرد (اعتراض کرد) که البته همت بسیار زیادی میخواد و در نهایت هم میشه خودکشی کرد. بهرحال خودکشی هم یه راهی هست برای فرار از سختی ها و ناملایمات زندگی. این کلمه رو درست نکردن که توی فرهنگ لغت باشه که فقط، استفاده هایی هم داره.

(۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  یه شکست عاطفی ادم رو تا کجا می تونه ببره؟ چرا بعضی به خودشون ضربه می زنن؟ چرا ادم تو این حالت قرار میگیره؟ بهترین کار اینه که اول توکل به خدا بعد مثبت اندیشی چون در هر حالتی امیدوار بودن بهتر از ناامید بودنه...
در راستای تکمیل صحبت های کاربر "کیلو کیلو" سعدی می فرماید: که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل...

رتبه خواهی همچو خورشید از خلایق دور باش ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud
ارسال: #۵۵۸۵۶
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۰۴:۲۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۰۲:۴۵ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  سعدی می فرماید: که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل...
و نیز می فرماید: تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی...

در خاطرات پزشکی خوندم که روزی بیمار، دردش رو این طور توصیف می کنه که انگار کوه ها رو سینه ام گذاشتن. سالها بعد که قلبم بیمار شد، فهمیدم درد سنگینی کوه ها یعنی چی.
زبان حتی در توصیف درد جسمی قاصره، چه برسه به رنج روح...
------------------

درباره کتاب خواندن/نخواندن
تحقیقاتی که درباره اثر مطالعه انجام شده، نشون دادن رابطه معنی داری بین خواندن ادبیات داستانی و حس همدلی وجود داره. وقتی داستان می خونیم، مغز با زاویه دید شخصیت های متفاوت، مسائل رو تحلیل می کنه و این تمرینیه برای درک بهتر احساسات دیگران.
وقتی انسان ها بتونن بهتر هم رو درک کنن، بیشتر به هم کمک می کنن، بیشتر از هم حمایت می کنن، کمتر اسباب رنج هم میشن و ...
شاید یکی از راه های داشتن جامعه ای با انسان های خوشبخت، داستان خواندن باشه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milad_Hosseini , big cloud
ارسال: #۵۵۸۵۷
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۰۴:۴۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۰۴:۴۹ ب.ظ، توسط MarkLand.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۹ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط:  بدون اینکه تجربه کنی نمیشه این موضوع رو بفهمی، تا قبل اینکه برای خودم اتفاق بیفته همیشه میگفتم فلانی چقدر احمقه، طرف مقابلش رفته و دوسش نداشته، چرا انقدر براش مهمه؟؟؟ چرا انقدر ضعف داره این بشر و .... ولی بعد از اینکه برای خودم اتفاق افتاد فهمیدم به همین سادگیا نیست.
من خودم یه مدل که در مجال مانشت نگنجد Big Grin رو تجربه و مطمئنم اکثرا هم تجربه کردن حالا با کیفیت های متفاوت یادمه اون روزا خیلی اذیت میشدم روحیه خوبی نداشتم که بتونم از وقتم استفاده کنم از کوچکترین امکاناتی هم که هست استفاده کنم و خوشحال باشم با پذیرش اینکه هر کس یه قسمتی داره بهتر کنار اومدم. من تجربه خودم رو میگم بقیه کما بیش تو کتابا یا فیلمای روانشناسی گفتن اول ما بیشتر عاشق تصور خودمون از یه ادم میشیم تا خود اون ادم من واقعا این رو تجربه کردم و زمانی که وصال اتفاق نمیافته و به اون ادم نمی رسیم خصوصیات اون ادم میشه مث کاغذ سفیدی که هیچ نقطه حتی خیلی کوچکی هم نداره و نتیجه اتفاق نیافتاده ۱۰۰ به هیچ به نفع خوبی های اون هست حالا یه نفر میگه نه اقا ما شناخت هم داشتیم خیلی هم خوب بود ولی خوب نشد...
خوب اینجور که باز خوبه چون تا حرف عشق میشه من میرم Big Grin نه این نبود Tongue نه ولی جدی باز خوبه ادم یه خاطره خیلی خوب داره این خیلی بهتر از این هست که مثلا یه بدی دیده باشه از طرف و مجبور شده باشه بذارتش کنار به نظر من همین هم چیز خوبیه شاید جای دیگه زمانی دیگه امیدی باشه اصلا چه شانس خوبی که یه نفر با یه ادم خوب اشنا شده نگین نه کاش نشناخته بودم الان سخت تره که بیخیال شم به نظرم شناخت یه ادم خوب خودش یه نعمته مث دیدن یه منظره از پشت پنجره ماشین جنگل ابر و بارون خیلی قشنگه داری میبینی اما خودتم میدونی که موقته و تو در جاده ای باز خیلی بهتره که ادم همینم نبینه

