من هم اشتباهی که کردم پروژه و کنکورم یکی شد.یعنی عملا مجبور بودم صبح ها برم دانشگاه با این که هیچ واحد درسی ای نداشتم.به خیال خودم تابستون رو گذاشتم روی پروژه که تموم شه و از اول مهر برای کنکور بخونم.ولی نگو استادم خیال نداشت پروژه رو تموم شده بگیره... .خلاصه از اول های ابان تونستم فشرده کنکوری خوندنم رو شروع کنم.ولی وقتی میگم فشرده منظورم واقعا فشرده یه.در حد ابمیوه گیری

. واقعیت این که جونم در اومد تا تونستم به حدی که برای کنکور مناسبه برسم.اخرشم با کلی استرس رفتم سر جلسه کنکور.

(تو پرانتز بگم من خودم باور نمیکنم بعضی دوستان میگن ۲,۳ ماهه برای کنکور خوندن و نتایج خیلی خوبی هم کسب کردن.چون من خودم این تجربه رو کردم و توی وقت باقی مانده یعنی همون ۴ ماه از هیچ تلاشی دریغ نکردم. اما رتبه امم شد ۴۶۰ نرم افزار)
کار کنکور کار ۸ ماه یا بیشتره...برای اکثر بچه ها همین جوریه...البته به استثنای اون هایی که اعتماد به نفس کاذب دارن


کنکور == تست , تست , تست + یک متد خوب خلاصه نویسی و مرور + برنامه ریزی براساس خصوصیات اخلاقی خودتون + باور به این جمله که "چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی" (:دی) + اعتماد کردن به خودتون و عدم مقایسه خودتون با دیگران.
تا جایی هم که میتونید چند منبعی نکنید کتاب ها رو.برای هر درس یک کتاب بخونید ولی همونو درست بخونید.(البته این بیشتر برای کسایی هست که مثل من وقت کم دارن.)
ولی اخرشم اینو بگم که اگرچه رتبه ام در مقایسه با بچه های اینجا زیاد خوب نشد ولی تجربیاتی که اون ۳,۴ ماه عایدم شد به یک دنیا برام می ارزید.گاهی اوقات یه اشتباه هایی میکنی.ولی هر وقت ماهه رو از اب بگیری تازه است(شایدم نباشه

)
(۳۰ مرداد ۱۳۹۰ ۱۲:۵۱ ب.ظ)hadi_m نوشته شده توسط: به نام انکس که افرید تا من نیز بیافرینم .
با ارزوی قبولی طاعات وعبادات همه مشتاقان درگه ش
ایده جالبیه که نگاهی مختصری به پشت سرمان داشته باشیم و در صدد نواقصمان بر بیام .
خب من میتونم بگم تو این یکی دو سال اخیر زندگی من پر از فراز و نشیب بوده و در واقع بعد از کارشناسی و فارغ التحصیلی به دلایل مشکلات مالی هیچ رغبتی بای ادامه تحصیل نداشتم تا اینکه یکی دو واقعه منو بران داشت که ادامه تحصیل بدم . اوایل سال ۸۹ طی یک برنامه از پیش برنامه ریزی شده توسط یکی از دوستاتنم به تهران رفتم و درگیر مسائل نتورک شدم که البته به یاری خدا چندی طول نکشید که خلاصی یافتم اما بسیاری از پلها رو خراب کرده بودم وابروم هم پیش دوست و اشنا رفته بود .
بعد از اون بود که در ازمون استخدای اموزش و پرورش شرکت کردم و با رتبه خوبی هم قبول شدم و تا اوایل مهرم درگیر جزئیات استخدامی بودم اما دست اخر باز....
خیلی ناراحت و داغون بودم چون مشکلات مالی مانع شده بود از دامه تحصیل باز بمونم و با وجودی که همه دوستانم بلافاصله کلاس کنکور ثبت نام کردن ولی من برای خریدن کتابها هم دچار مشکل بودم و مجبور بودم دوره ایی بخرم و به خاطر همین هم سریالی درس میخوندم .
خلاصه با همه اینها عدم اصلی که نتیجه مطلوب رو در کنکور نگرفتم رو هیچ یک از مواردی رو که ذکر کردم نمیدونم و میتونم به اختصار عنوان کنم که:
از انجا که بعضی دورس از جمله نظریه زبانها کامپایلر و مدار رو پاس نکرده بودم به خاطر همین مجبور بودم این دروس رو خودم بخونم از انجا که تصمیم داشتم هوش شرکت کنم به همین خاطر درس مدار زمان زیادی رو ازم گرفت واز انجا که این درس اصولا باید تمرین زیاد حل کرد از حل تمرین غافل شدم و بعد نتونستم از عهده این درس به خوبی بر بیام.
مسئله بعدی این بود که منابع مختلفی رو امتحان میکردم و بیشتر وقتم رو صرف خوندن میکردم تا تست و حل تمرین البته با حل تست مشکل نداشتم اما با زمان حل اون مشل عدیده ایی داشتم و زمان زیادی رو از دست میدادم به خاطر همین هیچ برنامه ریزی روی زمان نداشتم .
با همه این احوالات من از خوندنم ناراضی نیستم وراضی هم هستم اما از انجا که کنکور این چیزا سرش نمیشه و فقط جواب اخریه به همین خاطر ...
بعد ازاعلام نتیجهها باز هم ناراحت شدم اما باز تصمیم رو جزم کردم برای ایستادن و دوباره شروع کردن .اولش به دنبال کسی بودم که با هم بخونیم اما متاسفانه باز هر چه بیشتر گشتم کسی رو نیافتم شاید تمایلی برای خوندن دو نفری نداشتن اما باز منتظر کسی نماندم و گفتم شاید هیچوقت کسی از راه نرسه و و باید رفت چون زندگی و کنکور منتظر کسی نمی مونه.
در اخر ...
نمیدونم شاید دوستانی اینجا باشن که وضعیت مشابه من رو داشته باشن که حتی نتونن از کلاس کنکور بهره ببرن و حتی در خریدن منابع با مشکل مواجه باشن اما دلم میخواد به همه اونها بگم که من باور درم که محدودیت , ضعف نیست و هیچوقت زود انصراف ندن و همیشه توکلشو به خدای بالای سرشون باشه و فقط کافیه تلاششون رو بکنن و بقیه رو بسپارن به خدا.
با سلام دوست عزیز.

. دقیقا به حرف شما ایمان دارم.وضع من هم پارسال همین بود.البته من خبر ندارم دوستان کلاس کنکور میرفتن یا نه.فقط میدونستم هزینه این کلاس ها برای من سنگینه.حتی مجبور بودم بعضی از کتاب هامو دست دوم از کسی بگیرم.با این که اکثرا قدیمی بودن.... ولی اینو میدونم که اگر چیزی رو بخواید هیچ چیزی نمیتونه مانع شما برای رسیدن به اون بشه.

.