سلام به دوستان عزیز.
یه راهنمایی ازتون میخواستم.البته چیزایی مینوسم فکر کنم پاسخ سوال خیلی از بچه هایی باشه که دارن مهنذسی کامپیوتر میخونن.
بعد از اینکه کارشناسی تموم شد تازه متوجه شدم انتظار بقیه از یه مهندس نرم افزار چیه!!!!!
خوب این اول راه بود.با یه دنیای زیاد از مطالب روبرو بودم.نمیدونستم از کجا باید شروع کنم!!!
به هر کی هم می گفتم جواب میدادن نیاز نیست همه چی بلد باشی.میگفتن هر کی سوال پرسید بگو من در این زمینه چیزی بلد نیستم.
خوب هر چی با خودم فکر میکردم نمیتونستم اینقد راحت کنار بیام.بالاخره رشته ی من کامپیوتر بود.و باید از چیزایی از کامپیوتر سر در میاوردم.
یه سری فایل های پی دف داشتم در مورد سخت افزار کامپیوتر شروع کردم به خوندنشون.
خیلی خوب بود.خیلی راضی بودم.به نظرم از صورت مسئله پاک کردن بهتر بود.اگه هم از مطلبی که میخوندم چیزی رو متوجه نمیشدم سرچ میکردم.
و خیلی هم سرچ میکردم.میگم خیلی یعنی واقع خیلی زیاد.
با مشکلی که روبرو شدم این بود که واسه کوچکترین سوال ها هم سرچ میکردم.یعنی اگه با دو نفر صحبت میکردم یه اشاره ای به مسایل کامپیوتری میکردن یا کلا از مباحث کامپیوتری چیزی به گوشم میخورد با سرعت برق و باد میومدم سرچ کردن.
و این یعنی تمام وقتم به سرچ کردن میرفت.از یه جهت خیلی راضی بودم چون مطالب جدید یاد می گرفتم و از اینکه هیچ کار دیگه ای انجام نمیدادم ناراحت بودم.
یه مدت گذشت یه مدت که چه عرض کنم یه سال گذشت.و من خیلی معلومات کامپیوتری خودمو بالا بردم.
و دیگه به تدریج کمتر سرچ میکردم چون در حدی که باید یاد می گرفتم یاد گرفته بودم.
و از این مرحله به بعد خیلی راحت با سوالات کامپیوتری کنار میومدم.الان دیگه اگه کسی ازم سوالی میپرسید و من بلد نبودم خیلی راحت میگفتم در این زمینه مطالعه نکردم.
میخوام به این مطلب اشاره کنم که تفاوت هست بین کسی که معلومات رو بالا برده و در زمینه ای خاص مطالعه نداشته با کسی که اصلا بلد نیست و اصلا مطالعه نکرده.
من قبلا چون مطالعه ی جانبی نداشتم و با مسئل جانبی کامپیوتر آشنایی زیادی نداشتم نمیتونستم با این موضوع کنار بیام که اگه کسی ازم سوال پرسید بگم بلد نیستم چون مطالعه ای نداشتم چون چیز خاصی بلد نبودم ولی الان که مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم که خیلی از سوالا رو میشه جواب داد و خیلی از سوالا هم واقعا نیاز مطالعه دارن.یعنی یه شخص تحصیلکرده در هر رشته ای باید مطالعه داشته باشه چون خیلی از سوالا رو با مطالعه میشه جواب داد.
درست مثل این می مونه که یه استاد خیلی باسواد بیاد سرکلاس یه دانشجو سوال بپرسه و ایشون بگه باید مطالعه کنم.این جواب استاد دلیل بی سوادی ایشون نیست.ولی وقتی یکی سواد خاصی نداره و کسی ازش سوال میپرسه حتی ممکنه به ذهنش هم نرسه که بگه باید مطالعه کنم.
نمیدونم تونستم منظورم به برسونم یا نه!!!انشالله که رسونده باشم.
چیزایی بالا نوشتم رو شاید دوستان کم تجربه تر بتونن استفاده کنن.البته اگه از دوستان کسی خواست معلومات رو بالا ببره مثل من نباشه که شب و روز سرچ کنه
و اما راهنمایی که الان از شما دوستان میخوام اینه که:
انتظارم از خودم خیلی بالا رفته.
مثلا انتظار دارم به همه چیز مسلط باشم.از فقه و حقوق و فلسفه گرفته تا پزشکی.کامپیوتر که سر جای خود دارد.
مثلا انتظار دارم خیلی زود یه برنامه نویس حرفه ای بشم.
یا مثلا میرم سراغ سوالای کامپیوتری که خیلی مغزم رو خسته میکنن.مثل این که اصلا چطور اولین سیستم عامل رو نوشتن چطور به ذهنشون رسیده؟چطور یه برنامه رو اولین بار توی حافظه بارگذاری کردن؟
اصلا چطور به ذهنشون رسیده یه اسمبلر و لودکننده طراحی کنن؟و....
تا این حد که از خیلی از دوستان مانشتی که از طریق پیام خصوصی سعی میکردم راهنمایی بخوام در مورد این قبیل سوالا.جا داره ازشون هم تشکر کنم.
مثلا به ذهنم رسیده بود کاش میتونستم بصورت مالتی مدیا مراحل اجرای یه برنامه توی کامپیوتر رو نشون میدادم.مثل خیلی از رشته های دیگه.
مثلا میرفتم در مورد ویروس ها سرچ میکردم.خوب بالاخره از بین بردن ویروس به صورت دستی سخته(البته این نظر منه) ولی انتظار دارم اکثر ویروس ها رو دستی از بین ببرم.
مثلا انتظار دارم به مباحث شبکه کاملا مسلط باشم.
مثلا انتظار دارم برنامه نویسی توی اکسل رو کامل مسلط باشم.
مثلا انتظار دارم خیلی سریع قالب یه سایت رو از طریق فتوشاپ و فایرورکس طراحی کنم.
انتظار دارم یه سی ام اس بزرک رو خودم راه اندازی کنم.
مثلا انتظار دارم توی زمینه ی بازیهای کامپیوتری مسلط باشم.
و...
تازه اینا کامپیوتری هاش بود.
در مورد فلسلفه و پزشکی و تاریخ و ... هم خیلی مطالعه میکنم.تا حدی که زندگی من شده مطالعه مطلب متفرقه.واقعا خسته میشم.مغزم نمیکشه.
طوری که حتی واسه ارشد هم دیگه خیلی کم میخوندم چون این واسم مهم شده معلومات عمومی و کامپیوتریم رو بالا ببرم.
و از بس مطلب متنوع مطالعه میکنم که حس میکنم دیگه هیچی یادم نمی مونه و از اینکه مثلا وقت بیشتری واسه خوندن ارشد نذاشتم هم دپرس شدم.خیلی دوس دارم به جز مطالعه به سرگرمی های دیگه برسم.بعضی وقتا از مطالعه خسته میشم واقعا.حس میکنم باید به مدت زیاد از مطالعه به دور باشم.
و این اصلا خوب نیست.مطالعه باید با انگیزه باشه.مطلعه خسته کننده که فایده نداره.
از خیلیا هم کمک گرفتم گفتن اولویت بندی کن کاراتو گفتن تابستون بشین هر چی دوس داری یادبگیر.و از این راهنمایی ها.
ولی نشد.
نظر شما چیه؟
چقد حرفام زیاد شد.بعد نوشتن متوجه شدم خیلی نوشتم.