think positive
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam , big cloud , ele , kilookiloo
ارسال: #۵۵۸۵۸
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۰۷:۲۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خب منم از اولین خاطره جذاب عاشق شدنم بگم تا یکم بخنیدن در ضمن خاطره من کاملا واقعی هست : )
من تا سن ۲۳ سالگی گوشی هوشمند نداشتم ( گوشیم ۱۲۰۸ نوکیا بود ) از اونطرف هنرستانی بودم و کاردانی و کارشناسی دانشگامون تک جنسیتی بود ! خب شما حساب کن نه گوشی هوشمند داشتم که با کسی تو فضای مجازی آشنا بشم و نه دانشگاه جنس مخالف بود که من بخوام با کسی آشنا بشم اهل این نبودم و نیستم تو خیابون به کسی تیکه بندازم خب بگذریم آقا ما کارشناسی رو تموم کردیم و فقط پروژه کارشناسی مونده بود تابستان ۹۳ اومدم تهران که هم یکی دو تا کلاس کنکور برم ( معماری کامپیوتر و طراحی الگوریتم و اینا بود ) و هم کلاس شبکه سیسکو و هم پروژم رو تموم کنم و مهر برم تحویل بدم تو همین حین که خونه ی داداشم می موندم و اونجا هم به وای فای پرسرعت مجهز بود من به جای اینکه متمرکز بشم روی درس و کلاس های کنکور و اینا می رفتم چت روم های عمومی تو اینترنت مثل ناز چت و قفقاز چت و از این داستان ها ( اون موقع زیاد تلگرام باب نبود ) اینقدر این چت روم ها برام جذاب بود که یهویی دیدم یه مدتی هست با یه نفری که اسمش دختر بود چت می کردم شاید خنده دار بیاد ولی من مجازی عاشق کسی شدم که اصلا نفهمیدم پسره یا دختره ! : ))))
بعدنا فهمیدم خیلی از پسرا که یا تازه وارد و خام هستن یا واقعا دوست دختر یا زن ندارند بیشتر تو فضای مجازی هستن و فقط الان بیشتر تو فضای مجازی به جای چت روم ها شده تلگرام و اینستا و این زمانی به من ثابت شد الان یه اکانت فیک دختر دارم هر از چند گاهی الکی میرم تو گروه های عمومی تلگرام می بینم به تعداد n نفر از پسرا میان پی وی من و قصد آشنایی با من رو دارند که فکر می کنند دخترم ! : ))

+ نتیجه اخلاقی : هر چیزی باید سر جای خودش باشه اگه به تمام نیازات برسی ولی به نیاز عاطفی و جنسیت پاسخ مثبت ندی بلاخره یه روزی اثار مخربشو می بینی !
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , codin
ارسال: #۵۵۸۵۹
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۱۰:۲۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۰۷:۲۴ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  من تا سن ۲۳ سالگی گوشی هوشمند نداشتم ( گوشیم ۱۲۰۸ نوکیا بود )
....
اونجا هم به وای فای پرسرعت مجهز بود من به جای اینکه متمرکز بشم روی درس و کلاس های کنکور و اینا می رفتم چت روم های عمومی تو اینترنت
خب تو که این همه مدت تو این فازا نبودی چرا دم کنکور؟ در صورتیکه باید بر عکس می بود Big Grin

think positive
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam
ارسال: #۵۵۸۶۰
۲۶ شهریور ۱۳۹۹, ۱۰:۳۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶ ب.ظ، توسط khayyam.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۵ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  
(26 شهریور ۱۳۹۹ ۰۷:۲۴ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  من تا سن ۲۳ سالگی گوشی هوشمند نداشتم ( گوشیم ۱۲۰۸ نوکیا بود )
....
اونجا هم به وای فای پرسرعت مجهز بود من به جای اینکه متمرکز بشم روی درس و کلاس های کنکور و اینا می رفتم چت روم های عمومی تو اینترنت
خب تو که این همه مدت تو این فازا نبودی چرا دم کنکور؟ در صورتیکه باید بر عکس می بود Big Grin
چون موقعیتش پیش نیومده بود شهرستان اینترنت نداشتیم تو دوران دانشگاه هم بیشتر درگیر درس بودم اینم باز بگم چون دانشگامون تک جنسیتی بود هم بی دلیل نبود ، همون سال به خاطر همین داستان سر کلاس های کنکور دکتر اجلالی که می نشستم هیچی نمی فهمیدم و همون سال کنکور رو بد کردم و دیگه هم ارشد نخوندم و یه اتفاقاتی افتاد و کلا بی خیال ارشد شدم !
الانم خیلی پیشرفت نکردم فقط یکم پوست گلفت تر شدم دیگه خودم با اکانت فیک دختر ، گاهی وقتا پسرا رو ایسگا می کنم بیکاری و تنهایی دیگه چیکار کنم کرونا هم که باشگاه و تفریح رو از ما گرفت ، زیاد اهل فیلم دیدن و مطالعه هم نیستم متاسفانه فقط موزیک Smile
+ بعد از اون داستان چند باری عاشق شدم دیگه عشق و عاشقی برای من کشک میاد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: MarkLand


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۳۸۸ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۶,۴۳۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۴۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۸,۳۱۹ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۴۶ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۳۶ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۵۳ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۷۷ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۶۳۳ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۶۴ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close