(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۲:۲۱ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: (26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۴ ق.ظ)reticent نوشته شده توسط: به قول یکی از اساتیدم: تنها تفاوت ما با بعضی ایدهپردازان در زمینهٔ علمی اینه که کمی دیر به دنیا اومدیم. فقط همین!
پ.ن) به قول پدرم: زمینهٔ فرصتهای شغلی رو هم بهش اضافه کن!
من چیزی نفهمیدم
تا حالا شده در یک زمینهٔ تحقیقاتی، بارها ایدههائی به ذهنتون برسه اما بعدش متوجه بشید قبل از شما یکی دیگه به ذهنش رسیده و به نام خودش ثبتش کرده؟ اسم اون شده دانشمند و اسم شما شده دانشجوئی که چیز جدیدی به ذهنش نمیرسه!
تا حالا به این دقت کردید که شغلهائی که والدین ما به راحتی انتخابش کردند، الآن برای رسیدن بهش باید از هفتخوان (هفتخان؟) رستم رد شد؟
مثلاً پدر من زمان خودش خیلی راحت از بین ارتش و آموزش و پرورش یکی رو انتخاب کرد و مشغول شد. یا عموم خیلی راحت از بین آموزش و پرورش و بانک، یکی رو انتخاب کرد و مشغول شد. یا اصلاً همین ده سال پیش که فوق لیسانس رو که میگرفتی میتونستی تدریس کنی و واسه هیئتعلمی هم اقدام کنی.
اما الآن ...
______________________
ممنون میشم اگر لطف کنید و زمینههای شغلی خصوصی رو بهم یادآور نشید! خودم ازش خبر دارم! هر چند شرایط اون هم روز به روز سختتر میشه!
منظور از این صحبتها اشاره به یک نابرابری بود و بس!
_______________________
یهو یاد یه موضوع دیگه اُفتادم!
جائی بحث از خواستگاری و شرایط مالی خواستگار بود. یک آقای میانسال که در دوران جوانیش در دانشگاه نفت درس خونده بود و وارد مجموعه نفت شده بود و به مرور زمان به پست مدیریتی رسیده بود و خودش هم دختر جوان داشت برگشت بهم گفت: ببین باباجون! دیگه گذشت اون زمان که با دست خالی میشد تشکیل زندگی داد و از صفر شروع کرد و زندگی رو ساخت. الآن طرف از اول پول نداشته باشه نمیتونه کاری کنه. با این وضع درآمدها و نرخ تورم و... نمیتونه کاری کنه.
_______________________
من واقعاً تعجب میکنم!
از یک طرف خودشون میگن الآن شرایط خیلی سختتر شده و واقعاً نمیشه از یک جوان انتظار داشتن خونه و ماشین داشت، از اونطرف هم موقع خواستگاری انتظار دارن اینا رو داشته باشه!
_______________________
اون جوونی هم که الآن بعد از سالها درس خوندن تونسته مشغول به کار بشه و آرزوش شده داشتن پول به اندازهٔ پول پیش و اجارهٔ خونه و خرجی زندگی و ازدواج، اونم چندسال دیر به دنیا اومده! فقط همین!