(۱۳ شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۴۸ ق.ظ)Parimehraban نوشته شده توسط: دوستان من چند روزیه که دیگه نمیتونم بخونم خستهام احساس خوبی ندارم. کتابارو که باز میکنم میخوام دغ کنم چون امسال سال دوم میشه که میخوام بخونم .مخصوصا این روزا که نتیجه آزاد اومده که دیگه هیچی .
چکار کنم که از این حال و هوا در بیام ؟
لطفا راهنمایی کنید؟
بازدهی درسیم این هفته خیلی کاهش یافته خیلیییییی
با سلام
ذهن شما الان از ناکامی که در کنکور به دست اوردین خسته شده و اگر تمایلی برای خوندن ندارین به خاطر اینه که انگیزه تون رو به طور موقت از دست دادین چون فکر میکنید که میبایست نتیجه میگرفتین اما حالاا..
من شاید خیلی بیشتر از شما از خودم توقع داشتم و خیلی هم به خاطرش تلاش کردم اما درنهایت نتیجه مطلوب نگرفتم اما ادمی نیستم که به این زودی انصراف بدم بدتر از همه اینکه چند روز پیش یه کار توی عسلویه بهم پیشنهاد شد و یه دوجین کتاب برداشتم ورفتم اونجا اما واقعا روزی ده ساعت کار حتی روز جمعه دیگه فرصتی برای خوندن باقی نمی مونه به خاطر همین باز مجبور بودم انتخاب کنم میان کارم و ...
یه حسی بهم میگفت کار نیمه تمام رو باید تمام کنم و این چند ماه باقیمانده رو از دست ندهم واز طرفی هم واقعا به اون کار نیاز داشتم .به هر حال شاید چند روز تمام فکر وذهنم مشغول تصمیم گیری بود و چند روز اتمام شاید دو سه ساعت جمعا میخوابیدم .در هر حال تصمیمی رو گرفتم با وجودی که همه مخالفت کردن و گفتن بی خیال درس بشو چون همه میگفتن تا کی میخوای بخونی و اخرش هم ...
اما علارقم همه این حرفها و باجودی که همه سرزنشم میکردن برگشتم تا کار نمیه تمام رو تمام بکنم و شاید شما هم فکر بکنی اشتباه کردم اما اگر این کار رو نمیکردم همیشه تو زندگیم افسوس میخوردم که چرااا...
البته بعد از کنکور بر خواهم گشت عسلویه حتی اگر شده با یه رده شغلی پائینتر اما میخوام بهتون بگم که امروز باید تصمیم بگیرید ووقتی تصمیم گرفتین باید با تمام وجودتون تلاش بکیند به اخرش فکر نکنید که امسال هم ممکنه قبول نخواهید شد اصلا به عدم قبولی فکر نکنید در عوض به این فکر کنید که این ممکنه اخرین فرصتتون باشه پس خوش بدرخشید تا فردا افسوس نخورید.
چند روزی رو با خودتون خلوت کنید برید کوه یا یه جایی که دوست دارین و در کمال ارامش باز اهدافتون را سازماندهی کنید .مهم نیست هدفتون از نگاه دیگران اشتباه باشه مهم اینه که شما با تمام وجود به هدفتون ایمان دارین .وقتی به اینجا رسیدن یا علی بگین و شروع کنیدو از شکست گذشته نهراسید .
امیدوامر تصمیم درستی بگیرید چون باور کنید هیچکس نمیتونه کمکتون کنه جز خودتااااان چون منم این ریسک رو به جونم خریدم و بهایی سنگینی هم دارم به خاطرش میپردازم اما خیالم راحته که تلاشم رو کردم و از هیچ تلاشی هم در این راه فروگذاری نکردم.
در اخر یه چیزی رو هم اضافه کنم .
عسلویه که بودم اراده انسانهایی رو میدیدم که چطور بات مام مشکلات قد راست کردن وبه طرف مشکلات میرن نه اینکه پشت به مشکلات بکنن اونجا از خودم خیلی بدم امد اونجا متوجه شدم فکر میکردم تلاش خودم رو کردم و در واقع هیچ کاری نکردم .اونجا بود که خیلی چیزها رو فهمیدم .
اخرین نکته:
توی مانشت ممکنه با خیلیها برخورد کنید که نتیجه خوبی گرفتن و یاکسانی که نسبت به شما جلو هستن و این ناخوداگاه باعث بشه که احساس یاس بکنید اما این هیچ کمکی بهتون نمیکنه و سعی کنید و سعی کنید جاهایی بردید که شما رو به خودتون بیاره و به خاطر داشته هاتون خدا رو شاکر باشید مثلا کسانی که با وجود مشکلات زیاد هرگز کمر خم نمیکنن واز راهشان برای خودتان الگوبرداری کنید .
حق نگهدارتون