زمان کنونی: ۰۲ دى ۱۴۰۳, ۰۶:۵۷ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن میتوانید عضو شوید. گزینههای شما (ورود — ثبت نام)
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند
عشق طوفانی و متلاطم است دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند و باخود به قلهی بلند اشراق میبرد
عشق زیباییهای دلخواه را در معشوق میآفریند دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در دوست میبیند و مییابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
عشق در دریا غرق شدن است دوست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینایی را میگیرد دوست داشتن بینایی میدهد
عشق خشن است و شدید و ناپایدار دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
عشق همواره با شک آلوده است دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر
از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر
عشق نیرویی است در عاشق،که او را به معشوق میکشاند دوست داشتن جاذبه ای در دوست، که دوست را به دوست میبرد
عشق تملک معشوق است دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و میخواهد که همهی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که: ”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
عشق معشوق را طعمهی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هر دو دشمنی میورزد و معشوق نیز منفور میگردد دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است... یک ابدیت بی مرز است، که از جنس این عالم نیست
عشق ، در لحظه پدید می آید
دوست داشتن ، در امتداد زمان
این ، اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است
عشق ، معیارها را در هم می ریزد
دوست داشتن بر پایه ی معیارها بنا می شود
عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد
دوست داشتن ، از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد
عشق، قانون نمی شناسد،
دوست داشتن،اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست.
عشق فوران می کند- چون آتشفشان،و شره می کند چون آبشاری عظیم،
دوست داشتن،جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم.
عشق ، ویران کردن خویش است
دوست داشتن ، ساختنی عظیم
عشق ، دق الباب نمی کند ، مودب نیست ، حرف شنو نیست ، درس خوانده نیست ، حسابگر نیست ، سر به زیر نیست ، مطیع نیست
عشق ، دیوار را باور نمی کند ، کوه را باور نمی کند ، گرداب را باور نمی کند ، زخم دهان باز کرده را باور نمی کند ، مرگ را باور نمی کند
عشق ، در وحله ی پیدایی ، دوست داشتن را نفی می کند ، نادیده می گیرد ، پس میزند ، له می کند و می گذرد
دوست داشتن نیز ، ناگزیر ،در امتداد زمان ، عشق را دود می کند ، به آسمان می فرستد ، و چون خاطره ای حرام ، فرشته ی نگهبانی بر آن می گمارد
عشق ، سحر است ، دوست داشتن ، باطل السحر
عشق و دوست داشتن ، از پی هم می آیند ، اما هرگز در یک خانه منزل نمی کنند
عشق ،انقلاب است،دوست داشتن، اصلاح
میان عشق و دوست داشتن ، هیچ نقطه ی مشترکی نیست
از دوست داشتن به عشق می توان رسید ، و از عشق ، به دوست داشتن
اما به هر حال ،حرکت از خود به خود نیست ، از نوعی به نوعی ست ، از خمیره ای به خمیره یی
و فاصله ایست ابدی ،میان عشق و دوست داشتن
که برای پیمودن این فاصله ، یا باید پرید ، یا باید فروچکید
-------------------------
من هردو را تجربه کردم. عشق را اگر نتوانی به سمت دوست داشتن هدایت کنی تجربه ای دردناک خواهد شد.
خوبی دوست داشتن در این است که خراب نمی کند ، دفرمه نمی کند ، اسیر نمی کند
اما عشق چیزِ دیگری است... هیچ کس انتهایش را نمیداند و شاید همین جذابیت عشق است
«نادر ابراهیمی»
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند