(۲۳ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۲۱ ق.ظ)Paraande نوشته شده توسط: در راستای این بحث منم فک میکنم احساس همیشه map میشه به منطق. نمیشه گفت بی دلیل یکی رو دوست داریم. حتما یه پارامترهایی وجود داره. پس اساس انتخاب منطق هست که احساس رو ایجاد میکنه با برعکس... یاد تبدیل ویومدل های دیتابیسی و ویومدل های dto میوفتم.
فقط میترسم منطقی بودن بیش از حد کار دستم بده
احساس اسمش روی خودشه. از جنس هیجانه و گذراست اما عقل قوام بیشتری داره.
بعد اصلا فرض کنید احساسات مپ شد به عقل (به قول شما). از کجا معلوم پارامترهای که احساسات در نظر گرفته پارامتر های درست و تاثیر گذاری برای ازدواج باشن؟
(۲۳ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۲۳ ق.ظ)gogooli نوشته شده توسط: این جمله بله.
بگم یک زندگی عاشقانه. این که قبلش عشق نباشه، احتمال موفقیتش کم نمی شه؟
بنده آماری ندارم اما عقلم میگه به حرف مشاوری که کلی نمونه بیشتر از من دیده اعتماد کنم.
(۲۳ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۲۴ ق.ظ)MarkLand نوشته شده توسط: من اگه تجربه خوبی داشته باشم مثبت میگم در موردش یا حتی اگه تجربه خوبم لزوما نداشته باشم اما بد هم نداشته باشم اما اگه یه اتفاقی دیدمو منفی کنی میگم عشق=طلاق! اونم سه بار!!!
پس این وسط عقل اصلا بازی نیست؟! زندگی فقط روی تجربه مثبت و منفی میچرخه؟!
نه دوست عزیز. این حرف ها درست نیست.
(۲۳ مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۲۴ ق.ظ)Milestone نوشته شده توسط: بعید میدونم وقتی کسی اینجا صحبت از عشق و دوست داشتن میکنه منظورش این باشه که عقل مهم نیست، حتما هست. شاید بیشتر نقد این هست که اگه بخوایم ازدواج رو طبق همون مثال معروف یک هندوونه در بسته بدونیم، میزان این دربستگی تو خواستگاریها و ازدواجهای سنتی خیلی بالاتر هست.
به نظر من یه ازدواج موفق و مطلوب دارای دو مولفه هست: دو تا آدم عاشق و دو خانواده باشعور؛ وقتی این دو تا باشه دیگه ارزشهای سطح پایین (خونه، ماشین، حقوق و...) جایگزین ارزشهای سطح بالا (دوست داشتن، اخلاق، حیا و...) نمیشن، بر همین اساس این گلایه درستی نیست که چرا مثلا خانواده دختر تو یک خواستگاری سنتی میاد عزت نفس پسر رو با سوالاتی مثل سیگاری بودن یا نبودن، میزان حقوق و... مورد هدف قرار میده، خب طبیعیه، وقتی هیچ شناختی نسبت به تواناییهای فرد، روحیات اخلاقی و... وجود نداره و هیچ احساسی هم در میان نیست، دیگه باید در مورد چی صحبت کرد؟ مگه پدر دختر عاشق چشم و ابروی پسر هست؟ مگر اینکه در خلاء این موارد به کمتر از اونچه که تصور میشد، قانع شد و به امید یک آینده مطلوب احتمالی دست به دعا شد.
اشتباه شما اینه که دارید میگید:
ازدواج سنتی=عدم شناخت=معیار های سطحی
کی گفته چنین چیزی رو؟ کی گفته شناختی که در ازدواج سنتی بر اساس عقل طرفین، بر اساس عقل و تجربه والدین طرفین و بر اساس کمک مشاور و تحقیق و ... ایجاد میشه کمتره؟