(۰۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۲:۰۷ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط: عه.. داشتم دنبال یه پستی میگشتم حذفش کنم اینو دیدم بین پست هام:
(۱۷ اسفند ۱۳۹۵ ۰۳:۰۵ ق.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط: یادمه روزهای اول بهار که یه دوست بسیار عزیز مانشتی گفت برام دعا میکنه گفتم نه فقط کنکور.. برای آرامشم دعا کن.
واقعا همین آرزوم بود..
امسال، سال خوبی برای من نبود دقیقا روز اول عید فهمیدم میشه تو بیداری هم کابوس دید. هرچی بود تقریبا فراموش کردم و قصد نداریم یادم بیفته با جزئیات.. تقصیر خودم هم بود. همه خستگی های ۹۴ رو یک جا جمع کردم و گذاشتم رو دوش ۹۵ ِ بی جنبه که اونم فقط غر بزنه.
داشتم به امسال و اتفاقاتی که افتاد فکر میکردم.. به اتفاقاتی که کلا امسال افتاد به تغییراتی که داشتم و به خیلی چیزها.. حتی دلخوری ها.
دلم میخواد ۹۶ رو خوب و با انرژی مثبت شروع کنیم..از هر نظر.. هممون، نه فقط خودم. پس...
۹۶ هم داره تموم میشه و بیشتر از همیشه دنبال آرامشم.
نمیدونم زندگی رو خودم انقدر پیچیده اش کردم یا همینقدر پیچیده است واقعا..
+
چه زود هم گذشت امسال.. من هنوز فکر میکنم قراره بیست و چهار روز دیگه ۹۰ تحویل شه : ))
۹۷ رو میخوام بدون هیچ آرزویی شروع کنم امسال .. شاید اینطوری همه چی خوب پیش بره : ))
+
بعد مدت ها .. سلام دوباره. : )
سال ۹۷ داره تموم میشه و مثل آخر هر سال یه نگاه سرسری به پست هام انداختم ببینم چه فرقی کردم و خوب بود برام یا بد و ...
۹۷ سالی پر از چالش بود.. چالش هایی که واقعا دوست داشتنی بودن و با حل کردن هر کدوم آرامش و انرژی بیشتری ازشون گرفتم
فکر نمیکردم سالی که با یه دنیاااا ناامیدی و بدون هیچ آرزویی شروع بشه میتونه انقدر فوق العاده بشه.. زندگی سال قبل همین موقع داشت خفه ام میکرد و از بی هدفی و سردرگمی و شکست های پی در پی داشتم میمردم.. میمردم واقعا.. میدونم به کار بردن این لفظ زیاده رویه ولی واقعا برا من دیگه هیچی تو زندگی معنی نداشت... ولی امسال.. باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز / قصه غصه که در دولت یار اخر شد.
چقدر زندگی عجیبه و میتونه یه جوری سورپرایزت کنه که باورت نشه خوابی یا بیدار؟ باز هم به قول حافظ شکر کان محنت بی حد و شمار آخر شد
امیدوارم این روزهای آخر هم خوب بگذره برای همه و همینطور ۹۸ هم برای خودم و هم بقیه دوستای مانشتی سال خوبی باشه و به بهترین ها برسیم هممون ...و وضعیت اقتصادی هم تو سال جدید بهتر بشه.