(۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۴۹ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط: اصن همسر ۱۷ ساله خودش واژه ی غریبی هست. اینکه سرش رو بِبُری و بری با سرش وسط خیابون قشنگ یه صحنه آخرالزمانی هست.
یه دیالوگی هست تو سریال چرنوبیل:
این اتفاقاتی که میبنید، این تلفات کرونا که میبینید، اینا بعضیاش انتقام «نظم» از ماست. ما بدون برنامه رفتیم جلو، بدون نظم. سالیان سال قسر در رفتیم و فکر کردیم بدون نظم زندگیمون میچرخه، غافل از اینکه بدهی هامون به نظم داره زیاد میشه و یه زمانی نظم چک ما رو میذاره به اجرا.
ما برنامه ای برای نظام آموزشیمون نداشتیم. به جامعه یاد ندادیم قانون پذیر باشن. نه حتی مفهوم علم رو براشون جا ننداختیم (که خودش طنز غم انگیزیه که حاصل دانشگاه خودش ضد علم میشه!). ما بهشون یاد ندادیم نقد پذیر باشن، منطقی باشن، کنترل عواطف داشته باشن. اینا همه وظایف نظام آموزشی بود که با انتگرال و فلات ایران جاش پر شد.
چقدر از تجمعات تو بانک ها، تو ادارات، تو سالن ها، حتی حضور آدم ها سر کارشون قابل جلوگیری بود؟! خیلیاش! اما ما چون نظم و برنامه ریزی نداشتیم اصلا بلد نبودیم چیکار کنیم! ما نتونستیم کارمندای دولت رو بفرستیم از خونه کار کنن چون شبکه ملی اطلاعاتی نبود. نتونستیم فضای مطب رو خالی کنیم چون سیستم نوبت دهی درستی نداشتیم. نتونستیم بانک ها رو خالی کنیم چون بانک نه سیستم نوبت دهی درست حسابی داره و اصلا کارهایش همه حضوریه.
ما تو نظام اقتصادیمون نظم نداشتیم و بعدش یهو تو تورم خودش رو نشون داد. ما برنامه ریزی ای برای شرایط بحرانی نداشتیم که یهو تو کرونا خودش رو نشون داد.
بله میلاد! این اتفاقات انتقام نظم از ماست. الان داریم بدهیمون رو به نظم، با جونمون پس میدیم. بدهی ای که چندین ساله جمع شده.