(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۵۰ ق.ظ)kiantamar نوشته شده توسط: جناب Mohammad13690 شما زیر اسم کاربریت نوشتی "پس گرفتن قدرت علم از مستکبرین"
اونوقت انتظار داری یه انسان آزاد، به خاطر جنسیتش، عقایدش رو به یه زن تحمیل کنه، چون وقتی از کارش بر میگرده می خواد بوش خوش غذا تو خونه به راه باشه. این استکبار نیست؟ خانومی رو از این آزادیش محروم کنی چون دلت میخواد وقتی میرسی خونه چاییت به راه باشه؟
نمی دونم چرا بعضی ها آقایوون به خودشون اینقدر مفتخرن که "مرد" هستن؟ جز شانس و رندوم بودن، چه عاملی تو تعیین جنسییت شما موثر بوده؟ این شد دلیل به خود نازیدن؟
جنسیت چه زن و چه مرد دلیلی برای برتری نیست و اگر کسی چه خانوم و چه اقا خودش رو به صرف مرد یا زن بودن برتر بدونه، نشون دهنده ی یک تفکر تکامل نیافته ی از بیخ و بن غلطه. توصیه می کنم همه ی پیش فرض هاتون (جامعه، خانواده و فرهنگ و مذهب ...) از ذهنتون پاک کنید و دوباره آزاد فکر کنید. پاک فکر کنید.
این قضیه مسلم عقلی هست و نمیتونم باور کنم کسی پیدا بشه که بگه مردها از زن ها برترند، چون مرد هستند!
این هم مسلم هست کسی نباید عقایدش رو به زنش تحمیل کنه
اگه نظرات من رو وقت داشته باشید برید بخونید متوجه میشید من چی گفتم
من گفته م از نظرم زن به نفعش هست یک شغل یا فعالیت بیرون از خونه داشته باشه تا دچار افسردگی و حس بیهودگی و بیکاری توی خونه نشه
و گفته م زن با توجه به روحیاتش به نفعش هست کار سنگین، خسته کننده و پر استرس نداشته باشه، و این خسته نشدن زن و شاداب بودن زن، مطلوب مرد هم هست
در پاسخ دوستانی که گفتند خود زن باید تصمیم بگیره شغل سنگین نداشته باشه، پاسخ دادم بله تصمیم با خود زن هست، و
قبل از ازدواج باید این سوالات مطرح بشه.
فرض کنید یک خانم قبل از ازدواج میگه من روحیاتم طوری هست که حتما باید با ساعت کار طولانی بیرون از منزل کار کنم، خوب مسلما مرد حق داره بگه من موافق نیستم و ازدواج نمیکنیم، همونطور که زن هم میتونه هر سوال و شرطی برای مرد داشته باشه.
مطمئنا بعضی مردها با این قضیه (کار سنگین زن) مشکلی ندارن و با اون زن ازدواج میکنن.
(۲۰ خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۵۰ ق.ظ)kiantamar نوشته شده توسط: یه چیز دیگه که البته به بحث مستقیما ربط نداره.
من جمله زیر نام کاریبریت رو دیدم نوشتی "پس گرفتن قدرت علم از مستکبرین"، کسب علم هم با جنگ و دعوا آخه؟
علم ذاتا پاکه، پس اون رو با انگیزه ها خودمون آلوده نکنیم. دنبال علم بریم چون بدست اوردن علم خوبه. چون با علم میشه به دنیا خدمت کرد... نه واسه چشم رو هم چشمی و کم نیاوردن جلوی بقیه، حالا می خواد مستکبر باشه یا هر کس دیگه.
جمله "پس گرفتن قدرت علم از مستکبرین" هدف من از درس خوندن رو مطرح میکنه، همچنین یکی از بزرگترین اهدافم در زندگی دنیا.
فکر میکنم جمله خوبی هست چون با تفکر هیچ گروهی تناقض نداره،
این که فرمودید "چون با علم میشه به دنیا خدمت کرد" کاملا درسته و نظر ما هم همین هست. حالا خدمت چی هست؟ اگه من با علمم بتونم به یه کمپانی کمک کنم گوشی مدرن تری به بازار بده و بعد با تبلیغ یه عده رو مجاب کنه اون رو بخرن،این هم شاید خدمت هست، لا اقل بد نیست؛ اما ما به این وضع راضی نیستیم. ما به این دنیا اومدیم که کارهای بزرگتری بکنیم. نباید به این وضع جهان راضی باشیم. چند درصد مردم جهان در شزایط جنگ زندگی میکنند؟ چند درصد قحطی و گرسنگی؟
چند درصد مردم
آرامش دارند؟ چه خانواده هایی از هم پاشیده، چه فرزندانی در دنیا که هرگز مهر مادری رو تجربه نکردند، همه بخاطر افزایش فساد در جهان، چرا عده ای برای پر کردن جیب کمپانیشون به فساد توی جهان دامن میزنن؟ چرا هر کالایی که میخوان تبلیغ میکنن و مردم رو به اون سمت میبرن؟ چرا برای استثمار ملت ها نقشه کشیده میشه؟ چرا سازمان ملل سازمان دُوَل هم نیست؟ چرا حق وتو وجود داره؟ چرا قلب و کلیه و... کودکان فلسطینی توسط خاخام ها فروخته میشه و کسی نمیتونه جلوشون بایسته ................. چرااااا.................
ما به این وضع اسف بار جهان راضی نیستیم، عده ای در این وسط حقشون خورده شده و مورد استضعاف قرار گرفتن، اسمشون هست
مستضعفین، عده ای هم برنامه دارن برای خدا شدن، اسمشون هست
مستکبرین
روزی که مستضعفین از این وضع خسته بشن، بعد با ایمان به خدا انقلاب کنن، خداوند وعده داده این انقلابشون رو کمک خواهد کرد و به زودی انقلابشون توسط حضرت صاحب الزمان یاری خواهد شد
نقش ما چیه؟ مستضعفین رو به قدرت علم مجهز کنیم، تا بتونن در مقابل مستکبرین بایستند
"حرکت علمى براى کشور ما یک ضرورت مضاعف است؛ یک نیاز مضاعف و مؤکد است. نیاز است؛ چرا؟ چون علم، عامل عزت و قدرت و امنیت یک ملت است - که مختصراً توضیح خواهم داد - مضاعف و مؤکد است؛ چرا؟ چون به این وظیفه، در طول صد سال از بهترین زمانها عمل نشده؛ از دوران اواسط قاجار که نهضت علمى و نهضت صنعتى دنیا اوج گرفته و شکوفا شده بود - از اواسط نیمه ى دوم قرن نوزدهم - و علم در شکل استعمار خودش را نشان داده بود؛ غرب با دستیابى به ابزار علم، مشغول استعمار دنیا شده بود. از آن روز - تقریباً صد سال یا بیشتر - که وقت بیدارى و هوشیارى ما بود، این وظیفه ى بزرگ، وظیفه ى رشد دادن علمى کشور، به دلائل گوناگون تعطیل و متوقف شد. عمده دلیل هم عبارت بود از: حاکمیت استبداد، حاکمیت طاغوتها، حاکمیت سلاطین دست نشانده، ضعیف و زبون. ما وارث این عقبماندگى هستیم. لذا تلاش ما باید مضاعف باشد. پس، یک نیاز است و این نیاز مؤکد و مضاعف است.
در این زمینه که علم نیاز است، شماها مى دانید، اما خوب است مجدداً من این را بگویم که حقیقتاً کشورى که دستش از علم تهى است، نمیتواند توقع عزت، توقع استقلال و هویت و شخصیت، توقع امنیت و توقع رفاه داشته باشد. طبیعت زندگى بشر و جریان امور زندگى این است. علم، عزت می بخشد. جمله اى در نهج البلاغه هست که خیلى جمله ى پرمغزى است. میفرماید: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» یعنى اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه»؛ علم اقتدار است. هر کس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند؛ میتواند غلبه پیدا کند؛ هر کسى که این اقتدار را به دست نیاورد، «صیل علیه»؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد؛ دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند؛ به او تحکم میکنند.
این واقعیت را ملت ایران در یک دورهى طولانى، با پوست و گوشت و استخوان خودش لمس کرد. به ما تحکم کردند؛ به ما زور گفتند؛ منابع ما را در مشت گرفتند؛ ملت ما را از رفاه محروم کردند. تاریخچه ى تلخ و محنتبارى این دوره ى صد ساله ى کشور ما دارد، که ما نتایجش را الان داریم می چشیم؛ با اینکه ما حرکت را شروع کردیم؛ انقلاب اوضاع را دگرگون کرد؛ ورق را برگرداند. امروز کشور ما یک کشورى است که از لحاظ عزت سیاسى و بین المللى، در دنیا کمنظیر است؛ این را دشمنان ما هم قبول دارند. ملت بیدار شده است. شجاع است. کشور داراى هویت و شخصیت است؛ اما در عین حال نتایجش را داریم مىبینیم. یعنى آن کسانى که علم را صد سال، دویست سال پیش از ما به دست آوردند و چند میدان از ما جلوتر حرکت کردند و پیش رفتند و به برکات علم دست پیدا کردند، هنوز هم دارند زور مىگویند."
بیانات امام در دیدار نخبگان جوان، سال ۸۶